• شهروند خبرنگار
  • شهروند خبرنگار آرشیو
امروز: -
  • صفحه نخست
  • سیاسی
  • اقتصادی
  • اجتماعی
  • علمی و فرهنگی
  • استانها
  • بین الملل
  • ورزشی
  • عکس
  • فیلم
  • شهروندخبرنگار
  • رویداد
پخش زنده
امروز: -
پخش زنده
نسخه اصلی
کد خبر: ۳۰۶۰۴۳۴
تاریخ انتشار: ۰۸ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۹:۲۹
خوزستان » اجتماعی
منصب یافتگان امام زمان(عج)

مسجدی با راز نهفته از دو سرباز گمنام امام زمان (عج)

مسجد کجبافان دزفول، مزار پاکانی است که با اخلاصشان به مقام سربازی امام عصر (عج) رسیدند.

به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز خوزستان؛  در کوچه پس کوچه‌های قدیمی و تنگ و باریک دزفول قدم می‌زدم. خیابان منتظری را تا نزدیک پل قدیم رفتم و به سربالایی کوچه انصار المهدی رسیدم. پس از سال‌ها زندگی در دزفول، تا کنون حتی یک بار گذرم به مسجد کجبافان نیفتاده بود.مسجدی با راز نهفته از دو سرباز گمنام امام زمان (عج)

اولین بار بود که وارد مسجد می‌شدم. ستون‌های قطور مسجد خبر از قدمت بالای مسجد داشت.آرامش عجیبی در مسجد حکمفرما بود. عکس شهدایی که زینت بخش مسجد بود نظرم را به خود جلب می‌کرد.
حس اینکه روزی روزگاری این مسجد میهمانانی بی نظیر داشته که یک شبه ره صد ساله را طی کرده اند شوری وصف ناپذیر در من ایجاد کرده بود.

مسجدی با شکوه که راز وجود دو مزار را در سینه پنهان دارد
مزار دو راد مرد نمونه و بی بدیل که خیلی‌ها از وجود این دو مزار بی خبرند. مزار کسانی که درس آموخته مکتب پارسایان بودند. پاکان منصب یافته از سوی مولایمان امام زمان (عج).

یکی ازمزار‌های مسجد، متعلق به سربازی از سربازان امام عصر (عج) است که هیچ نام نشانی از او وجود ندارد و ملقب به سرباز گمنام است و دیگری مزار عارف ملامحمد علی جولای دزفولی از یاوران صاحب الزمان (عج).

حجت الاسلام خسرو پناه مسئول موسسه حکمت نوین اسلامی درخصوص محمد علی جولا می‌گوید: اسم دقیق این فرد «ملامحمد علی‌جولا» می‌باشد و گاهی به غلط از او با نام ملاقلی جولا یاد می‌کنند.
همینطور گاهی هم به اشتباه ملا محمد علی جولا با ملا قلی جولا یک نفر تلقی می‌شود در حالی که این دو فرد هر کدام جایگاه متفاوتی دارند و منظور نظر ما محمد علی جولاست.

آقای خسرو پناه در ادامه گفت: نام جولا هم برگرفته از شغل محمد علی بود که بافنده بود و در شهرستان دزفول زندگی می‌کرد و اصالتاً دزفولی بود.مسجدی با راز نهفته از دو سرباز گمنام امام زمان (عج)

قصه‌اش از این قرار است که ایشان در مغازه خودش مشغول بافندگی بودند و مقید بودند که نان خودشان را، خودشان پخت و پز کنند و از بیرون نان نمی‌گرفتند.

غذایی هم که بیشتر مصرف می‌کرد نان و ماست بود و بسیار در مسأله خورد و خوراک اهل احتیاط بودند.

نزدیکی‌های محل کسب ملامحمد جولا، منزل یکی از سلاطین قاجار بوده که یک سربازی از آن منزل حفاظت و نگهبانی می‌کرده (هویت این سرباز هم مشخص نیست.)

یکی از اعضای هیئت انصارالمهدی (عج) شهرستان دزفول در سال ۸۸ با مقام معظم رهبری دیدار خصوصی داشتند و طی آن، نامه هیئت و شال متبرک به مزار ملا و منقوش به آرم هیئت را به ایشان اهدا نمودند.
حضرت آقا به این عضو هیئت فرمودند: بروید و از این اقیانوس بیکران سرباز گمنام و ملا محمد علی جولای دزفولی استفاده نمایید.
مسجدی با راز نهفته از دو سرباز گمنام امام زمان (عج)

حال مسجد کجبافان دزفول مدفن این دو سرباز آقا امام زمان (عج) است.
پاکانی که تطهیر ظاهر و باطن را وجهه همت خویش قرار دادند و خود را از تنگنا‌ها و قیود این دنیا رهایی بخشیدند.

انسان‌های پاک نهادی که قلب خود را به ادب بندگی مزین کردند و با تحصیل قلب سلیم حجاب‌ها راکنار زدند و در‌ها یکی پس از دیگری برایشان گشوده شد و به مدد لطف الهی وجودشان را صیقل بخشیدند.

مسیری که شاید با سال‌ها تهجد و تذهیب برای برخی بعید باشد با نورانیت قلب برای این دو سرباز منصب یافته از سوی امام زمان محقق شد و مسجد کجبافان دزفول به زیارت گاه اهل دل بدل شده است.


یار در خانه و ما گِرد جهان می‌گردیم
برای رمز گشایی از راز دو مزار مسجد کجبافان، پای صحبت‌های آقای سنگری نشستم.

این پژوهشگر حوزه عرفان صحبت هایش را با نقل یک داستان از کتاب زندگانی و شخصیت شیخ انصاری آغاز کرد: حاج محمد حسین- تاجر ثروتمند تبریزی- پرسان پرسان، نشانی دزفول را یافته بود آمده بود تا ملا محمد علی جولای دزفولی را ملاقات کند و حاجت و مشکلش را با او درمیان بگذارد.

حاج محمد حسین چهل شب چهارشنبه در مسجد سهله به عبادت و تهجد پرداخته بود، تا مولایش صاحب الزمان را دیدار کند و از او طلب فرزند کند، آرزویی که سال‌ها به تاخیر افتاده بود و او و همسرش را در اندوه و درد و حسرت فرو برده بود.

سرانجام همراه نوکرش به دزفول رسید در آخرین شب چهارشنبه‌ای که در مسجد سهله بیتوته کرده بود به محضر امام دل‌ها و محبوب جان‌ها رسیده بود. امام فرموده بودند به دزفول برو گره از کارت ملا محمد علی جولا می‌گشاید.
نشانی دزفول را از زائران و طلاب مقیم نجف گرفته بود در محله‌ای که دکان ملا محمد علی جولا بود رسید.

مردی با شلوار و پیراهن کرباسی ساده در دکانی محقر که تقریبا ۴ متر وسعت آن بودبه بافندگی مشغول بود، سیمایی نورانی، چشمانی نافذ و اندامی تکیده و لاغر همان چهره و شخصیت مطلوبی بود که حاج محمد حسین در جست و جوی او بود.

تاجر تبریزی سلام کرد، ملا محمد علی پاسخ داد و به چشم هایش نگریست و بی هیچ درنگی گفت: حاج محمد حسین، حاجتت روا شد، به زودی صاحب فرزند خواهی شد.

بُهتُ و حیرت وجود تاجر تبریزی را پر کرد. شگفتا از کجا نام مرا می‌داند؟ از کجا نیاز و حاجت مرا دریافته است؟

غروب بود و لحظه‌های اذان، ملا محمد علی به اذان ایستاد، صدای دلنشین او تا ساحل رودخانه امتداد داشت، چه گرم و زیبا و روح نواز اذان می‌گفت.

اذان پایان یافت، در کنار همان مغازه به نماز ایستاد، تاجر به او اقتدا کرد، چه نمازی! چه خضوع و خشوع عارفانه ای! چه رکوع و سجود عاشقانه ای! نماز تمام شد.

تاجر رو به ملا محمد علی کرد وگفت: آقا من چهل روز استجاره کردم ومهمان مولایم در مسجد سهله بودم، امام مرا به شما حواله نمود، اینک در شهر شما غریبم، اگر اجازه دهی امشب میهمان شما باشم.

ملا محمد علی پاسخ داد: مهمان عزیز خداست.

پاسی از شب گذشته، ملا محمد علی جولا، طبقی چوبین آورد با دو قرص نان جویین و کاسه‌ای چوبین و کوچک که درآن مقداری ماست بود.

حاج محمد حسین تاجر، با این غذای ساده انس و الفتی نداشت، او بر سفره‌های رنگین نشسته بود و اینک همراه و هم کاسه‌ی مردی شده بود که به سیره و سنت پارسایان و زاهدان، سفره گسترده بود.

بعد از شام محقر، ملا محمد علی قطعه پوستی به تاجر سپرد و گفت: امشب میهمان مایی، بر همین بخواب و خود بر زمین دراز کشید و بی هیچ زیر انداز و رو انداز خوابی نرم چشمانش را رُبود.

صبحگاهان، تاجر که بیش از خواب، عطشناک درک و فهم سلوک عارفانه ملا محمد علی بود، دریافت که میزبان برخاسته و مشغول عبادت است، تهجدی نرم و اشک‌هایی گرم که با شانه‌های لرزان ملا محمد علی همراه شده بود، دیوار‌ها با او دم گرفته بودند و از همه سو نجوا و زمزمه‌ای دلنشین شنیده می‌شد.

ملا محمد علی اذان گفت و نماز صبح را با اندک تعقیباتی بر پا کرد، آرام آرام هوا به روشنی می‌رفت که تاجر تبریزی به ملا محمد علی جولا گفت: من به دو مقصد و حاجت به دیدارت آمدم، نخستین را، برآورده کردی، اما دومین خواسته‌ی من آن است که بگویی با کدام عمل به این مقام و منزلت رسیدی که هم نام مرا و هم ضمیر و خواسته‌ی مرا دانستی و امام زمان تو را گره گشای مشکلم قرار داد و مرا به تو حوالت فرمود.

ملا محمد علی درنگی کرد و گفت: این چه پرسشی است، حاجت روا شده برخیز و برو.
تاجردر پاسخ گفت: من میهمان شمایم و رسم کریمان آن است که از میهمان چیزی دریغ ندارند، تا این راز را ندانم و نفهمم، نمی‌روم.

ملا محمد علی اندکی به تاجر نزدیک شد، به چشمان مشتاق او نگریست که بی تاب و منتظر تشنه‌ی شنیدن بود.

ملا محمد علی شروع به صحبت می‌کند: من در همین دکان از صبحگاه تا شامگاه مشغول کار بودم، روبه روی ما خانه‌ی مجللی بود که حاکم ظالم و بیداد گر شهر در آن زندگی می‌کرد و سربازی جوان که به حفاظت و پاسداری این خانه مشغول بود.

روزی این سرباز به دیدار من آمد و کنارم نشست، نرم و پنهان پرسید:ملا محمد علی تو از کجا برای خود خوراک تهیه می‌کنی؟

سرباز گفت: من نگهبان این خانه ام و خوش ندارم از مال این ظالم که به زور و ستم از مردم می‌ستانده بهرمند شوم.

ملا محمد علی به سرباز گفت: سالی یک خروار گندم (سیصد کیلو) می‌خرم آرد می‌کنم و می‌پزم و استفاده می‌کنم، زن و فرزند هم ندارم.

سرباز با لحنی همه تمنا و خواهش گفت:برای من نیز یک خروار جو خریداری کن، روزی دو قرص نان مرا کافی است.

پس از این هر روز می‌آمد و دو قرص نان تحویل می‌گرفت و می‌رفت.

ملا محمد علی گفت: از آن روز با سرباز اُنس و صَمیمیَتی یافته بودم، اتقاقاً یک روز نیامد، دلتنگ و نگران سراغش را گرفتم، معلوم شد بیمار است و در مسجد (کجبافان) خوابیده است، به عیادتش رفتم، رنگ پریده و کم رمق افتاده بود، گفتم: اجازه دهید طبیب خبر کنم یا دارو تهیه کنم، سرباز گفت: نه احتیاج به طبیب و دارو نیست، امشب آخرین شب زندگی من است.

نیمه‌های شب کسانی خواهند آمد و تو را خواهند طلبید، هر چه خواستند و دستور دادند عمل کن، هر چه آرد مانده است از آن تو.

گفتم بگذار کنار تو باشم، اجازه نداد و من جز تسلیم و رفتن چاره‌ای نداشتم.

بازگشتم وشب در همین دکان خوابیده بودم که چند ضربه آرام به دکان نواخته شد و صدایی که می‌گفت:محمدعلی بیرون بیا.

ملا محمد علی گفت: بیرون آمدم و به مسجد رفتم، سرباز جان داده بود، سیمای او روشن و زیبا و نورانی بود. دونفر نیز در کنارش بودند، آن‌ها از من خواستند در حمل سرباز تا کنار رودخانه برای غسل همراهی و یاری کنم، در کنار رودخانه سرباز غسل و کفن شد، نماز بر او گذاردند وآوردند در کنار مسجد دفن کردند، پس از دفن سرباز به دکان بازگشتم.

چند روز گذشت، در همین دکان خوابیده بودم که شبانگاه باز هم در دکان نواخته شد مرا به بیرون دعوت کردند، بیرون آمدم.

مردی خوش قامت با صدایی آرام گفت:آقا تو را طلبیده، با من بیا.

پذیرفتم و همراه شدم. شب‌های آخر ماه بود، اما شگفت آن بود که همه جا روشن‌تر از شب‌های مهتابی بود.

زمین‌ها سرسبز و خرم به نظرم می‌رسید، به آسمان نگاه کردم ماه نبود، اما به روشنایی روز، حتی دوردست‌ها قابل مشاهده بود.

چشم میگرداندم و با بهت و حیرت، روشنی و سرسبزی دشت "لور "را نظاره می‌کردم‌
صحرای لور از شهر فاصله فراوان داشت، اما چگونه به این دشت رسیدیم، نمی‌دانم.

ناگهان از دور حلقه بزرگوارانی را دیدم که، چون منظومه‌ای نورانی، در گستره‌ی دشت نشسته بودند ونگین انگشتر این جمع مردی بود شکوهمند، که دیدنش چنان وجودم را لرزاند که لرزش استخوان هایم را احساس کردم.

هیبت و صولت و عظمت او مرا درجای خود میخکوب کرد.

مردی که مرا به این دشت آورده بود گفت:جلوتر بیا و من هراسان قدمی پیشتر نهادم.

دراین حلقه مردی نیز ایستاده بود، به من گفت:بیم و هراست مباد، جلوتر برو.

رفتم، آن قامت با شکوه و نورانی به یکی از مردان حلقه فرمود:منصب سربازی را به او بده، آن گاه گفت:به پاس خدمتی که به شیعه‌ی ما نمودی منصب سربازرا به تو می‌دهیم
اندک اندک، ترس و وحشتم کاهش یافته بود. گفتم:آقای من! من کاسب و بافنده‌ای بیش نیستم. مرا چه به سربازی و سرهنگی؟ در آن لحظه تصورم این بود که می‌خواهند به جای سرباز نگهبانی خانه ستمگر را به عهده بگیرم.

امام تبسمی نمود و فرمود: منصب او را می‌خواهیم به تو بدهیم، دیگر بار گفتم:مرا چه به سربازی؟ آن مرد ایستاده گفت: قرار نیست سرباز باشی، منصب و مقام آن سرباز را به تو می‌دهیم.

همین که روی برگرداندم تا بازگردم، هوا تاریک تاریک بود، از سرسبزی و خرمی دشت خبری نبود. احساس غریبی وجودم راپر کرده بود، از آن به بعد، من بودم و دستورات مولایم و پیام‌های محبوب و مقتدایم صاحب الزمان که به من میرسید، اینک یکی از دستورات برآوردن، حاجت تو بود.

تاجر بازگشت و مولا محمد علی، سرباز پاک و پارسای امام زمان، کار بافندگی و نساجی را از سر گفت.
مسجدی با راز نهفته از دو سرباز گمنام امام زمان (عج)
روایتی که آقای سنگری از دو سرباز منصب یافته از سوی امام زمان بازگو کرد به استناد کتاب زندگانی و شخصیت شیخ انصاری صفحه ۷۲ و روایت ماجرای ملا محمدعلی جولا که آن را حاج نوالله کجباف، پدر حاج ما شا الله کجباف برای آقا سید محمد جواد مشهور به شاه نقل کرده است می‌باشد (۱۳۰۴-۱۲۹۶).
کد ویدیو
دانلود
فیلم اصلی


سلوک شرعی و معنوی ملا محمدعلی جولای دزفولی باعث شد که سرباز گمنام امام زمان (ارواحنا لتراب مقدمه الفدا) با او هم سخن و هم داستان شود و او را وصی خود سازد و بنا بر نقل عده‌ای، توفیق تشرف به ساحت مقدس حضرت، ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفدا) را برای او مهیا نماید.
کد ویدیو
دانلود
فیلم اصلی

اینک این دو یار عرفانی در مسجد قزبافان یا کجبافان (علوی) دزفول کنار یکدیگر آرمیده اند.
مسجدی با راز نهفته از دو سرباز گمنام امام زمان (عج)
مسجدی با راز نهفته از دو سرباز گمنام امام زمان (عج)

مسجدی که عمری طولانی دارد و کنار پل قدیم دزفول قرار دارد و در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است و شیفتگان معرفت برای زیارت این دو یار عرفانی در این مسجد رفت و آمد می‌کنند.

مردم دارالشهدا و المومنین دزفول باید قدر و قداست این مسجد را بدانند و بر آن حرمت نهند و مرکز شیفتگان معرفت سازند.

مرحوم ملا محمدعلی جولای دزفولی هم به عالمان درس سلوک می‌آموزد و هم به کاسبان، چگونگی کسب حلال را فرا می‌دهد و هم برای مشتاقان لقای الهی دعای جذبه می‌خواند.
 
*
محقق: خانم زهرا کیانی 
 
 
مسجدی با راز نهفته از دو سرباز گمنام امام زمان (عج) مسجدی با راز نهفته از دو سرباز گمنام امام زمان (عج) مسجدی با راز نهفته از دو سرباز گمنام امام زمان (عج) مسجدی با راز نهفته از دو سرباز گمنام امام زمان (عج) مسجدی با راز نهفته از دو سرباز گمنام امام زمان (عج) مسجدی با راز نهفته از دو سرباز گمنام امام زمان (عج) مسجدی با راز نهفته از دو سرباز گمنام امام زمان (عج) مسجدی با راز نهفته از دو سرباز گمنام امام زمان (عج) مسجدی با راز نهفته از دو سرباز گمنام امام زمان (عج) مسجدی با راز نهفته از دو سرباز گمنام امام زمان (عج) مسجدی با راز نهفته از دو سرباز گمنام امام زمان (عج) مسجدی با راز نهفته از دو سرباز گمنام امام زمان (عج) مسجدی با راز نهفته از دو سرباز گمنام امام زمان (عج) مسجدی با راز نهفته از دو سرباز گمنام امام زمان (عج) مسجدی با راز نهفته از دو سرباز گمنام امام زمان (عج) مسجدی با راز نهفته از دو سرباز گمنام امام زمان (عج) مسجدی با راز نهفته از دو سرباز گمنام امام زمان (عج) مسجدی با راز نهفته از دو سرباز گمنام امام زمان (عج)
 
 
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
گزارش خطا
Bookmark and Share
X Share
Telegram Google Plus Linkdin
ایتا سروش
عضویت در خبرنامه
نظر شما
آخرین اخبار
ضرورت تدوین الگوی ویژه سلامت در مناطق آزاد
سوخت گیری خودرو‌های پلاک منطقه آزاد کیش با نرخ سوم بنزین
درخشش تیم لواشک پارنای شبستر در مسابقات سرکل کبدی
دیدار تراکتور - پیکان صرفاً با حضور زنان برگزار می‌شود
مقاومت شهرداری حریف قهرمان نشد
پزشکان زنجانی موظف به مناسب‌سازی مطب‌ها برای معلولان شدند
ورود گردشگران به کوهرنگ با بارش برف
بسته خبر‌های کوتاه ۲۲ آذر در یک نگاه
امنیت ملی آمریکا بر محور «منافع صرفاً آمریکایی» استوار شده
جشن ازدواج ۹۰۰ زوج از فرزندان بازنشستگان نیرو‌های مسلح
پلیس فتا زنجان: هیچ قرعه‌کشی واقعی اطلاعات کارت بانکی نمی‌خواهد
گلابر، مقصد جدید گردشگری و فرصت اشتغال پایدار در زنجان
کشف انبار احتکار روغن و شکر به ارزش ۱۲۰ میلیارد ریال در زنجان
سامانه زیرساخت داده‌های مکانی SDI سرمایه ملی و جهانی است
تمدید مهلت شرکت در مسابقه «تدبر در قرآن» تا ۲۰ دی‌ماه ۱۴۰۴
برگزاری جشن ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) و بزرگداشت روز مادر
کولاک شدید برف در جاده طالقان به هشتگرد
تقویم روز و اوقات شرعی گیلان، ۲۳ آذر ۱۴۰۴
تقویم و اوقات شرعی یکشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۴ به افق قم
حفاظت از منابع طبیعی باید اولویت همه بخش‌ها باشد
  • پربازدیدها
  • پر بحث ترین ها
در نور آباد ممسنی ۱۰۱ میلیمتر باران بارید
سامانه پرقدرت بارشی در راه فارس
شهید رشید ستون اتاق فکر دفاع مقدس بود
ثبت بارش باران در ۵۰ ایستگاه هواشناسی خراسان جنوبی
ثبت بیشترین میزان بارش استان بوشهر در عسلویه
اجرای رسمی بنزین ۳ نرخی از بامداد امروز
پرواز ناموفق تهران به بغداد
ضرورت بازآرایی رسانه‌ای در برابر جنگ ترکیبی دشمن
عرضه بنزین با نرخ‌سوم؛ بنزین کارت آزاد جایگاه ۵هزار تومان شد
شارژ اعتبار دهک‌های درآمدی ۱ تا ۳ از امروز
ادامه بارش‌ها در برخی مناطق کشور
علیکردی تصاویر را دیده و شکایتی برای پیگیری موضوع ندارد
فردا؛ پایان مهلت ثبت نام آزمون کارشناسی ارشد ۱۴۰۵
روایتی از ۲۲ آذر سالروز واگذاری سلطنت به رضاخان
رئیس مجلس اتیوپی وارد تهران شد
میزان بارش برف در فریدونشهر  (۵ نظر)
واژگونی اتوبوس مسافربری در مسیر سمیرم به یاسوج  (۳ نظر)
شاخص هوای شیراز امروز ۲۰ آذر ۱۴۰۴  (۳ نظر)
نورآباد ممسنی با ۹۵ میلیمتر باران، در صدر بارش‌ها  (۱ نظر)
در نور آباد ممسنی ۱۰۱ میلیمتر باران بارید  (۱ نظر)
میزان بارش سامانه اخیر در چهارمحال و بختیاری  (۱ نظر)
اعلام اسامی مسافران حادثه واژگونی اتوبوس یاسوج در جاده سمیرم  (۱ نظر)
بازگشت آموزش حضوری به تمام مدارس مازندران از شنبه ۲۲ آذر  (۱ نظر)
هشدار قرمز وقوع مه گرفتگی در خوزستان  (۱ نظر)
واژگونی اتوبوس مسافربری در مسیر سمیرم به یاسوج با سه کشته و ۱۵مصدوم  (۱ نظر)
شارژ اعتبار دهک‌های درآمدی ۱ تا ۳ از شنبه ۲۲ آذر  (۱ نظر)
بازی‌های پاراآسیایی جوانان؛ ثبت ۸۱ نشان دیگر به نام فرزندان ایران  (۱ نظر)
رئیس مرکز آمار قوه قضائیه: تا پایان سال مردم دارای دستیار هوشمند می‌شوند  (۱ نظر)
بررسی منابع آبهای سطحی و زیرزمینی آذربایجان غربی  (۱ نظر)
پاراآسیایی جوانان ۲۰۲۵؛ چمسورکی راهی فینال پاراتکواندو دختران شد  (۱ نظر)