داستانک
پادشاه عاجز و مگس سمج
انسان آن قدر ضعیف است که حتی قدرت دور کردن یه مگس را ندارد ولی باز هم گردنکشی می کند.
پادشاه خوابش می آمد، اما هر گاه چشمان خود را می بست تا بخوابد، مگسی بر گونه او می نشست و پادشاه محکم به صورت خود می زد تا مگس را دور کند.
مدتی گذشت...
پادشاه از غلامش پرسید: «اگر گفتی چرا خداوند مگس را آفریده است؟»
غلام گفت: «مگس را آفریده تا قدرتمندان بدانند بعضی وقت ها زورشان حتی به یک مگس هم نمی رسد.
خداوند در آیه 73 سوره حج می فرماید :
یَا أَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ .
اى مردم مثلى زده شد پس بدان گوش فرا دهید کسانى را که جز خدا مى خوانید هرگز [حتى] مگسى نمى آفرینند هر چند براى [آفریدن] آن اجتماع کنند و اگر آن مگس چیزى از آنان برباید نمى توانند آن را بازپس گیرند طالب و مطلوب هر دو ناتوانند.