پخش زنده
امروز: -
نخستين سفیر اهل بیت در ایران، ۲۷جمادی الثانی سال ۱۱۳هجری قمری به شهادت رسید.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز اصفهان ؛ سلطانعلی فرزند بلافصل امام محمدباقر(ع) و برادر امام صادق(ع) سال 113هجری قمری به دعوت مردم فین و چهل حصاران و از طرف پدر بزرگوارش به این منطقه هجرت کرده و مدت سه سال به تبلیغ و ارشاد مردم پرداخت.
در این مدت ایشان مشغول عبادت در مسجد جامع کاشان بود و اولین نماز جمعه را در ایران برپا کرد که مورد استقبال مردم قرار گرفت.
سرانجام این سفیر ولایت به همراه تعدادی از اهالی منطقه در سال116 هجری قمری در 32سالگی توسط نیروهای حکومتی در محل بندسنگی ازناوه که در4کیلومتری محل دفن ایشان است، سر از بدنش جدا کرده و به شهادت رساندند.
پس از شهادت امامزاده سلطان علی بن امام محمدباقر، یارانش درعمل به وصیت نامه ، سلطانعلی را در محل عبادتگاهش دفن کردند.
آستان مقدس حضرت سلطان علی بن محمدباقر(ع) در 50کیلومتری شهرستان کاشان واقع است که درطول سال میزبان عاشقان و دوستداران این حضرت و خاندان عصمت و طهارت است.
مراسم ملی مذهبی قالیشویان که تکرار نمادین مراسم تشییع پیکر امامزاده سلطانعلی از سوی مردم فین کاشان است به عنوان تنها مراسم مذهبی که به تاریخ قمری برگزار می شود و همه ساله در دومین جمعه مهر در کربلای ایران برگزار می شود.
این مراسم در دی ماه 1392 در فهرست آثار میراث ناملموس یونسکو به ثبت جهانی رسیده است.
در سال ۱۱۶هجری قمری جناب ابوالحسن سلطان على بن محمد فرزند بزرگوار امام باقر عليه السلام در #اردهال كاشان بسیار مظلومانه به همراه یارانشان به شهادت رسیدند.
امام صادق(علیه السلام) درباره مقام این امامزاده بزرگوار فرموده است: «مَن زارَ أخی سُلطان علی بِأردهال کمَن زارَ جدّی سَیدَالشُهداءِ بِکَربلاء.» یعنی هرکس برادرم سلطان علی(علی بن باقر) علیه السلام را در اردهال زیارت کند مانند کسی است که جدم حسین(علیه السلام) را در کربلا زیارت کرده باشد.» و افزودند: «هر که توان زیارت اجدادم را ندارد به باریکَرَسف رود و برادرم سلطانعلی را زیارت کند .
امام ششم شیعیان همچنین فرموده اند: «هر که شب های جمعه و شب های متبرکه را در مزار برادرم(حضرت سلطانعلی) علیه السلام به سر برد و به عبادت و تلاوت قرآن بگذراند بی گمان در روز قیامت با ما اهل بیت(علیهم السلام) محشور خواهد شد.»
و در جای دیگری فرموده اند: «حائر مزار برادرم مانند حائر جدم امام حسین(علیه السلام) است و هر که را در حائر او دفن کنند از عذاب الهی ایمن خواهد بود.»
امام رضا(علیه السلام) نیز فرموده اند: «نعم الموضع الأردهال، فالزم و تمسک به.» چه خوب جایی است اردهال، پس به آن التزام و تمسک نمایید.
و اما ماجرای تشریف آوردن حضرت سلطانعلی پسر امام محمد باقر علیه السلام به ایران اینطور بود که عده اى از دوستان اهلبيت عليهم السلام از اهالى #چهل_حصاران و #فين_كاشان نامه اى خدمت #امام_باقر عليه السلام نوشتند، كه چون ما از محضر شما دور هستيم يكى از آقازادگان خود را براى راهنمائی وتربيت بجانب ما بفرستيد.
آن حضرت فرزند بسیار والامقام و مهربان و بزرگوار خود، جناب (سلطانعلی)#على_بن_محمد عليه السلام را با جمعی از شیعیان روانه كاشان كردند.
هنگام ورود آن حضرت، در فين حدود شش هزار نفر براى استقبال آمدند. حضرت مدتى در #جاسب و #خاوه مشغول به هدايت شده وبيشتر در مسجد جامع #كاشان كه فعلاً دركوى ميدان كهنه واقع است، مشغول عبادت بودند و شيعيان معجزات بسیار زيادى از ایشان مشاهده مینمودند. در این خصوص زرین کفش (زرین نعل) حاکم منطقه، که به شدت ناصبی و حسود و دنیاپرست بود دسیسه ای چیده و به خدمت حضرت آمد ومنافقانه گفت«بعضی از مساکین و عاجزین قریه بارکرس که قادر بر مسافرت به خابه نیستند، تقاضا دارند که شما به نور قدوم مبارک، بارکرس را منور سازید و...».
در آن زمان مردم همگی چشم بر نفاق و دورویی زرین نعل پوشیده وسعی واهتمام کردند که حضرت را از آن قریه به بارکرس حرکت دهند پس حضرت در دامنه حَیَل (کوهی) که نزدیک سرچشمه بارکرس بود، سکونت گزید و خیمهها بر پا کردند، و مردم همه روزه به خدمت آن حضرت میرسیدند و با شور و شعف وصف ناشدنی از دیدار و زیارت وجود مقدس ایشان و حل مشکلاتشان برمیگشتند.
والیِ وقتِ منطقه خابه، ارزق ابرح لعنت الله علیه بود که قم و دارالسلطنه قزوین تحت حکومت وی بود. زرین کفش که اهل بارکرس بود و از جانب وی حکومت اردهال و کاشان را داشت به والی نوشت که حضرت سلطانعلی سه سال است به این منطقه آمده و مردم بسیاری ایشان را دوست دارند و مطیعش شدهاند! و بسیار بدگویی ها نمود!
چون نامه به والی رسید، بسیار ناراحت شده و ارقم شامی زنازاده قسی القلب را که در کشتن و شکنجه مخالفین معروف بود همراه شصت هزار نفر با همکاری زبیر نراقی لعنت الله علیه به کمک زرین نعل ملعون فرستاد تا حضرت را شهید نمایند.
نیروهای نواصب شبانه و بدون سر و صدا وارد منطقه شدند و راههای خروجی را مسدود کردند.
در این میان، جناب عبدالکریم بارکرسی آشپز و خادم حضرت سلطانعلی(علیه السلام) از ماجرا خبردار شد و پابرهنه، نزد آن حضرت شتافت و ایشان را از ماجرا باخبر کرد. در نتیجه حضرت بی درنگ، خود را آماده رزم کرد.
عبدالکریم به سمت یاران حضرت سلطانعلی رفت و آنها را از این موضوع باخبر کرد، آنها نیز همراه دویست نفر به کمک حضرت آمدند و نامهای به سوی فین و کاشان فرستادند که قاصد به دست یاران زرین کفش دستگیر شده و به شهادت رسید.
این دویست نفر دلاور مرد با لشکر نواصب مقابله کردند و در مقابل، مردم ملعون قلّه الجبال به ترغیب زرین کفش به لشکرش پیوستند.
در این درگیریها تعداد زیادی از یاران امام به شهادت رسیدند و حضرت سلطانعلی نیز پس از استفاده از چوبه تیر( بنا به روایتی ۸۰ چوبه داشت) با شمشیر به مبارزه برخاست و پس از جنگهای تن به تن بسیار ؛ مظلومانه و غریب از اسب فرو افتاده و خون از پیشانی مقدس ایشان جاری بود. در چنین حالی، ارقم شامی لعنت الله علیه به بالای سر ایشان آمده و سرِ مطهرش را جدا کرده و ایشان را شهید نمود