به گزارش سرويس بين الملل خبرگزاري صدا و سيما به نقل از روزنامه اینترنتی رأی الیوم، سردبیر اين روزنامه با اشاره به تهدیدات نخست وزیر رژیم صهیونیستی نوشت همه نشانه ها حاکی از آن است که این تهدیدات از سر ترس و هراس بنیامین نتانیاهوست و اگر جنگ دیگری در منطقه رخ بدهد اسرائیل مهم ترین قربانی آن خواهد بود علاوه بر اینکه چنین جنگی با جنگهای پیشین تفاوت خواهد داشت.
عبدالباری عطوان در تحلیلی نوشت: خطوط قرمز تحمیلی اسرائیل به ایرانی ها و آن دسته از عربهایی که غیرت دارند و به خصوص عربهای شرافتمند، زیاد است. بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل هر روز خط قرمز جدیدی بر خطوط قرمز خود می افزاید و چه کسی از عربها است که جلوی او بایستد.
امروز نتانیاهو خط قرمز جدیدی اضافه کرد، زمانی که در نشست کابینه اش گفت به لبنان حملات مهلکی خواهد کرد تا نگذارد حزب الله سلاحهای غیر متعارف تولید کند یا از ایران از طریق خاک سوریه به لبنان سلاح حمل کند.
نتانیاهو گفت اجازه هیچ گونه حضور ایران را در سرزمین سوریه نخواهد داد همچنانکه به هر بهایی شده اجازه نخواهد داد ایران صاحب تسلیحات هسته ای شود زیرا اینگونه تسلیحات خواه متعارف خواه نامتعارف یا هسته ای به سوی اسرائیل نشانه خواهد رفت و نابودی این تسلیحات در چارچوب حق دفاع از خود است.
عطوان این پرسش را در ادامه مقاله اش مطرح کرد که بنابراین چرا نباید عربها و ایرانی ها در رویارویی با تسلیحات متعارف و هسته ای اسرائیل حق دفاع از خود داشته باشند؟
این خطوط قرمز و اضافه شدن بر این خطوط، نشان قدرت نیست بلکه نشان آشفتگی و ترس و هراس است زیرا اسرائیل پس از سال 1973 با خطر واقعیتی به نام ایران، حزب الله و جنبش حماس روبروست چرا که کشورهای عربی به استثنای سوریه با اسرائیل پیمانهای صلح امضا کرده اند و سازمان آزادیبخش فلسطین که آرمان اصلی و اول عربی به آن تعلق دارد نیز از جمله امضا کنندگان پیمان صلح با اسرائیل است.
تهدید نتانیاهو برای حمله به هر کارگاه حزب الله که با استفاده از تجارب فنی لبنانی و ایرانی، موشکهای پیشرفته تولید کند، نخستین تهدید در نوع خود از زمان شکست اسرائیل در تجاوز به لبنان در سال 2006 میلادی است. از آن زمان تاکنون نیروهای اسرائیلی جرائت نکرده اند هیچ تجاوزی علیه حزب الله انجام دهند زیرا به خوبی می دانند پاسخ به تجاوز، کوبنده و برای اسرائیل هزینه بر خواهد بود.
کسانی از جمله آمریکایی ها، اسرائیلی ها و هم پیمانان عرب آنها، که طرحهای تجزیه سوریه، فرسوده کردن ارتش و آواره سازی میلیونها نفر از مردم این کشور را ریختند، به هیچ وجه این درک را نداشتند که با این کار خود در واقع درهای سوریه را به صورت تمام و کمال به روی هم پیمانان ایرانی و روس و نیز برخی نیروهای حزب الله گشودند.
پیش از شعله ور شدن بحران سوریه در مارس سال 2011، یک سرباز ایرانی نیز در خاک سوریه حضور نداشت و فقط گفته می شد نیروهای روسی حضور دارند. کسانی که الان از حضور این نیروها و به ویژه نیروهای ایرانی شکایت دارند و خواستار خروج آنان هستند، همانانی هستند که شرایط و زمینه های آمدن این نیروها را به سوریه فراهم آوردند. ایران نیروهایش را از سوریه خارج نخواهد کرد مگر در دو صورت:
نخست اینکه جنگ در نتیجه تجاوز اسرائیلی به سوریه شعله ور شود و نیروهای ایرانی و حضور نظامی این کشور هدف قرار گیرد و ایران متحمل شکستی سنگین شود.
دوم بهبود کامل سوریه، بازگشت توانایی های نظامی ارتش عربی سوریه، عقب نشینی همه نیروهای خارجی غیر قانونی و در صدر آنها نیروهای آمریکایی و گسترش حاکمیت دولت مرکزی بر همه خاک سوریه.
با این حال احتمال وقوع شرط اول یعنی حمله اسرائیل به سوریه برای خارج کردن نیروهای ایرانی با توسل به زور بیشتر است زیرا شرط دوم یعنی بازگشت حاکمیت سوریه به همه خاک سوریه به مدت زمان طولانی نیاز دارد آن هم با توجه به لشکر کشی آمریکا و اقدام این کشور به تصویب طرحهایی که هدف از آنها تجزیه سوریه و ایجاد چند کشور کوچک ضعیف در آن است به گونه ای که نتوانند از خود دفاع کنند و به برخی پیمانهای دفاعی وارد شوند؛ همانند کشورهای عرب خلیج (فارس) اما تضمین نتایج این جنگ که به نفع اسرائیل باشد جای تردید دارد.
جنگ اسرائیل و ایران در خاک سوریه با توجه به تنش فزاینده پس از اقدام دولت ترامپ به لغو توافق هسته ای ایران و احتمال بازگشت ایران به غنی سازی اورانیوم به عنوان پاسخی به این لغو و پاسخی به تحریمهای اقتصادی نفس گیر علیه این کشور، به نظر می رسد تقریبا قطعی است .
سه جبهه وجود دارد که پس از تهدیدات نتانیاهو که به آنها اشاره شد، شعله ور شدن آنها محتمل است و معتقدیم باید آنها را جدی تلقی کرد حتی اگر در چارچوب جنگ روانی باشد:
یک: جبهه جنوبی سوریه و منطقه درعا و مناطق اطراف، جایی که نیروهای سوری و روسی پس از روشن کردن تکلیف نبردها، تأمین امنیت دمشق پایتخت سوریه و وجود یک طرح راهبردی برای گشودن مرزهای سوریه و اردن در پی به نتیجه نرسیدن همه میانجی گریها و تلاشهای و مذاکرات سابق و به طور مشخص از طرف اردن ، در حال جمع آوری نیروها در جنوب سوریه هستند.
دوم : جبهه جنوبی لبنان و اسرائیل، جبهه ای که اسرائیل از ماهها پیش از وجود کارگاههای تولید موشکهایی با حجم بالا و به تعداد زیاد در آن توسط کارشناسان حزب الله و ایران سخن می گوید. این تحول پس از حمله هواپیماهای اسرائیلی به محموله های موشکی ایران رخ داده است و هواپیماهای اسرائیلی طی پنج سال گذشته بیش از صد بار به این محموله ها هنگام عبور از خاک سوریه حمله کرده اند.
سوم : جبهه جولان و این در حالی است که فشارهای اسرائیل به دولت ترامپ برای به رسمیت شناختن حاکمیت اسرائیل بر خاک اشغالی سوریه در جولان رو به افزایش است به خصوص آنکه آمریکا از الحاق قدس به اسرائیل و به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت اسرائیل و انتقال سفارتش به آن، حمایت کرد.
با این حال نمی دانیم شعله های جنگ از کجا زبانه خواهد کشید و در کدام یک از این سه جبهه خواهد بود اما به نظر می رسد این جنگ با توجه به دولت کنونی آمریکا به رهبری دونالد ترامپ و مجموعه ای از تندروهای حامی اسرائیل در آن مانند جان بولتون مشاور امنیت ملی، مایک پمپئو وزیر خارجه و جیمز ماتیس وزیر دفاع که مستقیما توسط نتانیاهو اداره می شوند، تقریبا قطعی است و این بدان معناست که فرصت برای یک تجاوز اسرائیلی فراهم است و شاید چنین فرصتی دیگر تکرار نشود.
با این حال هرگونه تجاوز فراگیر اسرائیل خواه به سوریه خواه به جنوب لبنان، بدون پاسخ نخواهد ماند حتی اگر این پاسخ جزئی باشد و در همین حال این پرسش مطرح می شود که آیا اسرائیل تحمل این پاسخ را دارد؟
پاسخ را به عمیر پرتس وزیر جنگ اسرائیل در جنگ سال 2006 میلادی و حمله به جنوب لبنان واگذار می کنیم که به روزنامه یدیعوت آحارونوت چاپ اسرائیل گفته است: «امروز جبهه داخلی برای رویارویی با صدها هزار موشک از ایران و حزب الله آمادگی ندارد زیرا همه اسرائیل را هدف قرار خواهد داد و کمبود شدید پناهگاه وجود دارد.»
وی افزوده است: «حزب الله حدود چهار هزار موشک در روز در جنگ 2006 به مدت سی و سه روز شلیک کرد. حال باید در نظر گرفت که هم اکنون پس از افزایش چند برابری توانایی های موشکی حزب الله، تعداد این موشکها چقدر خواهد بود و آیا گنبدهای آهنین می توانند با این تعداد موشک به یکباره مقابله کنند؟»
نتانیاهو هرچه می خواهد خطوط قرمز تعیین کند و هرچه می خواهد تهدید کند اما همه این نشانه ها بیانگر ترس و هراسی است که او در آن به سر می برد زیرا به این احساس رسیده است که جادویی که علیه سوریه به کار گرفته بود، در حال باطل شدن و بازگشت به خود جادوگران آمریکایی و هم پیمانانش در منطقه و در صدر آنها دولت اشغالگر اسرائیل است.
اگر جنگ در منطقه رخ بدهد این بار با جنگهای سابق متفاوت خواهد بود و اسرائیل مهم ترین قربانی آن خواهد بود. اما ما عربها و مسلمانان چیز زیادی نداریم که از دست بدهیم چرا که حال و روزمان به جایی رسیده است که چیزی برای از دست دادن نداریم و به اوج بدنامی و بی آبرویی و رسوایی رسیده ایم.