صفحه نخست

  • صفحه نخست

سیاسی

  • سیاسی
  • رهبری
  • انتخابات
  • عمومی
  • دولت
  • مجلس
  • شورای نگهبان
  • سیاست خارجی
  • امنیتی و دفاعی
  • احزاب و تشکلها
  • رسانه های بیگانه
  • مناسبت ها

اقتصادی

  • اقتصادی
  • معدن و صنایع معدنی
  • صنعت
  • کشاورزی، روستا و عشایر
  • بازاروتجارت
  • بانک، بیمه و بورس
  • مسکن
  • آب و انرژی
  • گمرک، حمل و نقل
  • اقتصاد کلان

اجتماعی

  • اجتماعی
  • جامعه و شهری
  • محیط زیست
  • حقوقی و قضایی
  • تعاون و اشتغال
  • انتظامی و حوادث

علمی و فرهنگی

  • علمی و فرهنگی
  • آموزش و پرورش
  • کودک و نوجوان
  • فضای مجازی
  • کتاب و مطبوعات
  • زبان فارسی
  • آموزش عالی، دانشگاه
  • بهداشت و سلامت
  • زنان و خانواده
  • میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری
  • راديو تلويزيون
  • فرهنگ و هنر
  • علم و فناوری
  • فرهنگ عمومی
  • معارف
  • حج و زیارت
  • حماسه و ایثار

استان ها

  • آذربایجان شرقی
  • آذربایجان غربی
  • اردبیل
  • البرز
  • اصفهان
  • ایلام
  • بوشهر
  • تهران
  • هرمزگان
  • چهارمحال و بختیاری
  • خراسان جنوبی
  • خراسان رضوی
  • خراسان شمالی
  • خوزستان
  • زنجان
  • سمنان
  • سیستان وبلوچستان
  • فارس
  • قزوین
  • قم
  • کردستان
  • کرمان
  • کرمانشاه
  • کهکیلویه و بویراحمد
  • گلستان
  • گیلان
  • لرستان
  • مازندران
  • مرکزی
  • همدان
  • یزد
  • کیش
  • مهاباد
  • آبادان

بین الملل

  • بین الملل

ورزشی

  • ورزشی
  • فوتبال و فوتسال
  • توپ و تور
  • کشتی و وزنه برداری
  • رزمی
  • پایه و آبی
  • جانبازان و معلولان
  • بانوان
  • ساير حوزه ها

عکس

  • عکس
  • خبری
  • مستند
  • استانها
  • بین الملل
  • ورزشی

فیلم

  • فیلم
  • سیاسی
  • ورزشی
  • اجتماعی
  • علمی و فرهنگی
  • اقتصادی
  • قلم دوربین
  • عمومی
  • پادکست
  • خبریکاتور
  • بدون تعارف

شهروندخبرنگار

  • شهروندخبرنگار
  • گزارش مردمی
  • پیگیری ها

رویداد

  • رویداد

صفحات داخلی

  • تماس با ما
  • درباره ما
  • پیوندها
  • جستجو
  • آرشیو
  • آب و هوا
  • اوقات شرعی
  • نقشه سایت
  • خبرنامه
  • RSS
  • شهروند خبرنگار
  • شهروند خبرنگار آرشیو
  • صفحه نخست
  • سیاسی
  • اقتصادی
  • اجتماعی
  • علمی و فرهنگی
  • استانها
  • بین الملل
  • ورزشی
  • عکس
  • فیلم
  • شهروندخبرنگار
  • رویداد
  • صفحه نخست
    • صفحه نخست
  • سیاسی
    • سیاسی
    • رهبری
    • انتخابات
    • عمومی
    • دولت
    • مجلس
    • شورای نگهبان
    • سیاست خارجی
    • امنیتی و دفاعی
    • احزاب و تشکلها
    • رسانه های بیگانه
    • مناسبت ها
  • اقتصادی
    • اقتصادی
    • معدن و صنایع معدنی
    • صنعت
    • کشاورزی، روستا و عشایر
    • بازاروتجارت
    • بانک، بیمه و بورس
    • مسکن
    • آب و انرژی
    • گمرک، حمل و نقل
    • اقتصاد کلان
  • اجتماعی
    • اجتماعی
    • جامعه و شهری
    • محیط زیست
    • حقوقی و قضایی
    • تعاون و اشتغال
    • انتظامی و حوادث
  • علمی و فرهنگی
    • علمی و فرهنگی
    • آموزش و پرورش
    • کودک و نوجوان
    • فضای مجازی
    • کتاب و مطبوعات
    • زبان فارسی
    • آموزش عالی، دانشگاه
    • بهداشت و سلامت
    • زنان و خانواده
    • میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری
    • راديو تلويزيون
    • فرهنگ و هنر
    • علم و فناوری
    • فرهنگ عمومی
    • معارف
    • حج و زیارت
    • حماسه و ایثار
  • استان ها
    • استان ها
    • آبادان
    • آذربایجان شرقی
    • آذربایجان غربی
    • اردبیل
    • البرز
    • اصفهان
    • ایلام
    • بوشهر
    • تهران
    • چهارمحال و بختیاری
    • خراسان جنوبی
    • خراسان رضوی
    • خراسان شمالی
    • خوزستان
    • زنجان
    • سمنان
    • سیستان وبلوچستان
    • فارس
    • قزوین
    • قم
    • کردستان
    • کرمان
    • کرمانشاه
    • کهکیلویه و بویراحمد
    • کیش
    • گلستان
    • گیلان
    • لرستان
    • مازندران
    • مرکزی
    • مهاباد
    • همدان
    • هرمزگان
    • یزد
  • بین الملل
    • بین الملل
  • ورزشی
    • ورزشی
    • فوتبال و فوتسال
    • توپ و تور
    • کشتی و وزنه برداری
    • رزمی
    • پایه و آبی
    • جانبازان و معلولان
    • بانوان
    • ساير حوزه ها
  • عکس
    • عکس
    • خبری
    • مستند
    • استانها
    • بین الملل
    • ورزشی
  • فیلم
    • فیلم
    • سیاسی
    • ورزشی
    • اجتماعی
    • علمی و فرهنگی
    • اقتصادی
    • قلم دوربین
    • عمومی
    • پادکست
    • خبریکاتور
    • بدون تعارف
  • شهروندخبرنگار
    • شهروندخبرنگار
    • گزارش مردمی
    • پیگیری ها
  • رویداد
    • رویداد
کد خبر: ۲۷۹۹۲۴۰
تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۷:۰۳
کرمان » اجتماعی
گزارش مکتوب :

نام هر آزاده مکتوب است دردیوان عشق

حکایت آن ۲۳ نفر حکایت دلدادگی و استقامت نوجوانانی است که مردانه رنج هشت سال و سه ماه اسارت را به جان و دل خریدند، اما عزت نفس و شرافت خودشان را به تاراج نگذاشتند.

به گزارش خبرگزاری صدا و سیمای مرکز کرمان؛در اولین ساعات صبح روز جمعه ۱۰ اردیبهشت ماه سال ۶۱ رزمندگان ایرانی پس از چند عملیات پیروزمندانه و غرور آفرین عملیات دیگری را با نام بیت المقدس آغاز کردند. عملیاتی که پس از ۲۳ روز پر از حادثه و التهاب بالاخره به ثمر نشست و با خبر خوش "خرمشهر آزاد شد"، کام مردم کشور هم شیرین شد،
 
 
اما گردانی  که اسیر شد
درست در همان روز جمعه یک گردان از لشکر ۴۱ ثارالله کرمان به فرماندهی شهید قاسم سلیمانی در محاصره دشمن گرفتار می‌شود.

شهید حاج قاسم سلیمانی در مورد این ماجرا می‌گوید: این گردان جانانه تا آخرین فشنگ خودشان با دشمن جنگیدند، آن‌ها نه راه پیش داشتندونه راهی برای برگشت بعثی‌ها که ناظر این ماجرا بودند از این فرصت استفاده کردند و حملات خودشان را بر این محور متمرکز کردند.

نتیجه کاراسارت تعدادی از نیرو‌های ایرانی شد که علی رغم همه فداکاری‌ها کاری از دستشان بر نیامد.

حالا ۳۸ سال از آن ماجرا می‌گذرد و به بهانه سالروز بازگشت آزادگان به سراغ چند نفری از آن ۲۳ نفر رفتم که روایتگر گزارش ما شدند.

احمد یوسف زاده


او که خودش نویسنده کتاب آن بیست و سه نفر نیز هست می‌گوید: من بزرگترین فرد این مجموعه بودم با شانزده سال سن، وقتی تانک‌ها محاصره ات کرده باشند، پیاده نظام دشمن لوله تفنگش را به سویت گرفته، تن دادن به اسارت تنها چاره تو است.
لحظه اول اسارتم احساس عجیبی داشتم، اولین باری بود که دشمن را از نزدیک می‌دیدم.
دشمنی که مدت‌ها با او جنگیده بودی، خمپاره و فشنگ به سویش پرتاب کردی، حالا درست در روبرویت ایستاده و حتی زبانش را هم نمی‌فهمی.

دوستم حسن آرام به من گفت: احمد اسیر شدیم، شاید یک سالی زندانی بکشیم گفتم:نه مگر می‌شود، یک سال زندان برویم.

در این گفتگو یکی از سربازان بعثی می‌خواست دوست دیگر زخمی ما را بکُشد.

اوماشه را هم کِشید، به همین راحتی، اما به سرعت خودم را جلویش انداختم آن قدر التماسش کردم تا بالاخره منصرف شد.


اکبر دانشی
او ۱۴ سالش بود که اسیر شد، می‌گوید: روز اسارت تا عصر کتک خوردیم، عصر ما را در یک ماشین انداختند و بر روی هم تلمبار شدیم.
دست‌ها بسته چشم‌ها بسته لب‌ها خشک و داغ بسته، سرنوشت نامعلوم.

مقصد ما بعد گفته شد بصره است.

آقای دانشی می‌گوید: در آن گرما، جنب و جوش زیاد و ترسی دائم، تشنگی آنقدر فشار آورده بود که اکنون فکرش را می‌کنم باز هم عذاب آور است، نمی‌دانم چی شد زنده ماندم.

بقیه هم که برخی زخمی بودند حال و روزشان از من بدتر بود، فقط یادم می‌آید که عراقی‌ها به شدت عصبانی بودند، عصبانی از شکستی که در عملیات خورده بودند، تلافی آن را سر ما در می‌آوردند.


حسن اسکندری


یکی دیگر از آن ۲۳ نفر، او هم در موقع اسارت ۱۴ ساله بود.‌
می‌گوید:چند روزی در بصره بودیم، صدام وقتی فهمید که تعدادی نوجوان اسیر شده‌اند گفت:آن‌ها را به بغداد ببرند.
از این تعداد ۲۳ نفر ۱۶ نفر آن کرمانی و از یک گردان بودیم.
حاج حسن می‌گوید:ما روحمان هم خبر نداشت که می‌خواهند ما را پیش صدام ببرند.
چند روزی در بغداد از ما پذیرایی کردند، حتی لباس نو هم به ما دادند.
صبح روز ۱۶ اردیبهشت سال ۶۱ ما را به یک کاخ مجلل بزرگ بردند.
باور کن اولین باری بود که من کاخ می‌دیدم و البته دیگر هم ندیدم.
یک فرد نظامی آنجا نشسته بود او را نشناختم یکی از بچه‌ها گفت:او صدام است گفتم، خب کار ما تمام است
او مغرورانه نگاهی کرد و شروع کرد از خودش گفتن.
سعی داشت چهره‌ای مظلوم وار نشان دهد.
گفت:شما هنوز بچه اید و کم سن و سال به دخترش "حلا" که در کنارش نشسته بود دستور داد که به هر کدام ازما گل دهد.
بعد گفت:"کُل اطفال عالم اطفالنا" یعنی "همه بچه‌های دنیا بچه‌های ما هستند" صدام سپس گفت:شما را به زور به جنگ فرستاده اند و من این را می‌دانم، می‌خواهم به شما کمک کنم و شما را به ایران برگردانم.
سپس با ما عکس گرفت و البته هدیه‌ای هم به ما داد.

محمد ساردویی

در زمان اسارت ۱۳ سال داشت می‌گوید: دیدار صدام با ما آنهم در اوج جنگ از تلویزیون عراق بار‌ها پخش شد و سر و صدای زیادی به پا کرد.
او سعی داشت بر موج تبلیغات سوار شود و به آن هدفی که می‌خواست برسد.
ما تازه متوجه شدیم که‌ای بابا، در کنار جنگ سخت، توپ، تفنگ و فشنگ جنگ دیگری هم به نام جنگ رسانه‌ای وجود دارد که از آن غافلیم.
محمد آقا ادامه می‌دهد: چندین روز او ما را در بغداد نگه داشت و می‌خواست شکستی را که در صحنه نبرد داشت جای دیگر آن را جبران کند، و کجا بهتر از نوجوانانی که فکر میکرد بچه اند.
او به دنیا اینگونه می‌خواست وانمود کندکه ایران به زور بچه‌های کم سن و سال را به جبهه می‌فرستد و دیگر کسی حاضر به جنگیدن نیست.

آقای ساردویی می‌گوید: آن‌ها به ما به عنوان بچه نگاه می‌کردند و حتی در اوایل اسارت، سربازی یکی از بچه‌های ما را می‌بوسد و به او "طفل صغیر "می‌گوید: چرا که هیچ کدام از ما حتی مویی هم بر روی صورتمان نروییده بود.
اما پس از اینکه بعثی‌ها جواب رد پیشنهاد صدام را از ما می‌شنوند به شدت ما را مورد شکنجه قرار می‌دهند.
روی دیگر سکه را به خوبی با تمام وجود حس کردیم وچندین ماه به زندان می‌افتادیم.
او به تصمیم بزرگ آن ۲۳ نفر برای اعتصاب غذا به عنوان اعتراض اشاره می‌کند و می‌گوید: برای این کار اتحاد و یکدلی کاملی بین ما وجود داشت.

منصور محمود آبادی


یکی دیگر از آن مردان آهنین که به قول خودش بعد از چهار ماه اسارت تازه ۱۴ سالش شده بود.
آقا منصور می‌گوید: روز اول اعتصاب غذا تا شب آنقدر کابل بر سر و بدن مان زدند که تا روز بعد همه بیهوش شدیم، اما لب به غذا نزدیم.
این کار تا چهار روز ادامه داشت به طوریکه هر لحظه امکان مرگ یکی از ما وجود داشت، اما سر عهد و پیمانی که بسته بودیم ماندیم.
روز پنجم، اعتصاب ما بالاخره جواب داد، و آن‌ها به نقشه خود نرسیدند.
بعثی‌ها که خود را شکست خورده دیدند حاضر شدن ما را به اردوگاه برگرداند گوی خرمشهر را دوباره از دست صدام گرفته بودیم.‌
می‌گوید: درست یادم هست که" ابو وَقاص "فرمانده زندان، موقع رفتن ما از خشم آب دهانش را بر روی ما انداخت و حسابی فحش می‌داد، اما راهی که انتخاب کردیم ۸ سال و ۳ ماه اسارت برای ما در پی داشت.

سلمان زادخوش


نوجوان ۱۳ ساله‌ای دیگری که میگوید فحش‌هایی که از بعثی‌ها خوردیم بیشتر در ذهن مانده تا کتک هایشان، زجری که از شکنجه کردن دوستان در جلوی چشمان میکشیدیم بیشتر از زجری بود که خودت را شکنجه می‌دادند.
اواضافه می‌کند: بله ما نوجوان بودیم و حتی نوع تفکر مان هم نوجوانانه بود، اما تصمیم و اراده‌ای که از خود نشان دادیم چنان بزرگ بود که به تمام حیله‌ها، تطمیع وبه وعده‌های صدام پشت کرد، بازیچه آن‌ها نشدیم.

مردان تاریخ ساز


احمد یوسف زاده می‌گوید: دو سیلی که تو ان سن و سال خوردم برایم دردآور بود.
اولین سیلی در خاک خودمان بود، همان لحظات اولیه اسارت، دستان سنگین سرباز عراقی آنچنان به گوشم خورد که حس غریبی داشتم.
تحقیرشدنش بدتر بود، سیلی از کسی میخوری که توی خانه ات و بر روی خاک وطنت راه می‌رود، دلم را به درد آورد.
اما سیلی دوم در بازجویی بود که دل مرا به درد نیا ورد، اما گوشم را دچار مشکل کرد.
او می‌گوید: دو سالی که ازاسارت ما گذشته بود، شبی در یک آیینه زِوار در رفته، جوانکی لاغر و استخوانی دیدم که گونه هایش بدجوری فرو رفته.
با کمی دقت چند موی سیاه ونرم روی صورتم دیدم، خدای من... من ریش دراورده بودم، بلاخره مرد شدم.
یوسف‌زاده می‌گوید: وقتی وارد خاک ایران شدم حسن اسکندری کنارم بود، گفتم حسن، یادت هست موقع اسارت گفتی احمد شاید یک سال زندانی بشیم.
گفت:ها، یادم هست، اما چطور این هشت سال و سه ماه گذشت.
اولین کاری که کردیم همه ما خاک ایران را بوسیدیم.
https://www.iribnews.ir/00BkD2
خبرهای مرتبط
تشییع پیکر یکی از اُسوه‌های مقاومت "آن ۲۳نفر"
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
گزارش خطا
عضویت در خبرنامه
Google Plus Linkdin Facebook Soroosh Cloob Facenama Twitter
نظر شما
بازگشت به بالای صفحه
  • صفحه نخست
  • سیاسی
  • اقتصادی
  • اجتماعی
  • علمی و فرهنگی
  • استان ها
  • بین الملل
  • ورزشی
  • عکس
  • فیلم
  • شهروندخبرنگار
  • رویداد
  • تماس با ما
  • درباره ما
  • پیوند ها
  • جستجو
  • آرشیو
  • آب و هوا
  • اوقات شرعی
  • خبرنامه
  • نقشه سایت
  • RSS
تمامی حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به خبرگزاری صدا و سیما می باشد و استفاده غیر قانونی از آن پیگرد قانونی دارد
طراحی و تولید: "ایران سامانه"