پخش زنده
امروز: -
هدف ملت ایران از نهضت اسلامی، این بود که بتواند در سایة اسلام، استقلال و آزادی به دست بیاورد.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز اصفهان؛ شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» که تعالیم امام به دهان مردم انداخت، به این معناست که این انقلاب متّکی به اصول ثابت و مستحکمی است که نه به اصول سوسیالیزمِ اردوگاه آن روز شرق ارتباطی دارد، نه به اصول سرمایهدارىِ لیبرال اردوگاه غرب. علّت اینکه شرق و غرب با این انقلاب دشمنی کردهاند و سرسختی نشان دادهاند، همین بوده است.
مردم می دیدند که زمامداران کشورشان، استقلال در رأی ندارند و تابع قدرت های مستکبر دنیا هستند. در برابر بیگانگان، ضعیف و غیرمستقل، ولی در برابر مردم خودشان با زورگویی و فشار رفتار می کنند. این برخورد ذلیلانه و این مواجهه غیر عزتمند با بیگانگان، مردم را به جایی رساند که خواهان برچیده شدن نظام حاکم و روی کار آمدن دولتی که بر پایه استقلال و آزادی عمل کند، شدند.
استقلال به معنای آن است که یک ملت بتواند بر سرنوشت خود مسلط باشد. بیگانگان نتوانند دست دراز کنند ودر موقعیت های مختلف، از روی خیانت یا غرض دیگر در سرنوشت آن تأثیر بگذارند. اگر از ملتی استقلال گرفته شود، دو چیز را از دست می دهد: یکی عزت نفس و افتخارات و هویت خود را و دیگر منافع خود را.
دشمنی که بر سرنوشت یک کشور مسلط می شود، دلسوز آن ملت نیست و تنها برای رسیدن به منافع خود اقدام می کند و منافع آن ملت هیچ اهمیتی برای او ندارد. در قرن19و قرن 20نمونه های فراوانی از این قضیه وجود دارد. برخی استعمارگران اروپایی آمدند و بر مناطقی از آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین مسلط شدند و ملت های آن را ذلیل کردند و فرهنگ و هویت و نیز منافع آنها را به تاراج بردند. هند و الجزایر نمونه های از این اتفاق شوم هستند. در الجزایر که یک کشور عربی و مسلمان بوده است، فرانسوی ها آمدند و سال ها حکومت کردند. اول چیزی که از بین بردند آثار فرهنگی و دینی آن کشور بود. زبان بومی آن ملت را تغییر دادند و ملتی که زبان خود را از دست داد، از گذشته و تاریخ و سنت و فرهنگ خود دور می ماند.
مسئلة استقلال و آزادی همان گونه که برای یک فرد مطرح است، در مورد جامعه نیز مطرح است. هنگامی به کشورها و حکومت های دنیا نگاه می کنیم، می بینیم که برخی از دولت های قدرتمند خود را ارباب سایرین می دانند. «این که یک ملت بخواهد مستقل باشد ارزش کمى نیست. استقلال سیاسى یعنى از نظر سیاسى خودش براى خودش تصمیم بگیرد. استقلال اقتصادى یعنى از نظر اقتصادى خودش براى خودش برنامه بدهد و طرح ریزى کند، آقا بالاسر نداشته باشد، پدر بزرگ و مادر بزرگ نداشته باشد، و از همه اینها بالاتر استقلال فرهنگى، استقلال فکرى، استقلال مکتبى.»
استقلال اقتصادی
یکی از مصادیق بارز استقلال، موضوع استقلال اقتصادی و عدم وابستگی اقتصاد کشور به سایر کشورهاست. اقتصاد وابسته، تابع نوسانات کشور متبوع و محکوم به مصرف کننده بودن است. قدرت های بزرگ دنیا هرگز حاضر نخواهند بود که تکنولوژی های خود را در اختیار سایر کشورها بگذارند، تا آن که وابستگی اقتصادی کشورهای تابع حفظ شود. در چنین شرایطی مادامی که کشور متبوع، ارادة تولید و صادرات داشته باشد، کشورهای تابع می توانند با خرج هزینه، کالاهای مورد نیاز خود را داشته باشند. اما همین که ارادة دیگری در کار بیاید، ورق برمی گردد و آنچه مورد نیاز است، از دسترس دور می شود.
استعمار اقتصادی که امروز شیوه بسیار رایجی در تحقق استعمار فرهنگی و سیاسی به شمار می آید، مردم یک کشور را به عنوان مصرف کننده صِرف در می آورد و با در دست گرفتن نبض اقتصاد یک کشور و ترویج فرهنگ مصرف گرایی، آن هم مصرف اجناسی خاص که انحصارا توسط خود آنها تولید و توزیع می شود، باعث می شود اقتصاد داخلی یک کشور از رونق بیفتد و تمام هم و غم آن کشور، واردات انواع و اقسام کالاهای تولید شده توسط کشورهای استعمارگر باشد. زمانی که با رویکرد توزیع محور به جای تولید محور، چرخ های اتقصادی چنین کشوری از کار افتاد و ایده و اندیشة جوانان آن، در لابلای کتاب ها خاک خورد، پس از مدتی قدرت آن کشور رو به کاهش می رود و به شکلی جدید، پیرو و تابع قدرت های دیگر می شود.
استقلال فرهنگی
استقلال فرهنگی از دیگر جلوه های استقلال و آزادی در نظام جمهوری اسلامی است. در مواجهه با فرهنگ های مختلف، اتکا به فرهنگ داخلی و عدم پیروی بی چون و چرا از جلوه های فرهنگی و هنری دیگر کشورها، نقش مهمی در شکل گیری استقلال فرهنگی دارد. زمانی که ما در کشور خود با سابقة بسیار درخشان در فرهنگ ملی و فرهنگ دینی روبرو هستیم و مفاخر و بزرگانی در تاریخ این کشور بوده اند که برای همه دنیا الگو و پیشرو بوده اند، چرا باید شیفتة فرهنگ های دیگر باشیم؟
در زمان حکومت پهلوی، نوعی خود باختگی فرهنگی بر فضای کشور حاکم بود. گویی شبیه به دیگران بودن، نوعی کلاس و پرستیژ به حساب می آمد و فاصله گرفتن از آداب و رسوم سنتی ایران، بسیار مورد توجه نخبگان و نیز عامه مردم شده بود. ماجرای کشف حجاب که به دستور رضاخان انجام شد و با اعتراض بسیار شدید مواجه شد، نمونه ای از عدم استقلال فرهنگی به شمار می آید.
استقلال سیاسی
این که یک ملت بتواند در تصمیم گیری ها استقلال داشته باشد، ارزش بسیار بالایی است.
استقلال فکری و مکتبی
یکی از مهمترین حیطه های استقلال، استقلال مکتبی است. شهید مطهری تعبیر استقلال مکتبی را به کار می برد و معتقد است اگر ما مکتب مستقل خودمان را ارائه نکنیم، انقلاب ما به ثمر و نتیجه نمی رسد و ما خود به خود جذب مکتب های دیگر می شویم. خود ایشان یکی از کسانی است که تلاش قابل قبولی در زمینة ازائه مکتب انقلاب اسلامی کرد و کوشید در این ارائه، به التقاط و گرایش به مکاتب موجود کشیده نشود.