• شهروند خبرنگار
  • شهروند خبرنگار آرشیو
امروز: -
  • صفحه نخست
  • سیاسی
  • اقتصادی
  • اجتماعی
  • علمی و فرهنگی
  • استانها
  • بین الملل
  • ورزشی
  • عکس
  • فیلم
  • شهروندخبرنگار
  • رویداد
پخش زنده
امروز: -
پخش زنده
نسخه اصلی
کد خبر: ۱۷۱۰۱۰۷
تاریخ انتشار: ۱۹ تير ۱۳۹۶ - ۰۷:۵۵
وبگردی؛

گزارشی از زندگی در همسایگی قبرفروش‌های تهران

می‌گوید: آدرسش سرراسته؛ تقریباً میشه دیوار به دیوار قبرستون؛ روبروی راسته سنگ‌قبرفروش‌ها؛ ریز می‌خندد و زیرلب استغفراللهی می‌گوید و ادامه می‌دهد: اصلاً از هرکدوم از سنگ‌قبرفروش‌های اون راسته بپرسی، آدرس دقیق «پیرزن پیرمردا» رو نشونت می‌دن؛ با کروکی.

یک ایستگاه مانده به بهشت / گزارشی از زندگی در همسایگی قبرفروش‌های تهران

به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری صدا و سیما؛ از جاده قدیم قم آدرس می‌دهد؛ سیگارش را از بین تارهای قطور سبیلش، گوشه لب می‌چپاند و با دست، درخت‌هایی را که توی خط افق قد کشیده‌اند نشان می‌دهد و می‌گوید:

_ سرراسته؛ کافیه همین مسیر رو راست شکمت بگیری و بری...

 (انگار می‌فهمد هنوز گیجم و دوزاریم درست نیفتاده) دوباره کام می‌گیرد و سیگار فیلتر قرمزش را از لابه‌لای سبیل‌های پرپشتش بیرون می‌کشد و می‌گوید:

_ «اون درختا رو می‌بینی؟ اونجا قبرستونه؛ تقریباً میشه دیوار به دیوار قبرستون؛ روبروی راسته سنگ‌قبرفروش‌هاس؛ اصلاً از هرکدوم از سنگ‌قبرفروش‌های اون راسته بپرسی، آدرس دقیق «پیرزن پیرمردای کهریزک» رو نشونت می‌دن؛ با کروکی».

جمله‌اش که تمام می‌شود بی‌خود و بی‌جهت لبخند تلخی تحویلم می‌دهم و لب های کبودش از لابه‌لای تارهای سبیلش پیدا می‌شود؛ زیرلب لااله‌الاالله و استغفراللهی می‌گوید و در جهت عکس، راهش را کج می‌کند؛ می‌رود و زیر لب زمزمه می‌کند: «سنگ‌قبرفروش‌ها» و ریز ریز می‌خندد...

یک ایستگاه مانده به بهشت / گزارشی از زندگی در همسایگی قبرفروش‌های تهران

می‌گویند همان 45 ــ 40 سال پیش، وقتی رئیس اتوکشیده و کراواتی بیمارستان فیروزآبادی تهران سه چهار پیرمرد و پیرزن‌ سالخورده و بی‌جا و مکان را مقابل بیمارستان دید، فکر راه‌اندازی چند اتاقک برای نگهداری‌شان به سرش می‌افتد؛ آن‌قدر جدی، که شال و کلاه می‌کند و می‌آید بیابان‌های جنوب تهران؛ درمانگاه متروکه مرحوم امین‌الدوله کهریزک؛ قدیمی‌ها می‌گویند اینجا آن‌قدر متروکه بوده و دست دکتر حکیم‌زاده پنجاه و خورده‌ای ساله آن‌قدر تنگ، که خود دکتر فُکل کراواتی دست به کار می‌شود و پاچه شلوار بالا می‌زند و شروع می‌کند گل لگد کردن؛ دست تنها؛ نقل است از بعضی قدیمی‌های کهریزک که وقتی دکتر کراواتی آمده بود کهریزک، جای این سنگ‌قبرفروش‌ها، آجرفروش‌ها بودند؛ دکتر سراغ یکی‌شان می‌رود و می‌گوید "یک کامیون آجر می‌خواهم برای خانه سالمندان"؛ آجرفروش می‌گوید "پول داری؟"، دکتر اتوکشیده کراواتی هم که دستش خالی بود، فقط سر تکان می‌دهد که یعنی ندارم؛ آجرفروش هم آب پاکی را می‌ریزد روی دستش که "آجر مفتی نداریم؛ خوش گلدی؛ به‌سلامت"؛ دکتر اما دست در جیبش می‌کند و یه دوزاری درمی‌آورد و می‌گیرد جلوی آجرفروش؛ که یعنی به‌اندازه این دوزاری به من آجر بده؛ آجرفروش هم که هاج و واج مانده بود، نگاهش می‌کند که "یعنی چی؟" حکیم‌زاده هم می‌گوید «بنّا سرِ زمین است؛ بهش قول داده‌ام با آجر برگردم»، خلاصه یک آجر می‌گیرد و می‌زند زیر بغلش و راه می‌افتد سمت زمین؛ آجرفروش که از این کار دکتر کراواتی جا خورده بود، دو دو تا چهارتایی می‌کند و خلاصه دلش رضا می‌دهد یک کامیون آجر بدهد به دکتر اتوکشیده؛ یک بار آجر برای آسایشگاه؛ می‌گویند وقتی کامیون آجر می‌رسد سرِ زمین، می‌بینند همان دکتر اتوکشیده کراواتی لباس کارگری تن کرده و بنایی می‌کند... قدیمی‌ها می‌گویند برکت نیت خالص و دل پاک آن دکتر کراواتی بود که تک‌آجر این آسایشگاه را به جایی رساند که امروز بیشتر از 1700 پیرزن و پیرمرد و معلول و از کار افتاده و ام‌اسی را در خود جا داده؛ تک‌آجری که تبدیل شد به آسایشگاهی 420 هزار مترمربعی؛ به پناهگاه بی‌پناه‌ترین‌ها؛ به مأمن از همه جا رانده‌ها؛ محلی برای درمانده‌ها؛ تک‌آجری که برکاتش تا دنیا دنیاست مضاعف می‌شود به‌نیت خیر همان دکتر کراواتی؛ حتی بعد از مرگ...

یک ایستگاه مانده به بهشت / گزارشی از زندگی در همسایگی قبرفروش‌های تهران

به‌قول پیرمردی که کنار در مؤسسه نشسته: «هشت؛ یک ربع کم» است که می‌رسیم جلوی میله‌های آهنی ورودی «کهریزک»؛ «آسایشگاه خیریه کهریزک»؛ همان دری که مقابلش با فونت درشت نوشته: «نیکوکار گرامی و عیادت کننده ارجمند خواهشمند است به‌جای چیپس، پفک و تنقلات شور که برای سالمندان بسیار ضرر دارد از مواد جایگزین سالم مانند شیر، لبنیات، میوه و سبزیجات و مغزهای خشکبار خام و بی‌نمک تهیه نمایید».

با اینکه 8 صبح است و قاعدتاً باید نصف پیرمرد و پیرزن‌ها این ساعت خواب باشند، بلندگوهای محوطه، موزیک تندی را پخش می‌کنند؛ آن‌قدر تند و بلند که تک و توک پیرمرد و پیرزنی که پای پیاده یا روی ویلچر از محوطه رد می‌شوند، ناخواسته با ریتم موزیک هماهنگ می‌شوند و تکان تکانی به خودشان می‌دهند و ریز ریز می‌خندند و یواشکی چشمک می‌زنند؛ به‌یاد روزهای نه‌چندان دور جوانی...

یک ایستگاه مانده به بهشت / گزارشی از زندگی در همسایگی قبرفروش‌های تهران

وارد بخش که می‌شوی پیش از هر چیز، مگس‌های معلق آویزان از برچسب‌های بی‌رنگ نگاهت را جلب می‌کند؛ برچسب‌هایی که جلوی در ورودی هر اتاق از سقف آویزان شده‌اند و هر کدام ده‌ها مگس را شکار کرده و اجسادشان را به همدیگر چسبانده‌؛ بخش ساکت است و هر از گاهی صدای ویز ویز دست و پا زدن مگسی تازه شکار شده سکوت راهرو را می‌شکند؛ پیرمردی در گوشه یکی از سالن‌ها مشغول بافتن تابلوی فرش است؛ صورتش را از ته تراشیده و شق و رق روبروی دار کوچکی نشسته؛ از روی نقشه کامپیوتری که یک مشت عدد را کنار هم نوشته، نخ‌های رنگی را از بین شیارهای دار قالیچه رد می‌کند و آرام و لرزان گره می‌زند. کندی انگشت‌هایش داد می‌زند که تازه‌کار است؛ با ذوق، چند رج آخر را نشان می‌دهد و می‌گوید «اینها را می‌بینی؟ توی سه ماه بافتمش؛ خوبه نه؟» لبخند یخی می‌زنم و به‌نشانه تأیید استعدادش، سر تکان می‌دهم؛ می‌گوید: «اینجا کلاس تئاتر و موسیقی هم می‌رم؛ عالیه»؛ ناخودآگاه دوباره لبخندی سرد تحویلش می‌دهم و بدون هیچ فکری می‌پرسم:

ــ رج‌های قبلی رو چند وقته بافتی؟

ــ اونا رو من نبافتم؛ تازه یاد گرفتم گره بزنم.

ــ (بی‌خود و بی‌جهت می‌پرسم) خوب، کی اونا رو بافته؟ الآن کجاس؟

ــ (از بالای عینک فریم کائوچویی نگاهم می‌کند) این اواخر چشماش دیگه نمی‌دید؛ یه‌مدت بافتن رو گذاشت کنار ولی بعدش مُرد.

دستپاچه سعی می‌کنم حرف تو حرف بیاورم؛ می‌فهمد و خونسرد می‌گوید: «من سعی می‌کنم روحیه خودم رو حفظ کنم؛ اینجا آدما با هم فرق دارن؛ باید سعی کنی روحیه خودت رو حفظ کنی»، دوباره با همان ذوق‌زدگی می‌گوید: «من از اینجا راضیم؛ رسیدگی‌شان خیلی خوب است...»، این را می‌گوید و خیلی رسمی خداحافظی می‌کند و مشغول گره زدن می‌شود.

یک ایستگاه مانده به بهشت / گزارشی از زندگی در همسایگی قبرفروش‌های تهران
از این آدم‌ها اینجا زیادند؛ پیرزنی که بدون عروسکش خوابش نمی‌برد و نمی‌تواند باور کند که بچه‌هایش دیگر کنارش نیستند؛ پیرمردی که وقتی کنارش می‌نشینی، قد یک ایرانگردی، خاطرات تعریف کردنی‌ دارد؛ بیماران ام‌اسی که خیلی‌هاشان هنوز شوکه بیماری‌شان هستند و معلولانی که بیشتر از هر آدم سالمی، قدر یکایک اعضای بدنشان را می‌دانند. آدم‌هایی که به‌واسطه فقر یا بی‌کسی یا ناتوانی خانواده در مراقبت از آنها، تک تک روزهایشان را اینجا شب می‌کنند و شب‌هایشان را روز؛ اما در مقابل هم کم نیستند انسان‌هایی که با هر وسع و توانی سعی می‌کنند گوشه‌ای از نیازهای این فرشتگان زمینگیر شده را فراهم کنند و دری از امید را به‌رویشان بگشایند؛ از تیم‌های هفت هشت نفره‌ای که پنج‌شنبه هر هفته همسر و فرزند و زندگی را رها می‌کنند و تمام ساعت‌های آن روزشان را وقف شستن و تر و خشک کردن افتاده‌ترین بیماران این مرکز می‌کنند تا آدم‌هایی که کرور کرور پول می‌دهند تا لبخندی بر لب این فرشتگان بنشیند و دست دعایی به آسمان بلند شود.

یکی از مسئولان کهریزک می‌گوید از کارخانه‌دار‌، بازاری‌، وکیل و پزشک تا کارگر و خانه‌دار و استاد دانشگاه جزو خیّرینی هستند که هر چه در توان دارند به این مددجویان کمک می‌کنند؛ می‌گوید: «یک سال پیش بود که یکی از بازاری‌هایی بنام تهران آمد به مؤسسه؛ آن‌قدر آمد و رفت تا یک روز به ما گفت «تصمیم گرفتم هر ماه حداقل 50 میلیون تومان به حساب کهریزک واریز کنم» ماه به ماه این مبلغ را واریز کرد تا اینکه بعد از یک سال، سند 100 مغازه را به نام این مؤسسه زد؛ می‌گویند «آن‌قدر برای کمک به این پیرزن و پیرمردها مصمم است که به اطرافیانش گفته اگر یک ماه این پول به حساب این پیرزن پیرمردها واریز نشد بدانید عمرم قد نداده ...».

با تمام خدمات توانبخشی، درمانگاهی، مراقبت‌های ویژه، فیزیوتراپی، کارگاهی و ... هزینه ماهانه میانگین 2.5 میلیون تومانی برای هریک از مددجویان این مرکز، کهریزکی‌ها می‌گویند: بدترین خانه‌ها از بهترین آسایشگاه‌ها، بهتر است و هیچ لبخندی جای لبخند و نوازش فرزند، خواهر و برادر را نمی‌گیرد و هیچ دریای محبتی در قیاس با ذره‌ای از محبت خانواده، ناچیز است. محبتی که خیلی از این پیرزن و پیرمردها محتاجش هستند و بسیاری از اهالی کهریزک آرزو به دل آن مانده‌اند.



کد ویدیو
دانلود
فیلم اصلی

دانلود
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
گزارش خطا
Bookmark and Share
X Share
Telegram Google Plus Linkdin
ایتا سروش
عضویت در خبرنامه
نظر شما
آخرین اخبار
ارسال ۵۲۰ اثر به دبیرخانه همایش ملی شعر مادر در کاشان
پایش مرکز معاینه فنی فریمان
لیگ دسته یک هندبال قرعه کشی شد
شنای سپاه بر سکوی نخست
یادواره شهدای دانش آموز در هامون
نمایشگاه آثار هنری و صنایع دستی توان‌خواهان در قزوین
تکریم همسران و مادران شهدا در دانشگاه قم
استرداد وجوه کلاهبرداری شده به حساب مالباخته در سبزوار
رشد ۳۰ درصدی تولید و صادرات شیلات
پیش بینی افزایش ارزش صادرات آبزیان در ماه‌های آینده
تأکید دولت بر لزوم استاندارد‌سازی سوخت خودرو‌ها در کشور
برگزاری پویش به نام مادرم؛ آیینه‌ی زهرا (س) در استان زنجان
برگزاری کنفرانس تفکر سیستمی در مشهد
زندگی در سایه همت
افتتاح ساختمان جدید فدراسیون دوچرخه‌سواری با حضور وزیر ورزش
آغاز عملیات زیرسازی و ترمیم جاده ایزدخواست به حنا
توقیف خودروی حامل برنج قاچاق در بخش رضویه مشهد
کشاورزان لرستانی برای اراضی خود سند رسمی بگیرند
برگزاری همایش اقتدار بسیجیان در جغتای
اجرای بیش از ۵۵ طرح سرمایه گذاری در حوزه گردشگری آذربایجان‌غربی
  • پربازدیدها
  • پر بحث ترین ها
فعالیت مدارس و دانشگاه‌های فارس فردا هم مجازی است
تعطیلی مدارس در همه مقاطع تحصیلی و مراکز دانشگاهی و آموزش عالی استان البرز
سقف کیفری مهریه مشخص شد
شاخص هوای شیراز امروز ۱۱ آذر ۱۴۰۴
دانش‌ قرارگاه‌خاتم‌الانبیا به‌بخش‌های دولتی‌وخصوصی منتقل‌شود
مدارس و مراکز آموزشی غیر حضوری شد؛اداره ها دور کار
فرایند جذب هیئت علمی در دانشگاه‌ها آغاز شد
بارش باران در غرب، شمال غرب و شمال کشور
کالابرگ الکترونیک؛ تضمین قیمت ثابت برای دهک‌های هدف
مدارس و دانشگاه‌های تهران فردا ۱۲ آذر حضوری شدند
۱۰۰ هزار میلیارد تومان کالابرگ پرداخت شد
کشف باند توزیع شیشه در فیروزکوه با شگرد پنهان‌سازی در لوازم آرایشی
آسمان قم تا پنج شنبه بارانی است
آمریکا در ونزوئلا دنبال چیست؟!
نامه ایران، روسیه و چین درباره پایان قطعنامه ۲۲۳۱
بازیکن دهدشتی برترین گلزن نیم فصل لیگ برتر امید‌های کشور  (۴۶ نظر)
فعالیت مدارس و دانشگاه‌های فارس فردا هم مجازی است  (۲۶ نظر)
سقف کیفری مهریه مشخص شد  (۱ نظر)
دشمن خطا کند هزینه سنگینی به او تحمیل می‌کنیم  (۱ نظر)
تردید‌ها درباره سلامتی ترامپ با انتشار‌ام‌آر‌آی وی  (۱ نظر)
آسمان قم تا پنج شنبه بارانی است  (۱ نظر)
میرزا کوچک جنگلی بزرگمرد پرآوازه‌ گیلان  (۱ نظر)
غیرحضوری شدن مدارس و دانشگاه‌های خراسان جنوبی  (۱ نظر)
ابلاغ شیوه نامه مراقبت و کنترل آنفلوانزا در مدارس استان  (۱ نظر)
طرح ملی نشت‌یابی هوشمند آب با فناوری ماهواره‌ای  (۱ نظر)
قطعی گاز در شهرزیبا منطقه ۵ تهران از ۱۶ ساعت گذشت  (۱ نظر)
تخلف در تبدیل رایگان خودرو‌های بنزینی به دوگانه سوز  (۱ نظر)
کاشت ۲۵۰۰ اصله نهال اکالیپتوس در مزارع کارون  (۱ نظر)