• شهروند خبرنگار
  • شهروند خبرنگار آرشیو
امروز: -
  • صفحه نخست
  • سیاسی
  • اقتصادی
  • اجتماعی
  • علمی و فرهنگی
  • استانها
  • بین الملل
  • ورزشی
  • عکس
  • فیلم
  • شهروندخبرنگار
  • رویداد
پخش زنده
امروز: -
پخش زنده
نسخه اصلی
کد خبر: ۳۱۱۲۶۶۶
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۴ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۸:۰۱
خوزستان » اجتماعی

دزفول ، دژی محکم در بارش گلوله و موشک

مردم مقاوم دزفول در مقابل موشک باران بی‌رحمانه دشمن برای دفاع از تمامیت ارضی و انقلاب اسلامی ، هشت سال جانانه ایستادند و دو هزار و ۶۰۰ شهید تقدیم اسلام کردند .

به گزارش خبرگزاری صدا وسیما مرکز خوزستان ؛  مردم شهر ، خسته از کار روزانه سر بر بالش گذاشته بودند .دزفول ، دژی محکم در بارش گلوله و موشک

شهر به خاطر وضعیت جنگی در خاموشی مطلق بسر می‌برد هیچ  لامپ و چراغی هم روشن نبود حتی اگر ماشین و یا موتوری چراغش را اتفاقی روشن می‌کرد هر کس او را می‌دید با صدای بلند به او می‌گفت: خاموش؟! خاموش!

مردم می‌گفتند: اگر هواپیما‌های عراقی حتی سوسوی نوری را ببیند ، آنجا را بمباران می‌کنند.

مردم شهر دزفول هم بعضی‌ها در حوالی شهر حواسشون به شهرشون بود، بعضی‌ها هم در (شوادون=اصطلاحی دزفولی) حدود ده، پانزده متر زیر زمین در حال استراحت بودند، بسیجی‌های شهر هم برخی گشت و نگهبانی می‌دادند بعضی ها هم خسته از کار در پایگاه‌های بسیج، رفته بودند کمی استراحت کنند  .

از گلدسته جامع تا دسته گل نجفیه

من هم درمسجد جامع پاس بخش شب بودم؛ که ناگهان صدای مهیبی، همراه با نوری قوی شهر را لرزاند و روشن کرد.

آن‌هایی که تازه خوابیده بودند با وحشت از خواب بیدار شدند ما هم طبق معمول رفتیم پشت بام مسجد جامع که ببینیم چه خبر است  چیزی مشخص نبود .دزفول ، دژی محکم در بارش گلوله و موشک

 از پله‌های مناره‌ی مسجد به بالای گلدسته‌های مسجد جامع دزفول رفتیم اطراف را نگاه کردیم در سمت شرق یعنی مسیر خیابان طالقانی دیدیم که شعله‌ها و گلوله‌های آتشینی به آسمان پرتاب می‌شوند  نمی‌دانستیم چه شده است. آیا عراق شهر را گرفته است؟

آیا شهر در حال سقوط است؟ آیا عراق موشک زده است؟

با خود می‌گفتیم اگر عراق شهر را گرفته است پس چرا از سمت شرق.

اگر موشک زده است  پس این گلوله‌های آتشینی که ده‌ها متر به آسمان پرتاب می‌شود چیست؟
از مسجد بیرون آمدیم، میدان امام خمینی را دور زدیم در مسیر خیابان طالقانی  رفتیم به طرف شرق دزفول،   نزدیکی مسجد نجفیه رسیدیم آنجا غوغایی بود، بوی آتش و باروت، صدای شیون وضجه ، صدای ماشین آتش نشانی، صدای کمک کن ، کمک کنِ مردم.
سؤال کردیم چی شده؟ گفتند: موشک به پشت مسجد نجفیه و به کامیونی که پر از کپسول‌های گاز بوده اصابت کرده، دقیقاً پشت  دیواری که بچه‌های بسیج مسجد خوابیده اند و الان هم امکان کمک رسانی به آنان نیست.دزفول ، دژی محکم در بارش گلوله و موشک

اینجا بود که دریافتیم آن گلوله‌های آتشینی که از روی گلدسته‌های مسجد جامع  آن‌ها را می‌دیدیم که بسوی آسمان پرتاب می‌شوند همانا کپسول ها‌ی گاز بوده اند.

واقعاً راهی برای نجات بسیجیان نبود بالاخره با کمک مردم و آتش نشانی  گلوله ها‌ی آتشین تمام  شد و آنچه که نباید می‌شد، شد .  نتیجه‌ی این عمل وحشیانه‌ی رژیم صدام پرپر شدن  ۱۳ گل در مسجد نجفیه دزفول بود که مظلومانه جان سپردند و به فیض شهادت نایل آمدند.

این جملات بخشی از روایت محمد حسین درچین نویسنده، گوینده، تهیه کننده و گزارشگر رادیو دزفول است .

وی که  ۴۰ سال در رادیو دزفول حضور فعال  داشت ،جانباز و رزمنده ۸ سال دفاع مقدس هم می باشد و روزهای گلوله و آتش دزفول را خوب به خاطر می آورد .

این فعال فرهنگی دو کتاب خطبه‌های مقاومت و یزله را به رشته تحریر درآورده است .

کتاب َیزله شامل مجموعه ی رجز‌ها و شعار‌های حماسی رزمندگان در دفاع مقدس  است و همچنین کتاب خطبه‌های مقاومت که درباره نقش آیت الله قاضی نماینده امام خمینی  و امام جمعه فقید دزفول در دوران دفاع مقدس است .

مقاومت دزفول ، تندیس ایستادن و نشکستن

محمد حسین درچین درباره ی مقاومت جانانه دزفول  می گوید : یکی از شهر‌هایی که از همان ابتدای جنگ مورد تهاجم گسترده و وسیع جنگنده‌های عراقی و حملات موشکی و توپ‌های دوربرد ارتش بعث عراق قرار گرفت، شهرستان دزفول بود.دزفول ، دژی محکم در بارش گلوله و موشک

مادران دزفولی با افتخار فرزندان خود را راهی جبهه می‌کردند و خود سنگر شهر را حفظ می‌کردند و زمانی که یکی از فرزندشان شهید می‌شد باز هم فرزندان دیگر خود را راهی میدان جنگ می‌کردند.

به گفته وی در طول هشت سال دفاع مقدس، یعنی از ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ تا پایان جنگ تعداد ۱۷۶ موشک فراگ هفت و اسکاد B به دزفول شلیک شد، ضمن اینکه در این مدت پنج هزار و ۸۲۱ گلوله توپ نیز به پیکر این شهرستان اصابت کرد.

در اینجا باید به سخن سردار سرلشگر شهید حاج احمد سوداگر اشاره کرده که همیشه می‌گفت: «دزفول به تنهایی در هشت سال دفاع مقدس به اندازه یک لشگر نیروی رزمنده در جبهه‌های حق علیه باطل داشته است».

وی به نقش مرحوم آیت الله قاضی نماینده امام خمینی (ره) و امام جمعه وقت دزفول اشاره کرد و گفت : آیت الله قاضی یکی از نماد‌های مقاومت این شهر است و رادیو دزفول  یکی از یادگار‌های این شخصیت است  که سهم به سزایی در روحیه دادن به مردم و پشتیبانی از نیرو‌های دلاور و تقویت جبهه‌ها داشت.
 
درچین مقاومت مردم دزفول در دوران انقلاب و هشت سال دفاع مقدس شجاعانه خواند و گفت : در مقابل هجوم بی‌رحمانه دشمن با وجود زخم‌های فراوان ایستادگی کردند و در طول هشت سال دفاع مقدس، دزفول توانست دو هزار و ۶۰۰ شهید، ۱۴۷ مفقود الاثر، ۴۵۲ آزاده و چهار هزار جانباز را به کشور تقدیم کند .


 

 


بیشتر بخوانید: مردم دزفول دین خود را به اسلام ادا کردند


مقاومت زنان دزفول ، نماد  شکیب شکوهمند در بارش گلوله و آتش

زنان دزفولی در دوران دفاع مقدس به عنوان یک پشتوانه قوی برای جبهه‌ها و رزمندگان، سهم بزرگی در پیروزی‌ها آن مقطع تاریخی کشورمان داشتند.

زنان اگر چه نتوانستند پا به پای همسران، برادران و فرزندان خود در جبهه حضور یابند، اما در پشت جبهه نقش بی بدیل را اجرا کردند.

زنان دزفولی، آوارگی دیدند ؛ اما از ایمان و آرمانشان نبریدند .دزفول ، دژی محکم در بارش گلوله و موشک

دزفول شهر بی‌بدیل دخترکانی است  که در هنگام بیرون کشیدن از زیر آوار تکبیر می‌گفتند و در نیم‌جانی که در لب‌هایشان متراکم شده بود به التماس ، چادر می‌طلبیدند تا خود را بپوشانند!

شهری که خرابه‌هایش جز خون و خاکستر نداشت، اما هیچ کس، هیچ‌گاه شِکوه از زبانش نشنید و اخم بر چهره‌اش ندید.

برشی کوتاه از کتاب عصمت به روایت مادر شهید

از شب قبل مراسم عروسی، عصمت به من گفت: «مادر! برا خرید لباسای عروسی چقدر پول لازمه؟»

گفتم: «یه چادر مشکی این قیمت...، یه چادر سفید گلدار این قیمت...، لباس این قیمت...» سرانگشتی برایش حساب کردم چقدر پول لازم داریم.

از بازار یک چادر مشکی و یک چادر سفید انتخاب کرد. گفت: «دیگه چیزی احتیاج ندارم.»

وقتی به خانه رسیدیم گفتم: «پس لباس شب عروسیت چی؟»

گفت: «دوست دارم اون پارچه‌ی سفید قلابه‌دوزی رو که از مکه آوردی برام بدوزی.»

گفتم: «خوبه! باشه دخترم، می‌دوزمِش.»

لباس‌ها و چادر عروسی عصمت را خودم دوختم.

می‌خواستم چادرش را آماده کنم. برای اندازه‌گیری، پارچه را روی سرش انداختم و نشستم که پارچه را برش بزنم.

وقتی قیچی را بر روی پارچه گذاشتم، عصمت ذکر‌هایی می‌خواند.

سرم را بالا گرفتم و با تعجب گفتم: «داری چی می‌خونی؟»

گفت: «دعای شهادت.»

گفتم: «چرا شهادت؟»

گفت: «یعنی من لیاقت دارم زیر این چادر شهید بشم؟»

یک لحظه سکوت کردم. دوباره شروع کرد به دعا خواندن. دستم کند شده بود، آرام آرام پارچه را برش می‌زدم...

این جملات برگرفته از کتاب "عصمت" به قلم  سیده رقیه آذرنگ است .

 

کد ویدیو
دانلود
فیلم اصلی

 



سیده رقیه آذرنگ قبل از اینکه نویسندگی درحوزه دفاع مقدس را به طور حرفه‌ای آغاز کند ، کم و بیش به سرودن اشعار در زمینه شهید و شهادت و اهل بیت (ع) مشغول بود.

آذرنگ از کتاب هایی که در حوزه دفاع مقدس نوشته است گفت : تا به امروز کتاب عصمت (روایت مستند زندگانی شهید عصمت پورانوری)، کتاب سفیران ایثار (خاطرات زنان فعال دزفول در دوران دفاع مقدس) و کتاب کودکانه (چادری برای عصمت) و کتاب کودکانه در آغوش مادر در مورد کودکان در جنگ تحمیلی و موشک باران شهر‌ها از من منتشر شده است.

وی از آثار درآستانه  چاپش هم گفت : چند کتاب از خاطرات مادر بزرگوار یک شهید شاخص انقلابی ، کتابی برای خاطرات یک جانباز دوران دفاع مقدس و  کتابی داستانی در مورد بیش از ۱۵ بانوی شهید شهرستان دزفول و... در حال چاپ دارم و مقالاتی هم در این زمینه نگاشته‌ام.»دزفول ، دژی محکم در بارش گلوله و موشک

او در توضیح کتاب عصمت گفت : در خصوص کتاب «عصمت آشنایی من با این شهید خیلی ویژه و خاص بود و الحمدلله در سال ۹۷ و شب شهادت حضرت زهرای مرضیه (س) در محضر مقام معظم رهبری چند کلامی در خصوص این کتاب صحبت نمودم که تمجید ایشان را در پی داشت.

این کتاب به چند زبان زنده دنیا توسط ناشرین برخی کشور‌ها ترجمه و نشر داده شده است.»

وی در خصوص نویسندگی و فعالیت در حوزه زنان  بیان کرد : در حوزه بانوان باید تلاش مضاعف نمود، چون بحث زن و دفاع مقدس یک محور و جزو قله‌های سبک زندگی اسلامی است که نشأت گرفته از فرهنگ حضرت زینب و حضرت زهرا (سلام‌الله علیهما) است و باید نسل به نسل منتقل گردد.
من برای معرفی بانوان شهید در سطح کشور و بین‌الملل پیگیر معرفی بانوان شهید دیگر هستم.

وی افزود : امیدوارم معرفی کتب در حوزه زنان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و همچنین فعالین این حوزه ، مورد حمایت قرار گیرند تا برای نشر و تبلیغ این آثار دغدغه‌ای نداشته باشند.‍

دزفول ، دژی محکم در بارش گلوله و موشک

در ادامه به نقل یکی از داستان ها در کتاب سفیران ایثار می پردازم :

خاطره! به خاطره‌ها پیوست...
نزدیکای ظهربود.

مادرم توی حیاط یک قالیچه برایم انداخته بود؛ با اسباب بازی هایم سرگرم بودم.

گاهی اسباب بازی‌ها را می‌چیدم و توی عالم بچگی حس می‌کردم مهمان دارم و به عروسکم توی لیوان‌های کوچک پلاستیکی تعارف می‌کردم.

یک دفعه چهره‌ی خاطره، یکی از دوستانم که تازه با او آشنا شده بودم جلوی چشمم آمد.

عروسکم را برداشتم و از مادرم اجازه گرفتم، رفتم توی کوچه که با خاطره بازی کنم.

وقتی به خانه شان رسیدم در زدم و مادرش با چهره‌ای مهربان؛ در را به رویم باز کرد.

انگار خاطره از قبل منتظرم بود.

وقتی مرا دید؛ دوان دوان به طرفم آمد و با ذوق فراوان چادر سفید گلدارش را به من نشان داد و گفت: مریم! من عروس هستم.

ببین چادرم چقدرقشنگه!
مثل فرشته‌ها شده بود.

صدای خنده‌های خاطره و دور زدنش با چادر سفید، توی حیاط، مرا محو خودش کرده بود.

من هم با او می‌دویدم و شادی می‌کردم.
بعد از کمی دستم را گرفت ونفس نفس زنان گفت: بریم دم در؛ توی کوچه بازی کنیم.
ما، در منطقه تانکی شماره یک، زندگی می‌کردیم. هنوز تعداد خانه‌ها در آن محل زیاد نبودند. زمین آنجا مثل دشتی بود؛ پر از گل‌های سفید بابونه با چمن سرسبز.
آن روز مشغول بازی بودیم که مادر خاطره آمد توی کوچه بهم گفت: مریم! خاطره همبازی نداره. اگه امکان داره همیشه بیا باهاش بازی کن.
چون می‌دانستم مادرم اجازه نمی‌دهد با کسی دورتر از خانه مان بازی کنم به مادرش گفتم: باشه. هر وقت تونستم میام.
با صدای اذان مغرب از خاطره خداحافظی کردم و برگشتم خانه خودمان. آن شب هوا خیلی خوب بود. نسیم خنکی می‌وزید.
پدرم گفت: امشب توی حیاط بخوابیم.
در حیاط رختخواب پهن کردیم و دراز کشیدیم. چشمم به ستاره‌ها بود تا خوابم گرفت.

تقریباً ساعت۲ یا ۳ شب بود که با صدای وحشتناک غرش موشک و موج انفجارش؛ وحشت زده از خواب پریدیم.دزفول ، دژی محکم در بارش گلوله و موشک

برادر کوچکم که زیر پنجره یکی از اتاق‌ها توی حیاط خوابیده بود؛ خرده شیشه‌های پنجره، صورتش راپاره کرده بود و خون از صورتش بر روی لباسش می‌چکید.

خانه پر از گرد و غبار بود. تا چند لحظه اول فقط به همدیگر نگاه می‌کردیم.

درب خانه مان از جا کنده شده بود و کولرگازی روی زمین توی حیاط افتاده بود.

دود و آتش از خانه‌ها بلند شده بود.

آن شب؛ احساس می‌کردم از آسمان آتش می‌بارد.

پدرم و برادرام برای کمک به مجروحان رفتند.

مادرم مشغول تمیز کردن خانه بود و رختخواب‌هایی را که پر از خاک و گل شده بودند؛ جمع کرد و گوشه‌ی حیاط گذاشت.

بعد ما را برد داخل یکی از اتاق‌ها خواباند.

صبح که پدرم آمد گفت: از هم محله ای‌ها خیلی شهید شده بودن.

دیشب دختر بچه‌ی کوچکی را که چادر سفیدی سرش بود؛ از زیر آوار بیرون آوردیم. خیلی صحنه دردناکی بود.
به یک باره یاد خاطره افتادم و به پدرم گفتم: خونه توکلی نژاد بود؟!.
پدرم گفت: آنقدر خاک روی هم تلنبار شده که نمی‌دونم کدوم خونه بود!.
انگار دنیا روی سرم آوار شد. بهانه گیر شده بودم. منتظر بودم تا مادرم چادرش را سرش کند؛ برویم سمت خرابه‌ها نگاه کنیم. بعد از کمی با مادرم و همسایه‌ها به محل انفجار رفتیم.
با خودم گفتم: خدای من! خونه‌ی خاطره ...
بغض امانم نمی‌داد. خانه شان تلی از خاک شده بود. آنقدر صدای گریه ام بلند شد که مادرم هم به گریه افتاد.

خاطره با تعدادی از خانواده اش شهید شدند. تمام آن منطقه درخاک وخون فرو رفته بود.
مردم می‌گفتند: عراق با موشک نزدیک تانکی شماره یک؛ را هدف گرفته.

صدام لعنتی! فکر کرده اینجا پالایشگاه نفته!
در آن لحظه با خودم گفتم: خاطره! به خاطره‌ها پیوست...


 (گفتنی است در این حمله موشکی چندین خانواده از ساکنین و مردم بی دفاع دزفول و یازده نفر از افراد خانواده توکلی نژاد مظلومانه به شهادت رسیدند.)

نویسنده : زهرا کیانی 

کد ویدیو
دانلود
فیلم اصلی
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
گزارش خطا
Bookmark and Share
X Share
Telegram Google Plus Linkdin
ایتا سروش
عضویت در خبرنامه
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
یاد باد آن روزگاران یاد باد... چقدر مردم این شهر مقاومت کردند، شهید دادند ولی سهر را خالی نکردند تا دلگرمی برای رزمندگانی که در جبهه بودند باشند.
نظر شما
آخرین اخبار
تیم ایران به مصاف میزبان می‌رود
ضرورت تعامل و همکاری‌ صداوسیما با حوزه‌های علمیه
برپایی کاروان سلامت در مایان 
آغاز دوره میکرو رسانه همارسا از مخاطب منفعل تا روایتگر فعال
درخشش آذربایجان‌شرقی در پدافند غیرعامل
ساکنان و گردشگران کیش مهمان ویژه برنامه محفل
تقویم روز و اوقات شرعی گیلان، ۱۶ آبان ۱۴۰۴
تقویم و اوقات شرعی جمعه ۱۶ آبان ۱۴۰۴ به افق قم
دستگیری شکارچیان غیرمجاز در چاراویماق
طنین کلام وحی قاریان محفل در پارک ماهیگیر کیش
ویژه برنامه قرآنی محفل در کیش
برگزاری هشتمین سالگرد شهید مدافع حرم در تبریز
آغاز رقابت برای بهترین های سال فیفا
احیای زمین‌های بایر پس از ۴ دهه رکود
برگزاری آزمون کارآموزی وکالت، پس از تصویب قانون مجوز‌های کسب و کار
بیروت‌ بدون مقاومت ، شهر بی‌دفاع می‌شود
برنامه شهیدانه در پهندر دودانگه
آغاز روند افزایشی دمای هوا در سمنان
تأکید رئیس جمهور بر اهمیت مسئولیت‌پذیری و اصلاح رفتار مدیریتی
یک طلا، دو نقره و یک برنز در کوراش به ایران رسید
  • پربازدیدها
  • پر بحث ترین ها
خبر خوش برای کارگرانی که بیمه آنها قطع شده است
چین: آمریکا در یمن قانون‌شکنی می‌کند
انتقام کشته‌های فاشر و جنینه را خواهیم گرفت
یادداشت قالیباف در دفتر یادبود مجلس ملی پاکستان
نتایج هفته نهم لیگ برتر بسکتبال ایران
زاگرس جنوبی جهرم بازی برده را واگذار کرد
تقویم و اوقات شرعی پنج شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۴ به افق قم
هشدار نخست‌وزیر سودان درباره سرایت جنگ
سفر رئیس جمهور به کردستان با حاشیه‌های شنیدنی
تقابل گفتمان‌ها؛ از آپارتاید علمی غرب تا زکات‌العلم انقلاب اسلامی
هم‌اندیشی طلاب و بانوان زنجانی با محوریت بصیرت فاطمی
نخستین دوره آموزشی هفتمین دوره انتخابات شوراهای اسلامی در زنجان
حملات رژیم صهیونیستی به مواضع حزب الله در جنوب لبنان
حزب الله: مذاکره با دشمن منفعت ملی ندارد
ساپینتو: از تساوی ناامید هستم؛ کارمان به اما و اگر کشیده
تعطیلی مدارس برخی مناطق هرمزگان  (۳ نظر)
نتایج قرعه کشی طرح عادی ایران خودرو اعلام شد  (۲ نظر)
سه نفر با اهدای عضو مرحومه مبینا حمصیان به زندگی بازگشتند  (۲ نظر)
تقویت نظام مدیریت زمین برای مقابله با زمین‌خواری و تخریب محیط زیست  (۲ نظر)
آغاز همکاری سازمان راهداری و پلیس‌راه برای شناسایی هزار نقطه پرخطر  (۲ نظر)
تأکید چین بر گسترش مناسبات اقتصادی با روسیه  (۲ نظر)
حقوق کارکنان باید مستقیم به حسابشان واریز شود  (۱ نظر)
با قاطعیت از حاکمیت خود دفاع می‌کنیم  (۱ نظر)
به جزایر ایران حمله شود همانجا پاسخ کوبنده می‌دهیم  (۱ نظر)
ارتش رژیم اشغالگر محور «فیلادلفیا» را بست  (۱ نظر)
والیبال ایران عزادار شد؛ صابر کاظمی درگذشت  (۱ نظر)
بازتاب گسترده بیانات رهبر معظم انقلاب در رسانه‌های آمریکای لاتین  (۱ نظر)
برگزاری راهپیمایی ۱۳ آبان در مشهد، متمرکز در میدان شهدا  (۱ نظر)
لزوم اجرای روش‌های نوین در دامداری‌های کردستان  (۱ نظر)
شرایط دریافت مجدد وام اشتغالزایی و مشاغل خانگی اعلام شد  (۱ نظر)