گزارش مکتوب
دلتنگیهای احسان
در سنت حسنه جشن گلریزان، دیروز در بجنورد ۶زندانی جرائم غیرعمد با کمک خیّران آزاد شدند.
به گزارش
خبرگزاري صداوسيما مرکز خراسان شمالي، ساعت از 9هم گذشته بود، بی حوصله و گرسنه در حال برگشت به خونه بودم، یک ساعتی از اذان مغرب گذشته بود اما به جز آب
نتونستم چیزی بخورم، بغض بزرگی تو گلوم بود... .
دو سال پیش، درست در همین شب که شب تولدم بود، همه دوستان خونه ما جمع شدند، سعید قرار بود بره قنادی و کیک بگیره، سه ماهی می شد که ازدواج کرده بودیم... .
تلفن فرید زنگ زد، اول فرید رفت تو اتاق، پشت سر سوگل و ملیحه هم رفتن ... .
امید در تاریکی
تو افکار خودم غرق بودم که دیدم به پایین پله های خونه رسیدم، کلید انداختم،
چراغ گوشی رو روشن کردم، بازم چراغ راه پله سوخته بود.
هشت تا پله بود که باید می رفتم پایین، احسان خیلی وول می خورد تو بغلم ، سنگین شده بود، آخه دوسالش بود، مربی مهد کارخونه خیلی ازش راضی بود و منم شاکر !
تا کلید انداختم، حسی عجیب بهم دست داد، هر چقدر کلید برق و فشار دادم لامپ روشن نشد که یهو همه جا نورانی شد ... .
نمی دونستم باید بخندم یا گریه کنم، سعید بود که کنارم نشسته بود و من فقط بهش نگاه می کردم ... .
جشن گلریزان سنتی حسنه
هفته پیش که رفتم ستاد، گفتن جلوتر از سعید خیلی ها هستن و شاید امسال میسر نشه
البته نصف مبلغ و داده بودم فقط نیمی از اون مونده بود که دیگه در توانم نبود.
نرگس صدام زد، سمانه سمانه اگه حالت بهتر شد بیا که می خوایم کیک و ببریم ...
فرید تنها برادرم می گفت: دیروز پیش محمدی مدیرکل زندان های استان بودم که می گفت:امسال 109زندانی جرائم غیرعمد تو استان منتظر برپایی جشن گلریزان هستن.
اولین جشن 29 اردیبهشت همزمان با 13ماه رمضون در بجنورد برگزار شد.
طبق گفته های محمدی پارسال 309زندانی غیرعمد استان با بدهی 29 میلیارد تومان از زندان آزاد شدند.
فرید می گفت: دو روز پیش از ستاد بهم زنگ زدن و خبر دادن که با کمک یک خیردیگه تونستن به 10نفر کمک کنن که سعید هم جز اونهاست.
رستن در ماه وارستگی
احسان با تعجب سعیدو نگاه می کرد؛ آخه پسرم تا حالا باباش و چندباری بیشتر اونم پشت میله ها یا تو سالن زندان ندیده بود.
سعید دو سال پیش وقتی به خونه برمی گشت با یک عابر تصادف کرد، عابر در جا فوت کرده بود و سعید هم با دست و پای شکسته به بیمارستان اعزام شد و البته ماشین هم بدون بیمه ... .
زندگی من از اون به بعد کاملا تغییر کرد به اندازه یک وکیل از مسائل حقوقی اطلاعات بدست آوردم. !!!!!
یک ماهی که از این حادثه گذشت فهمیدم حامله ام خیلی ها گفتن با این وضعیت بهتره نگهش ندارم اما من این تصمیم و نداشتم.
تقریبا بعد از سه ماه حکم صادر شد و سعید مکلف به پرداخت دیه !!!
خونه رو به صاحبخونه پس دادم با پول پیش خونه و کمک پدر و مادر سعید و خودم تونستم نصف مبلغ دیه رو بپردازم، اما ....
خونوادم اصرار کردن برم روستا پیش اونا، اما بخاطر اینکه بتونم راحت تر کارهای سعید و پی گیری کنم و سر کار هم برم یک اتاق کرایه کردم تو زیر زمین خونه یکی از آشناهامون ... .
ستاد دیه امیدی برای آزادی
آقای استاجی رییس ستاد دیه استان همیشه همراه من و همه خانواده ها بود و دلگرممون می کرد به کمکهای خیران و مردم خیرخواه، ایشون می گفت: جرایم غیرعمد در 4گروه:
محکومین حوادث رانندگی و کارگاهی، بدهی مالی غیرکلاهبرداری، مهریه و محکومین نفقه تقسیم می شه که حوادث رانندگی و کارگاهی در اولویت پرداخت دیه هستن.
آقای استاجی اضافه کرد: بالاترین رقم بدهی زندانی الان یک میلیارد تومان است و 2نفر حوادث رانندگی و کارگاهی، 77نفقه و 17مهریه در زندان منتظر کمک های مردمی هستند.
حلاوت عفو و گذشت
چند شب پیش که خونه نرگس افطار دعوت بودم بخش خبری ساعت
20 استان گزارشی از دیه پخش می کرد. مسلم محمد یاران دادستان عمومی و انقلاب بجنورد تو این گزارش با بیان اینکه امسال، دیه یک مرد مسلمان برای ماههای غیرحرام 270میلیون تومان و برای ماه های حرام 360میلیون تومان تعیین شده گفت: با توجه به اینکه در تعالیم اسلام به عفو و گذشت سفارش شده، علی رغم برخی مشکلات اقتصادی، شاکیان تا حد امکان گذشت کنند و یا تخفیف دهند تا با جمع آوری باقیمانده مطالبه آنان در جشن های مردمی گلریزان، زمینه آزادی زندانیان فراهم شود.
این موضوع رو تو جشن گلریزان پارسال خودم به چشم خودم دیدم که چقدر از شاکیان از طلب خودشون گذشت کردند.
جشن گلریزان همیشه در ماه رمضان و با حضور روزه دارانی برگزار می شد که علاوه بر اجتناب از خوردن و آشامیدن نیکی و احسان و سرلوحه زندگی خود کرده اند قطعا رمضان را اینان بهتر درک کرده اند.
رمضان ماه مهمانی خدا و رسیدن به قرب الهی
هنوز صحبتهای من و سعید به نیمه هم نرسیده بود که منصور و علی صداشون در اومد و گفتن یک ساعت بیشتر به سحر نمونده سحری مارو نمی دین بخوریم، سفره رو انداختیم هیچ وقت فکر نمی کردم تو این اتاق کوچیک بیست نفر آدم دور سفره بشینن.
من که اصلا حواس درستی نداشتم اما املت خوشمزه ای که نرگس و بقیه خانم ها درست کردن با نون سنگک تازه می خوردم و خدا رو شکر می کردم.
نویسندگان: تکتم عارفی، سکینه خرمی