• شهروند خبرنگار
  • شهروند خبرنگار آرشیو
امروز: -
  • صفحه نخست
  • سیاسی
  • اقتصادی
  • اجتماعی
  • علمی و فرهنگی
  • استانها
  • بین الملل
  • ورزشی
  • عکس
  • فیلم
  • شهروندخبرنگار
  • رویداد
پخش زنده
امروز: -
پخش زنده
نسخه اصلی
کد خبر: ۳۰۰۴۶۵۰
تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۸:۴۰
خوزستان » اجتماعی

شهدای کمیته امداد دزفول/ شهادت، مُزد خدمت بی ریا و کار خالصانه شان بود

این روایت ۴ امدادگر شهید کمیته امداد امام خمینی(ره) دزفول است که همزمان به شهادت رسیدند.

به گزارش خبرگزاری صدا وسیما خوزستان؛ این روز‌ها به بهانه‌ی سیل و آبگرفتگی شهر‌های خوزستان، حرف امداد و امدادگری داغ است و خداوند دست وحدت مردم را دوباره در دست هم نهاده. همه جوانان شده اند امدادگر ، برای آنان که در مشقت گرفتارند.
 
یاد شهدای امدادگر کمیته امداد دزفول افتادم.

همگی از بچه‌های جبهه و جنگ بودیم، جنگ که تمام شد، بخشی از روحمان را در جبهه‌ها جا گذاشته بودیم، وارد شدن در کمیته امداد و دستگیری از مددجویان، عطش خدمت را تا اندازه‌ای میتوانست در وجودمان سیراب کند.

آن روز‌ها جاده آسفالته در مناطق عشایری معنا نداشت، مسیر‌ها صعب العبور و مال رو بودند، ماموریت به مناطقی مثل لالی، میان کوه، سالند یا تله زنگ، حدوداً ۱۵ روز تا یک ماه طول می‌کشید، کیسه‌های آرد ۸۰ کیلویی را به عشایری که در مناطق محروم زندگی می‌کردند می‌رساندیم گاهی برای حیواناتشان هم کاه و یونجه می‌بردیم.شهادت، مُزد خدمت بی ریا و کار خالصانه شان بود

سختی راه رسیدن به این روستا‌ها به حدی بود که حتی قلوه سنگی که تکیه گاهی برای بالا رفتن از مسیر‌ها باشد وجود نداشت و باید خودت را به اسب یا قاطر می‌بستی، ۳ شبانه روز طول می‌کشید تا معلم آموزش و پرورش می‌توانست، خودش را به این مناطق برساند و به دانش آموزان درس بدهد.

دربخش عشایری سردشت که ۵۰ روستا داشت، همه اهالی۵۰ روستا از یک چشمه آب استفاده می‌کردند. کشت و کاری در منطقه انجام نمی‌شد، حتما باید به این مناطق سرکشی می‌کردیم.

اهالی روستا، بچه‌های کمیته امداد را خوب می‌شناختند، ناجی روز‌های سختشان بودند
هر وقت ماموریت می‌رفتیم یک گروه ۱۰ نفره بودیم، که اعزام می‌شدیم.  ازبین بچه‌های کمیته امداد، بعضی‌ها گلچین بودند، نگاهشان به کار فراتر از وظیفه بود، شب و روز نداشتند، موقع سختی‌ها خم به ابرو نمی‌آوردند، گویی لبخند رضایت مدد جویان، گمشده‌ی زندگیشان بود.

امدادگر شهید سعید رشاد
با سعید رشاد از نوجوانی دوست بودم، پسر محجوب و متواضعی بود، پدرش رو از کودکی از دست داده بود، قسمت مدد جویی کمیته فعالیت می‌کرد، وقتی خانواده‌ای نیاز به کمک داشت، خواب به چشمش نمی‌آمد تا نیاز آنان را برآورده کند. صبر و حوصله بالایی داشت.شهادت، مُزد خدمت بی ریا و کار خالصانه شان بود

یک روز برای یک خانواده جهیزیه برده بودیم، معمولا با ماشین‌های بدون آرم در مناطق تردد می‌کردیم تا نکند، محتاجی شناخته شود یا با انگشت اشاره نشان داده شود.

وقتی جهیزیه را به در خانه رساندیم، داماد خانواده در حیاط ایستاده بود، سعید رشاد طوری وانمود کرد که فامیل عروس است و من را هم که همراهش بودم، راننده‌ی وانت معرفی کرد با هم وسایل را خالی کردیم، حتی رشاد در عروسی هم شرکت کرد تا کسی از ماجرای مددجو بودن خانواده عروس باخبر نشود.


امدادگر شهید حمید لیاقت مهر
حمید لیاقت مهر هم از کسانی بود که مهر مددجوها به حدی به دلش نشسته بود، که با وجود قبول شدن درآزمون استخدامی شرکت نفت، تصمیم گرفت در کمیته امداد بماند.شهادت، مُزد خدمت بی ریا و کار خالصانه شان بود

قسمت خودکفایی کار می‌کرد، پشتکار بالایی داشت وام ۸۰ هزار تومانی برای روستائیان تهیه می‌کرد، و برایشان دام می‌خرید، به جای گاو محلی که شاید ۱ کیلو هم شیر نداشت، دام‌های اصلاح شده در اختیار روستائیان قرار می‌داد که روزانه ۲۰ کیلو شیر تولید می‌کردند و معیشتشان از آن زمان، دگرگون شد.
 
خیلی از همین روستاییان در حال حاضر گاوداری دارند و ۱۰ نفر هم نیروی کار آنجا مشغول به کارند.

امدادگر شهید حسن کاهو کار
حسن کاهو کار، در روز‌های دفاع مقدس رزمنده بی بدیل خمپاره انداز ۸۲ میلیمتری بود، وقتی وارد جبهه شده بود ۱۵ ساله بیشتر نداشت، شناسنامه اش را دستکاری کرده بود تا در گردان ادوات او را بپذیرند.شهادت، مُزد خدمت بی ریا و کار خالصانه شان بود
 
وقتی قابلیت هایش را در جبهه نشان داد، در گردان بلال او رابه عنوان آر پی جی زن، می‌شناختند.

مسئول جلسه قرائت قرآن و برگزاری مراسمات مذهبی هم بود، بسیار طبع بلندی داشت بعد از جنگ هم که به کمیته امداد آمد، امداد گر ماهری بود کار مردم اُلویتش بود. هر کاری از دستش بر می‌آمد دریغ نمی‌کرد.
 
بسیار جوان قدرتمندی بود کیسه آرد ۸۰ کیلویی را به دوش می‌کشید و در خانه مدد جو‌ها به زمین می‌گذاشت.

امدادگر شهید علیرضا قبیتی
علیرضا قبیتی از بچه‌های صدقات بود، شب‌ها به همراه هم صندوق‌های صدقات را باز می‌کردیم، کاری که دیگران در ۸ ساعت انجام می‌دادند او در ۲ ساعت انجام می‌داد. برای آمارگیری که به همراه هم ماموریت می‌رفتیم گاهی هفته‌ها می‌گذشت و ما رنگ خانه را نمی‌دیدیم.شهادت، مُزد خدمت بی ریا و کار خالصانه شان بود

علیرضا قبیتی، حسن کاهو کار، حمید لیاقت مهر و سعید رشاد سرشان درد می‌کرد برای کار، از لحاظ تعهد کاری، حیطه وسیع تری را انتخاب کرده بودند، چشمه‌ای که نامش ایثار بود، چشمه‌ای جوشان که در قلب هرکسی شروع به جوشش نمی‌کند.
 
 
 
 
شهدای کمیته امداد دزفول/ شهادت، مُزد خدمت بی ریا و کار خالصانه شان بود شهدای کمیته امداد دزفول/ شهادت، مُزد خدمت بی ریا و کار خالصانه شان بود شهدای کمیته امداد دزفول/ شهادت، مُزد خدمت بی ریا و کار خالصانه شان بود شهدای کمیته امداد دزفول/ شهادت، مُزد خدمت بی ریا و کار خالصانه شان بود شهدای کمیته امداد دزفول/ شهادت، مُزد خدمت بی ریا و کار خالصانه شان بود شهدای کمیته امداد دزفول/ شهادت، مُزد خدمت بی ریا و کار خالصانه شان بود شهدای کمیته امداد دزفول/ شهادت، مُزد خدمت بی ریا و کار خالصانه شان بود شهدای کمیته امداد دزفول/ شهادت، مُزد خدمت بی ریا و کار خالصانه شان بود
 
لحظه آسمانی شدن امدادگران
۱۳ بهمن ۱۳۷۶ بود، یک گروه ۷ نفره شده بودیم که قرار بود، برای شرکت در جلسه و انجام بازدید راهی شهرستان شوش شویم.

بعد از جلسه نوبت به بازدید از روستا‌ها رسید روستا‌هایی در منطقه عنکوش و صالح شطیط در منطقه غرب کرخه. ما بچه‌های جنگ بودیم منطقه را می‌شناختیم، در مسیر رسیدن به روستا، کمی خسته شده بودیم.

در یک مسیر فرعی ماشین را متوقف کردیم تا کمی پیاده روی کنیم و بعد به راهمان ادامه دهیم، قرار بود از طرح‌های های خود اشتغالی شوش بازدید کنیم و تجربه هایشان را در مناطق دیگر به کار بگیریم.

ترکش‌های باقیمانده از جنگ روی زمین مشخص بود، قسمتی از آر پی جی روی زمین افتاده بود. گِل چاشنی را که پاک کردم متوجه شدم که عمل نکرده است.
اهمیتی ندادم، محوطه خیلی وسیعی بود.
 
رَد موتورسیکلت اهالی روی خاکش پیدا بود، به سمت یک شیب حرکت کردیم. ساعت حدودا ۵ بعد از ظهر بود، در حال قدم زدن با هم شوخی می‌کردیم، به حمید لیاقت مهر گفتم؛ یک دهن برایمان بخوان، به فاصله‌ی نیم متر، حسن کاهو کار جلوتر از من حرکت می‌کرد، لیاقت مهر، سمت چپم حرکت می‌کرد، سعیدرشاد هم ۴ متری با ما فاصله داشت آخرین نفرات آقای افضل زاده و پورتوسل بودند که در مسیر حرکت می‌کردند.

ناگهان صدای انفجاری به یکباره زمان را در هم شکست. انفجاری که هیچ کس فکرش را هم نمی‌کرد، شدت انفجار به حدی بود که من و حسن کاهو کار را ۶ متر آنطرف‌تر پرت کرد، من با صورت به زمین خوردم و حسن به پشت زمین خورد، حسن را صدا زدم، آنقدر همه چیز سریع اتفاق افتاد که وقتی به خودم آمدم، دریک ماشین به همراه آقای پور توسل و افضل زاده به سمت بیمارستان در حرکت بودیم و دوباره از حال رفتم.
سعید رشاد و علیرضا قبیتی را با مینی بوس آوردند.  بعد‌ها فهمیدم که حسن کاهو کار و حمیدلیاقت مهر همان لحظه انفجار شهید شده بودند.

در بیمارستان نظام مافی، سعید رشاد کنار دستم بود، از بچه‌ها خواستم که بیقراری نکنند، رشاد با آن چهره معصومش سری تکان داد و فواره خون از گردنش جاری شد. صدای زمزمه‌های آرام قبیتی را هم می‌شنیدم.
 
 
شهدای کمیته امداد دزفول/ شهادت، مُزد خدمت بی ریا و کار خالصانه شان بود شهدای کمیته امداد دزفول/ شهادت، مُزد خدمت بی ریا و کار خالصانه شان بود شهدای کمیته امداد دزفول/ شهادت، مُزد خدمت بی ریا و کار خالصانه شان بود شهدای کمیته امداد دزفول/ شهادت، مُزد خدمت بی ریا و کار خالصانه شان بود شهدای کمیته امداد دزفول/ شهادت، مُزد خدمت بی ریا و کار خالصانه شان بود شهدای کمیته امداد دزفول/ شهادت، مُزد خدمت بی ریا و کار خالصانه شان بود
 
 
منطقه آلوده به مین بود و ما اصلا انتظارش را نداشتیم
براثر انفجار مین ۴ نفر از بهترین امداد گران کمیته امداد شهید شدند، مین والمر یک نوع مین بود که از خاک بالا می‌آمد و بعد منفجر می‌شد، قدرت تخریبی بالایی داشت ۲۴۰۰ ساچمه در مین با شدت موج انفجار به بچه‌ها اصابت کرد. در اثر این اتفاق از گروه ۷ نفره مان ۴ نفر شهید و ۳ نفردیگر هم مجروح شدند.

حسن کاهو کار، حمید لیاقت مهر، علیرضا قبیتی و سعید رشاد، جانشان را در مسیر خدمت به محرومان فدا کردند.

انسان‌هایی دردمندی، که شب و روزشان برای رسیدن به امورات مردم گذشته بود، در مسیر خدمت، در‌های شهادت به رویشان گشوده شد. وخداوند مزد اخلاصشان را به بهترین وجه ممکن، تقدیمشان کرد.

تصاویر آن تشییع با شکوه خوب در خاطرم نقش بسته است و فوج فوج آدم‌هایی که پشت تابوت‌ها زار می‌زدند. معلوم بود از مددجویان کمیته امداد هستند. زن‌ها چه مویه‌ای می‌کردند در فراق و مرد‌ها چقدر راه رفتنشان شبیه آدم‌های کمر شکسته بود.  نکته مهم این بود که تمامی این امدادگران از خانواده شهدا و ایثارگران بودند.

بیشتر بخوانید: حمایت کمیته امداد از مددجویان خوزستانی
من حدود یک هفته در بیمارستان بستری بودم صد ترکش به بدنم اصابت کرده بود، چند ماه طول کشید تا دوباه سر پا شدم. حالا ۲۴ سال از آن زمان گذشته
ومن، غلامرضا نویدکیا، مسئول بخش عشایر سردشت دزفول ، که در فاصله‌ی نیم متری انفجار مین حضور داشتم، نظاره گر شهادت رفقایم بودم.شهادت، مُزد خدمت بی ریا و کار خالصانه شان بود
 
جاماندن از همرزمان ۸ سال دفاع مقدس و پس از آن، شهدای مسیر خدمت، اندوهی وصف نشدنی را در قلبم نشانده. فرق است بین کسی که شهادت را در آغوش می‌کشد وکسی که مرگ به سراغ او می‌آید و با اکراه و ترس جان می‌دهد.

میدانم که راه شهادت همیشه باز است و کسب این مقام برای همه آزاد. می‌دانم که باید قفل قفس تن را بشکنم، از مرز ایثار عبور کنم تا به رواق شهادت برسم.
میدانم هرکه را صبح شهادت نیست، شام مرگ هست.

به قول شهید سید مرتضی آوینی : شهادت لباس تک سایزی است که باید تن آدمی به اندازۀ آن درآید، هر وقت به سایز این لباس تک سایز درآمدی، پرواز می‌کنی، مطمئن باش.
 
* محقق و نویسنده : زهرا کیانی
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
گزارش خطا
Bookmark and Share
X Share
Telegram Google Plus Linkdin
ایتا سروش
عضویت در خبرنامه
نظر شما
آخرین اخبار
یادواره شهدای قهدریجان در روستای قلعه امیر
یک فوتی و ۴ مصدوم در تصادف محور شوش به اهواز
زهرا رحیمی پرچمدار کاروان ایران در بازی‌های پاراآسیایی جوانان دبی شد
نمایشگاه عکس ایران بیکران در گرگان برپا شد
افزایش مصرف گاز در آذربایجان غربی؛ ضرورت مدیریت و بهینه‌سازی مصرف در فصل سرد
نشانگر تشخیص سم در شیر، دستاورد یک دانشجوی نخبه
فرسودگی مخزن ذخیره آب روستای گیلی
اجرای چهاردهمین دوره طرح هر مسجد یک حقوقدان در قزوین
تجلیل از دانش آموزان توان یاب موفق خوزستانی
پیش بینی بارش‌های پراکنده برای لرستان
کلاس های درس دبستان و پیش دبستانی در زاهدان غیرحضوری شد
الگوسازی یک کشاورز ساروی با کشت ۱۱ هکتار چغندر
پاییز پربار طارم در انتظار رویدادی بزرگ
شهروند خبرنگاران ظرفیت های گردشگری گلستان را روایت می کنند
نیاز ۴۰۰ میلیارد تومانی برای بازآفرینی شهری خور و بیابانک
اعلام فهرست بازیکنان تیم‌های شرکت کننده
ارسال ۷۱۴ اثر به کنگره شعر دفاع مقدس آذربایجان غربی
نخستین رویداد پیش‌تولید پویانمایی در هنرستان هنر‌های زیبای قزوین
اعزام ورزشکار فریمانی به مسابقات آسیایی
صیادان جنوب سیستان و بلوچستان حامیان محیط زیست دریا
  • پربازدیدها
  • پر بحث ترین ها
فعالیت مدارس و دانشگاه‌های فارس فردا هم مجازی است
دانشگاه‌ها و مدارس فارس، فردا مجازی شد
شاخص هوای شیراز امروز ۱۱ آذر ۱۴۰۴
مدارس و مراکز آموزشی غیر حضوری شد؛اداره ها دور کار
پیگیری وضعیت سلامت آقای رضا امیرخانی از سوی رهبر انقلاب
برترین آثار عکاسی خیابانی ۲۰۲۵
تسلیت رهبر انقلاب به آقای سقاب اصفهانی
پاسخ به پرسش‌های متداول طرح جدید بنزین
اساتید دانشگاه یاسوج در فهرست دانشمندان یک درصد برتر جهان
تردید‌ها درباره سلامتی ترامپ با انتشار‌ام‌آر‌آی وی
دشمن خطا کند هزینه سنگینی به او تحمیل می‌کنیم
بازیکن دهدشتی برترین گلزن نیم فصل لیگ برتر امید‌های کشور
ادامه آموزش غیرحضوری دانشگاه‌ها و مدارس استان تهران
شیوع آنفولانزا و غیر حضوری شدن مدارس و دانشگاه‌های هرمزگان
ماجرای یک پیام!
بازیکن دهدشتی برترین گلزن نیم فصل لیگ برتر امید‌های کشور  (۴۵ نظر)
پدافندهوایی ارتش همیشه در حالت آماده‌باش کامل است  (۲ نظر)
امروز؛ آخرین فرصت ثبت نام آزمون استخدامی سرایداران  (۱ نظر)
فرزندان مصدوم معاون رئیس جمهور به تهران منتقل شدند  (۱ نظر)
غیر حضوری شدن مدارس ابتدایی چهار شهر و ۲۰ روستای استان مرکزی  (۱ نظر)
تردید‌ها درباره سلامتی ترامپ با انتشار‌ام‌آر‌آی وی  (۱ نظر)
دشمن خطا کند هزینه سنگینی به او تحمیل می‌کنیم  (۱ نظر)
اقدام استرالیا علیه سپاه در جهت اهداف آمریکا و اسرائیل است  (۱ نظر)
بیانیه‌ ونزوئلا در محکومیت‌ آمریکا برای بستن حریم‌ هوایی  (۱ نظر)
سرعت غیرمجاز، رکن اصلی تصادفات جاده‌ای  (۱ نظر)
فراهم شدن امکان ثبت نام سهام برای متولدین ۱۴۰۱ به بعد  (۱ نظر)
میرزا کوچک جنگلی بزرگمرد پرآوازه‌ گیلان  (۱ نظر)
غیرحضوری شدن مدارس و دانشگاه‌های خراسان جنوبی  (۱ نظر)
ساخت مسابقه «عائله اَل اَله» در رادیو چی چست  (۱ نظر)
ابلاغ شیوه نامه مراقبت و کنترل آنفلوانزا در مدارس استان  (۱ نظر)