چین؛ اولویت دوم آمریکای بایدن
رای تجارت با چین، آمریکا باید در سایر حوزهها در موضع بالاتری قرار داشته باشد تا احتمال موفقیت این کشور بیشتر شود.
داگلاس پال در یادداشتی که وبسایت اندیشکده کارنگی آن را منتشر کرد؛ نوشت: قدرت اقتصادی چین، توسعهطلبی نظامی منطقهای و مدیریت مؤثر برای مقابله با بیماری همهگیر کووید – 19 بیانگر قدرت روزافزون چین در حوزههای مختلف است.
اگرچه فرایند انتقال قدرت از دونالد ترامپ به جو بایدن بهکندی پیش میرود، اما دستور کار اصلی بایدن، باید بر دو یا سه موضوع حیاتی متمرکز باشد. روسای جمهور موفق در آمریکا با تعیین دو یا سه هدف برای دوره اول ریاست جمهوری خود میتوانند بهترین عملکرد را داشته باشند.
بایدن بدون استفاده از حمایت مجلس سنا که اکثریت نمایندگان آن نیز از دوستان وی هستند ریاست جمهوری خود را با تمرکز بر موضوعات حیاتی شروع خواهد کرد.
تمرکز بایدن بر مبارزه با همهگیری کووید – 19، تقویت اقتصاد و رفع بیعدالتی نژادی خواهد بود. او نیازمند احیای فرآیندهایی است که به دولت وی امکان میدهد تا بر روی این اهداف متمرکز شود.
این اقدامات برای سیاست چین چه معنایی دارد؟ اولین چیزی که باید بدانیم این است که «جنگهای بیپایان جورج بوش»، «سیاست شکستخورده اوباما در چرخش به سمت آسیا-اقیانوسیه» و «سیاست خارجی انزواگرایانه دونالد ترامپ»، قدرت و نفوذ ایالاتمتحده را کاهش دادهاند.
در زمانی که ایالاتمتحده در حال از دست دادن زمان بود، چین از این فرصت استفاده کرد تا خلأ رهبری جهانی را پر کند.
بنابراین، بازسازی رقابتپذیری اقتصاد آمریکا در داخل کشور و بازیابی قدرت رهبری آن در خارج از کشور اولین دستور کار ایالاتمتحده است و چین در درجه دوم اولویتهای بایدن قرار دارد.
معکوس کردن روند همهگیری، تقویت ابزارهای مالی، افزایش درآمد طبقه متوسط، ارتقاء جایگاه تحقیق و توسعه، ابزارهای لازم برای پیروزی آمریکا در رقابت با چین بهویژه در منطقه آسیا و اقیانوسیه را فراهم میکند.
با توجه به اینکه ما در یک اقتصاد جهانی زندگی میکنیم، واشنگتن باید دوباره کشورها را گردهم آورد، مانند اجماعی که بعد از بحران مالی آسیا در سال 1997 و رکود جهانی 2008 شکل گرفت.
بهبود اقتصاد در داخل آمریکا نیز نیازمند بازگشت به تلاشهای مشترک و هماهنگی اقتصادهای پیشرفته صنعتی است.
بایدن، باید مقامات ارشد اقتصادی و بهداشتی خود را مسئول همکاری با همتایان بینالمللی برای گرایش به حمایتگرایی، رشد جهانی و تلاشهای مشترک برای شکست همهگیریها کند.
این موضوع ابتدا باید در ائتلافی از ملتهای متمایل به ارزشها و اهداف مشترک بررسی شود. اگر چین برای همکاری تمایل نشان دهد، باید بهموقع از آن دعوت شود.
امضای پیمان مشارکت اقتصادی جامع منطقهای (RCEP) در ماه گذشته که بدون حضور آمریکا انجام شد؛ یادآور آن است که ایالاتمتحده پس از کنارهگیری از مشارکت فرا آتلانتیک، از نقش رهبری خود در توسعه استانداردها و ارزشهای جهانی فاصله گرفته است.
مواضع تندی که در ماههای اخیر بین پکن و واشنگتن ردوبدل شده است بیشتر شبیه طعنههای کودکانه است تا دیپلماسی جدی در میان قدرتهای متخاصم. این روند باید سریعاً اصلاح شود؛ اما برای گردهم آوردن رهبران یا استراتژیهای امنیت ملی جدید با محوریت روابط با چین هنوز زود است.
اولین دستور کار دولت بایدن در قبال چین باید بازگرداندن روابط دو کشور به حالت عادی باشد. بایدن باید سعی کند برخی از فرمانهای تجاری ترامپ علیه چین را لغو کند. معرفی یک سفیر شایسته به پکن نیز میتواند به آغاز گفتگوها و مدیریت اختلافات کمک کند.
نامزدهای پستهای ارشد دولت بایدن میتوانند سیاستهای کلان آمریکا در قبال چین را در قالب «یک سیاست جامع در مورد چین» به پکن گوشزد کنند تا به نحوی خطوط قرمز آمریکا را به چین یادآوری کرده باشند.
ایالاتمتحده باید دوباره قدرت خود را در داخل کشور و آسیا بازیابی کند تا چین از قدرت این کشور حساب ببرد. آسیایی که جو بایدن با آن مواجه است، نسبت به گذشتهها خیلی تفاوت دارد. امروز یک چین قدرتمند در آسیا حضور دارد.
دورانی که ایالاتمتحده تنها قدرت برتر غرب اقیانوس آرام بود به پایان رسیده است؛ اما ایالاتمتحده و ملتهای منطقه که دارای ارزشها و جاهطلبیهای مشترک هستند، در صورت بازگشت قدرتمند آمریکا، تلاشهایی بیش از دوران جنگ جهانی دوم را در دستور کار خود قرار خواهند داد.