امروز، قلم را به دستان دلهایمان سپردهایم؛ تا شاید بهتر بر زبان بیاورند، احساس سرشارمان را به مادر آسمانی امان، زهرای اطهر و مادران زمینی امان که بهشت زیر پایشان، فرش شده است.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیمای مرکز ایلام؛ امروز، به نام مادر و میلاد باشکوه بانوی آب و آیینه؛ صفحهای باز کردیم؛ تا دل هنرنمایی کند و آغازگر این روایتگری دل، ما بودیم...
تقدیم به شکوه تولد مادر آسمانی امان، حضرت زهرا (سلام الله علیها)
عشق از من و نگاه تو تشکیل میشود
از گُل به احترام تو تجلیل میشود
این یاسهای پاک و سپید از وجود تو
گلهای ناب سرسبدِ ایل میشود
وقتی که واژه، واژهی اشعار لالِ من
با سوسن نگاه تو ترتیل میشود
روی بدون ماهِ غزل نیز بی گمان
در آسمان عشق تو جِبریل میشود
امشب به یُمنِ مقدمتان، ماه بی بدل
هفت آسمانِ خدا پُرِ اَکلیل میشود
یعنی که باغ خدا با حضور تو
زیباتر از همیشه و تکمیل میشود
ای که رخسار صبورت به غم عادت دارد
احترامت به خدا، حکم عبادت دارد
خط پیشانی تو مدرسه ایثار است
عشق میگفت در این مدرسه، دل بسیار است
گفت اگر من دل فرهاد غمین خون کردم
یا جنون را به دل لیلی و مجنون کردم
تا به دریای پر از عشق دلش گشتم تَر
نزد مادر سخن از خویش نگفتم دیگر
چون که عشق از دل دریایی او حیران است
کار شعر و دل من نغمه بیسامان است
مادرم! با چه ببندم دل پرچاکت را؟
یا که چون وصف کنم آینه پاکت را؟
این چه حسیست؛ مرا سوی خودش میخواند
حس خوبیست به باران غزل میماند
حس نکردهست کسی حال دل تبدارت
یا که نشنیده کسی درد و دل بسیارت
اینک این کودک دیروز تو شاعر گشته
خوب در خواندن چشمان تو ماهر گشته
مادرم حرف بزن؛ گوش من و دل باز است
جان من با سخنت، بال و پر پرواز است
شعر پرسوز تو را با قلم جان گفتم
بیت آخر ز دل و قصه باران گفتم...
به قلم زهرا پوراسماعیل
ادامه این صفحه را شما با اشعار و دل نوشتههایتان، مادرانه کنید...