مروری بر مصادیق عایقهای ذهنی در مخاطب برای عدم مشارکت در انتخابات
عایقهای ذهنی یکی از عوامل عدم مشارکت در انتخابات هستند که در انواع ارتباطات درون فردی قابلمطالعه و بررسی هستند و بهنوعی سبب اختلال در سهگانه فوق و در نتیجه کاهش مشارکت در انتخابات میشوند.

شناخت دلایل عدم مشارکت در انتخاباتِ یک کشور، مستلزم شناخت دو دسته از مؤلفههای جاری در فضای عمومی است. «۱. تجزیهوتحلیل دقیق از فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی یک کشور ۲. بررسی همه موارد احتمالی که در فضای حاکمیتی آن کشور نقش ایفا میکنند» (Solijonov, ۲۰۱۶) مؤلفههای ذهنی مؤثر در انتخابات را میتوان شامل سهگانه هویت، امنیت و منفعت قلمداد کرد.
عایقهای ذهنی یکی از عوامل عدم مشارکت در انتخابات هستند که در انواع ارتباطات درون فردی قابلمطالعه و بررسی هستند و بهنوعی سبب اختلال در سهگانه فوق و در نتیجه کاهش مشارکت در انتخابات میشوند.
عایقهای ذهنی در مخاطب از جمله مؤلفههایی هستند که شناسایی و رفع آن میتواند منجر به افزایش مشارکت در انتخابات شود. شرکت در انتخابات در حقیقت یک رفتار است. در حوزه روانشناسیِ رسانه باید به دو ساحت روانی در مخاطب اشاره کرد که سازنده رفتار مخاطب هستند. ساحت اول در حوزه ادراک، علم و شناخت است که به بینش معروف است و ساحت دوم که در اراده، میل، رغبت و انگیزش نقش دارد، گرایش نام دارد. این دو ساحت موجب پیدایش کنش یا رفتار هستند؛ بنابراین آگاهی بهتنهایی نمیتواند سبب ایجاد رفتاری مانند شرکت در انتخابات توسط رسانه شود و عایقی مانند ناآگاهی دلیل کافی برای عدم حضور در پای صندوق رأی نیست. در حقیقت «رفتارها تنها معلول ادراک و شناخت نیستند.
علاوه بر شناخت، نیروی دیگری به نام انگیزش و هیجانات وجود دارد که عامل آن احساسات و عواطف است.» (جلالی, ۱۳۸۰) رابطه بین شناخت و انگیزه بسیار تنگاتنگ است، اما همیشه نمیتوان گفت شناخت مقدم بر انگیزه است؛ بنابراین اینگونه میتوان استنتاج کرد که حضور فرد در انتخابات گاهی باید با آگاهی بخشی و گاهی باید با تحریک عاطفه صورت گیرد.
این بدان معنی است که گاهی فرد با آشنایی با موضوعات انتخاباتی و در معرض پیامهای انتخاباتی قرار گرفتن بهتدریج به موضوع انتخابات علاقهمند میشود و گاهی نیز این علاقهمندی و احساس است که فرد را بهسوی پیامهای انتخاباتی میکشاند. بهطورکلی «شناخت و بینش به عاطفه جهت میدهد و از سویی دیگر، عواطف هستند که موجبات تسریع یا تأخیر در تحول شناختی را فراهم میآورند.» (جلالی، ۱۳۸۰) همانطور که پیشتر اشاره شد دو مؤلفه بینش و گرایش شکلدهنده کنش یا رفتار هستند. در برخی متون از بینش با عنوان باور یادشده است و این دو مفهوم همارز قرار داده شده است و همچنین از گرایش با عنوان نگرش یاد شده است.
سه منبع عمده شکلگیری باور یا بینشها «تجربه شخصی، اطلاعات حاصل از دیگران و استنتاج» (همدانی، ۱۳۹۳) است. تجربه شخصی در حوزه تبلیغات انتخابات توسط رسانه، وقتی معنا پیدا میکند که فرد بتواند در شرایطی مناسب با رسانه مواجه شود، اما پیشداوری و تعصب، عایقهایی هستند که مانع از شکلگیری تجربه مطلوب شخصی میشوند. اطلاعات حاصل از دیگران، منبعی از بینش است که هم رسانههای جمعی در قالب متکلم وحده و هم رسانههای اجتماعی با ایجاد تعامل آن را در مخاطب پرورش میدهند.
استنتاج نیز حالتی را توصیف میکند که شخص با مشاهده نشانههای جانبی پی به نتیجهای مشخص میبرد. بنا بر مطالب فوق دودسته کلی از عایقهای ذهنی قابلتصور است ۱. عایق بینشی که مانع از شکلگیری صحیح باورها است ۲. عایق گرایشی که سبب ایجاد اختلال در میل و رغبت مخاطب برای مشارکت در انتخابات است. درنهایت، این دودسته عایق ذهنی، مانع از شکلگیری رفتار صحیح انتخاباتی مخاطب میشود. موارد زیر همگی نمونهای از پارازیتهایی هستند که بر سه گانه هویت، امنیت و منفعت موثرند و ریشه در بینش یا گرایش دارند. در ادامه به این موارد پرداخته میشود.
سکون و رخوت، عایقی ذهنی برای عدم مشارکت در انتخابات
- هیجان درگیری حاصل از تبلیغات سیاسی منفی عاملی برای افزایش مشارکت.
فضای خشک، فاقد هیجان و یک دست سیاسی بسیاری از مردم را از این حوزه به دور نگاه میدارد. رسانهها برای مشارکت سیاسی مخاطبان، نیاز به محرکی قوی برای تهییج مردم دارند. تبلیغات سیاسی منفی یکی از این محرکهاست. «یکی از موضوعاتی که در ارتباط با تبلیغات سیاسی و بهویژه تبلیغات سیاسی منفی همواره مورد بحث کارشناسان بوده، این است که آیا تبلیغات سیاسی منفی منجر به بسیج افکار عمومی و در نتیجه مشارکت آنها در انتخابات میشود و یا برعکس، این نوع تبلیغات به کاهش میزان مشارکت مردم در انتخابات میانجامد. برخی معتقدند تبلیغات سیاسی منفی بر میزان مشارکت مردم در انتخابات تأثیر مستقیم و مثبت دارد. به این معنا که رأیدهندگان تحت تأثیر تبلیغات سیاسی منفی علاقه بیشتری به رأی دادن داشتند. (Che, Iyer, & Shanmugam, ۲۰۰۷)
این در حالی است که مطالعات دیگری نشان داده که تبلیغات سیاسی منفی نقشی در کاهش میزان رأیدهندگان ندارد و در موارد اندکی میتواند مشارکت در انتخابات را افزایش دهد (D. Clinton & S. Lapinski, ۲۰۰۴)» مطالعهای پیرامون جمع دوگانه فوق انجام شده است که مبین این ماجراست که بخشی از انواع تبلیغات سیاسی منفی سبب افزایش مشارکت، بخشی سبب کاهش مشارکت و در نهایت بخشی دیگر بیاثر و خنثی است. ««تبلیغات منفی حملهای»، یکی از انواع تبلیغات سیاسی منفی است که در صورت بهکارگیری تحت چارچوب اخلاقی میتواند برای افزایش مشارکت در انتخابات مؤثر باشد. تبلیغات منفی حملهای از چهار زیر مقوله ساخته شده است. «۱. حمله یک نامزد یا حزب به نامزد یا حزب رقیب ۲. حمله نامزدهای یک حزب به ویژگیهای شخصیتی نامزد حزب دیگر ۳. حمله به سابقه و گذشته نامزدها یا احزاب رقیب ۴. زیر سؤال بردن لیاقت و شایستگی نامزدها یا احزاب رقیب» این در حالی است که «پیامهای تهدیدآمیز» بهعنوان معیاری دیگر از تبلیغات سیاسی منفی سبب کاهش مشارکت مردم در انتخابات میشود. منظور از پیامهای تهدیدآمیز، مقایسه تخریبی بین سوابق دو نامزد از احزاب متفاوت است.» (رسولی قهرودی، علوی تبار و زابلی، ۱۳۹۸)
فقدان آگاهی، مانعی ذهنی برای مشارکت در انتخابات
آگاهی در قالب بینش یا باور، عاملی تعیینکننده در جهت مشارکت مردم در انتخابات است. «عمدهترین عامل تأمین مشارکت، آگاهی و علاقه مردم و حاکمیت به فرهنگ تعلیم و همیاری در جامعه است. تا زمانی که نتوان مردم را به این باور و یقین کشاند که با مشارکت، تعاون و همیاری، میتوان به جامعهای مرفهتر و سعادتمند دستیافت و تا زمانی که نتوان فرهنگ خودمحوری و خودپسندی را در جامعه از میان برداشت، تأمین مشارکت مردم امکانپذیر نخواهد بود.» (صفری، ۱۳۹۶)
مقالهای با عنوان «روند مشارکت رأیدهندگان در سراسر جهان» فقدان آگاهی را بهعنوان یکی از عوامل مهم عدم مشارکت در انتخابات عنوان کرده است. نویسنده اشاره میکند که «افزایش آگاهی در رأیدهندگان میتواند بر احساس وظیفه مدنی میان آنها و در نتیجه افزایش مشارکت در انتخابات تأثیر مثبت داشته باشد» (Solijonov, ۲۰۱۶)
یکی از مصادیق بارز آگاهی، داشتن سواد سیاسی و انتخاباتی است. «شهروندان واجد شرایط شرکت در انتخابات در صورت نداشتن شناخت صحیحی از دولت و سازوکار انتخابات، کمتر در رایگیری مشارکت میکنند. همچنین افراد فعال در مباحث و گفتگوهای سیاسی و پیگیر در رویدادهایِ سیاسیِ روز، بیشتر در انتخابات شرکت میکنند (Root & Kennedy, ۲۰۱۸)» از این رهگذر یکی از مهمترین ارکانی که در جامعه میتواند به اشاعه آگاهی و ارتقای سواد سیاسی و انتخاباتی بپردازد رسانه است. رسانه ملی به عنوان بزرگترین سازمان رسانهای کشور میتواند طبق کارکرد آگاهی بخشی رسانه به ارتقای سطح اطلاعات مخاطبان بپردازد.
اهمال، مانع شرکت در انتخابات
- شروع سخت است
شروع هر کاری سخت است. اهمالکاری خصوصاً در جوانان سدی در جهت شرکت در انتخابات است. مطالعات نشان میدهد شرکت در انتخابات نیز مانند هر کاری، رفتاری است که آغاز آن سخت است، ولی بهطورمعمول با یکبار شرکت در انتخابات با احتمال بیشتری افراد در این ریل قرار میگیرند و با تشکیل یک عادت واره ذهنی در سالهای بعدی نیز بهاحتمال زیاد در انتخابات شرکت میکنند؛ رفع این اهمالکاری میتواند سبب ایجاد مشارکت پایدار در انتخابات شود. در مقالهای با عنوان «چرا جوانان رأی نمیدهند و در مورد آنچه راهکاری وجود دارد؟» (Symonds, ۲۰۲۰) مشخص میشود که شرکت در انتخابات برای بار اول یا دوم برای افراد دشوارتر از دفعات بعد است. میتوان گفت رأی دادن عادتی است که باگذشت زمان شکل میگیرد و یکی از دلایل احتمالی عدم شرکت جوانان در انتخابات این است که فرصت کمتری برای ایجاد، درونی سازی و تقویت این عادت داشتهاند. این در حالی است که با انجام تبلیغات سیاسی بهمرور زمان غیر رأیدهندگان به رأیدهندگان تبدیل میشوند. نکته قابلتوجه این است که علاوه بر اثرات رسانه یکی از منابع مهم در ایجاد این عادت، تأثیر همسالان است؛ بنابراین بهنوعی پیامهای مشارکتی رسانه در زمره پیامهایی قرار میگیرد که بهتر است بهصورت دومرحلهای به مخاطب ارسال شود.
تقلید؛ راهحل مارپیچ سکوت انتخاباتی
یکی از عایقهای ذهنی که در اثر اشاعه و ترویج پیامهای ضد انتخاباتی در مخاطب شکل میگیرد، خلوت ذهنی حاصل از مارپیچ سکوت است. مخاطب بهتدریج در جامعه از اینکه صحبتی پیرامون شرکت در انتخابات بر زبان براند، دچار شرم و حس طردشدگی با جامعه پیدا میکند. بر اساس مؤلفههایِ روانشناختیِ مخاطب، یکی از راههای رفع این عایق ذهنی استفاده از تکنیک تقلید است. رسانه بهتر است در مواجه با چنین حالتی با بازنمایی مشارکت افراد محبوب و سرشناس در انتخابات دورههای قبلی و کنونی سعی در درونی سازی این مهم در مخاطب داشته باشد و با ایجاد یک الگواره، حس تقلید را در مخاطب برانگیزد. درواقع منشأ این حس، مفهوم اینهمانی در روانشناسی تبلیغات تجاری است که میتوان از آن در پروپاگاندا نیز بهره گرفت. مکانیسم این تأثیرگذاری به این نحو است که مخاطب برای کسب ارزش (فضیلت) رای دهندهای که به عنوان الگو انتخاب شده است و ایجاد شباهت و قرابت روحی با آن فرد، اقدام به رای دادن میکند.
دوقطبی حاکمیت-جامعه
یکی از موانع ذهنی مشارکت در انتخابات دوقطبی حاکمیت-جامعه است. در حقیقت این دوقطبی که یکی از منشأهای آن میتواند حربههای رسانههای معاند باشد، سبب شکلگیری فضایی میشود که این فضا مستعد تولید دو نوع هویت است. این دو نوع هویت در گفتمان رسانهای شکلگرفته معنا مییابد. گفتمانی که جامعه را در مقابل حاکمیت قرار میدهد و پیرو آن انتخابات را فرآیند سیاسی تعریف میکند که تنها منتفع آن حاکمیت است؛ بنابراین گفتمان دو نوع هویت شامل؛ ۱. هویت افراد شرکتکننده در انتخابات است که هویت بیگانه و منتصب به حاکمیت پنداشته میشود و ۲. هویت تحریم کنندگان انتخابات که این گروه، خودی تلقی میشود. این تفسیر حتی میتواند به سمت رادیکال شدن پیش رود و بهجایی برسد که طی آن به فرد رأیدهنده به چشم یک مزدور نگاه شود. رسانه ملی باید بکوشد تا حد امکان شکاف ایجاد شده را به حداقل برساند و موجبات به هم پیوستگی مردم و نظام مقدس جمهوری اسلامی را بیش از پیش فراهم آورد.
حس تمایز و ایجاد هویت منحصربهفرد
فارغ از دو هویت فوق گاهی افراد جامعه برای بازیابی فردیت و هویت شخصی خود دست به مخالفت با خواست حاکمیت میزنند. این خواست اغلب از طریق رسانههای رسمی به افکار عمومی منتقل میشود. در حقیقت هویت و شخصیت فرد در جایگاه تقابل معنا مییابد و وی با قرار دادن خود در پارادایم انتقادی بهنوعی هم خود را صاحب فرزانگی و تخصص نشان میدهد و هم نوعی از حس حریت و آزادیخواهی را در خود متبلور میسازد. با نگاهی مثبت به این فرآیند، میتوان آن را نوعی از بلوغ اجتماعی یا سیاسی در بستر جامعه مدنی دانست، ولی این دوگانگی در شرایط خطیری نظیر انتخابات میتواند هزینههایی را برای نظام سیاسی کشور خصوصاً در عرصههای بینالمللی در بر داشته باشد. صداوسیما در مواجه با چنین عایق ذهنی باید مراقب باشد که تأکید مستقیم بیشتر بر مشارکت، نتیجه عکس را در پی خواهد داشت. در حقیقت بارش رسانهای و بمباران پیام از سوی صداوسیما حس لجاجت مخاطب را بیشتر برمیانگیزد و حقانیت خود مبنی بر تحریم مشارکت را بارزتر میداند. برای رفع چنین عایق ذهنی باید در کنار مخاطب قرار گرفت و با ایجاد همذات پنداری با اشاره به مشکلات و نقد وضعیت موجود، به آینده روشن و وضعیت مطلوب تأکید کرد.
سراب ناممکن، رؤیای نافرجام
یکی از تلاشهای رسانههای بیگانه برای عدم مشارکت جامعه ایران در انتخابات ترسیم آرمان شهری است که پس از فروپاشی نظام سیاسی کشور اتفاق میافتد. در این حالت مخاطب ایرانی مسبب تمام مشکلات را نظام سیاسی حاکم بر کشور میداند و این منشأ بهصورت یک تصویر کلی و ریشهای تک علتی در ذهن مخاطب پرورانده میشود. رسانههای معاند با یک حرکت تدریجی و ملایم مخالفتها را از عدم مشارکتهای مدنی نظیر انتخابات آغاز کرده و سپس با مطرح کردن شائبههای حاشیهای انتخابات به ایجاد اعتراضات و در نهایت به دامن زدن به اعتراضات و ایجاد آشوبهای سراسری همت میگمارند.
در این میان موضوع مهم این است که چنین رسانههای میکوشند تا نشان دهند تنها مسیر رسیدن به آرمانشهر از مخالف با نظام میگذرد. حال مخاطب برای رسیدن به چنین آرمانشهری به واکنشهای سیاسی دست میزند که نمونه آن میتواند عدم شرکت در انتخابات باشد. در حقیقت این رؤیای نافرجام دستیابی به آرمانشهر، عایقی ذهنی برای مخاطب است که وی را از مشارکت در انتخابات بازمیدارد. راهحلِ رفع این مانع ذهنی ترسیمِ قلههایِ موفقیت در پسِ شرکت در انتخابات برای مخاطب است. مخاطب باید با اهمیت شرکت در انتخابات آشنا شود و در ضمن به لحاظ عاطفی نیز حس تعلق به کشور پیدا کند و نگاهی مسئولانه به این امر داشته باشد.
تعصب و پیشداوری، کلید ناامیدی
«پیشداوری یا تعصب، نگرش و عقیده مساعد یا نامساعدی است که نسبت به شخصی، شیء یا امری اِعمال میشود و حتی با دلایل و مدارک مسلمی که خلاف آن را ثابت میکنند تغییر نمییابد. کسی که پیشداوری میکند بیرحمانه به زیان مخالفان خود نظر میدهد و از اظهار مخالفت و نفرت احساس رضایت میکند؛ بنابراین، از دلیل آوردن روگردان است و حتی کارهای معقول آنان را نادیده میگیرد یا وارونه نشان میدهد.» (همدانی، ۱۳۹۳)
تعصب و پیشداوری یکی از عایقهای ذهنی مخاطب برای شرکت در انتخابات است. در حقیقت تجارب شرکت در دورههای پیشین انتخابات و عدم ایجاد شرایط مطلوب از منظر مخاطب (رای دهنده) و یا تشویش افکار عمومی برای القای حس بیفایدگی حضور در انتخابات از سوی رسانههای معاند، در مخاطب این حس را برمیانگیزد که شرکت در انتخابات شرایط موجود را بهبود نمیبخشد و بهنوعی مخاطب را دچار نوعی پیشداوری در مورد انتخابات پیش رو نیز میکند. در حقیقت این دسته از مخاطبان که دچار عصبیت و پیشداوری هستند اغلب جزو مشارکتکنندگان در دورههای گذشته بودهاند که اینک از شرکت در انتخابات پرهیز میکنند. برای ترغیب چنین بخشی از مخاطبان، امیدآفرینی و ایجاد تصویری روشن نسبت به آینده میتواند تا حدی زیادی سبب متعادل شدن دیدگاه مخاطبان شود.
حس تبعیض
احساس تبعیض بهخصوص در سطوح پایین جامعه و همچنین در میان اقلیتهای مذهبی، اقلیتهای قومیتی، حاشیهنشینان، زنان و ... یکی از موانع شرکت در انتخابات است. میشل لوزانو در مطالعات خود معتقد است «همواره رنگینپوستان، حاشیهنشینان و مهاجران به خاطر احساس تبعیض مشارکت کمتری از سفیدپوستان، متمولان و شهروندان اصلی (درجه یک) در انتخابات دارند. این مطالعه بیان میکند که ۷۳ درصد سفیدپوستان در کالیفرنیا انگیزه شرکت در انتخابات را دارند درحالیکه این رقم در بین رنگینپوستان ۶۳ درصد و در بین آسیاییها ۵۴ درصد است.» (LOZANO, ۲۰۲۰) گاهی اقشار آسیبپذیر به دلیل بهره کم از توسعه سیاسی و مترتب از آن کمبود سواد سیاسی و انتخاباتی نمیتوانند به درک صحیحی از اهمیت و ضرورت شرکت در انتخابات دست یابند و این مبین نوعی شکاف اطلاعاتی میان طبقات مختلف جامعه است. رسانه میتواند با عملکرد نامناسب به این حس تبعیض دامن بزند و یا درصدد رفع آن برآید.
بیاعتمادی نسبت به نظام سیاسی، عاملی ذهنی برای کاهش مشارکت در انتخابات
اعتماد داشتن به نظام سیاسی حاکم یکی از عوامل مهم برای رونق انتخابات است. رسانه باید بکوشد در فرآیندی دائمی اِلمانهای اعتمادآفرین به نظام سیاسی کشور را تقویت کند. «بیاعتمادی به ساختار سیاسی حاکم یکی از موانع مشارکت در انتخابات است که این منتج به ایجاد شکاف بین مردم و نهادها میشود چراکه دولت یا نهاد منتخب، انتخاب بخش عظیمی از مردم نیست. یکی دیگر از نکات مهم در متقاعد کردن جامعه برای شرکت در انتخابات این است که افکار عمومی متوجه شود که چرا استفاده از قدرت خود بهعنوان رأیدهنده میتواند تغییراتی در زندگی آنها داشته باشد. اعتقاد به گزارههایی نظیر اینکه انتخابات توسط افراد و بهواسطه پول کنترل میشود و یا اینکه سیاست بسیار فاسد است، میتواند مانع شرکت افراد در انتخابات شود.» (Root & Kennedy, ۲۰۱۸)
حس بیتفاوتی
یکی از موانع ذهنی مخاطب برای عدم شرکت در انتخابات حس بیتفاوتی است. مخاطب این احساس را در خود دارد که حضور و عدم حضور وی در انتخابات هیچ تفاوتی ندارد. طی پژوهش با عنوان «بیزاری از نامزدها یا موضوعات تبلیغاتی، رایجترین دلیل عدم مشارکت در انتخابات سال ۲۰۱۶» نشان داد که «۱۵ درصد از مخاطبان عدم علاقهمندی به موضوعات سیاسی یا احساس عدم ایجاد تفاوت (احساس مؤثر نبودن) را بهعنوان دلیل شرکت نکردن در انتخابات عنوان کردند.» (LÓPEZ & FLORES, ۲۰۱۷) طی این پژوهش دلیل فوق بهعنوان دومین دلیل مهم برای عدم مشارکت در انتخابات بود. همچنین پژوهشی دیگر در سال ۲۰۱۶ نیز مؤید این نتیجه بود. در این مطالعه بیان شد که «اگر فرد احتمال دهد که رأی وی در نتیجه انتخابات مؤثر است احتمال حضور وی در رأیگیری بیشتراست.» (Solijonov, ۲۰۱۶) این مطالعه، نزدیکی احزاب و نامزدها در رقابت را خصوصاً در روزهای منتهی به انتخابات برای ایجاد این حس مفید میداند.
موانع مازلویی
- عدم حس نیاز به مشارکت در انتخابات
طبق هرم نیازهای مازلو انسانها زمانی به نیازهای سطح بالاتر میرسند که ارضای نیازهای اولیه خود نظیر مایحتاج اولیه را پشت سر گذاشته باشند. نیاز به مشارکت سیاسی نیز جزو احتیاجاتی است که فرد در سطوح بالای این هرم به آن میپردازد. میشل لوزانو در مطالعات خویش اذعان دارد که «بسیاری از واجدین شرایط شرکت در انتخابات که در وضعیت نامطلوب اقتصادی به سر میبرند میگویند در انتخابات شرکت نمیکنند چراکه مجبورند بیشازحد به دنبال نیازهای اولیه و حیاتی خود و خانوادهشان باشند.» (LOZANO, ۲۰۲۰) بنابراین عدم حس نیاز به مشارکت از دیگر موانع شرکت در انتخابات است.
حس دیده نشدن
- خلأ بازنمایی مشکلات رأیدهندگان
مشکلات مختلفی گریبان گیر جامعه امروز است که مردم با آن دستوپنجه نرم میکنند. اگر مخاطب در مواجه رسانهای با نامزدها خلأ بازنمایی مشکلات خویش و ارائه راهحل را حس کند، این حس خلأ خود مانعی برای مشارکت در انتخابات است. عبدالرشید سلیجونوف معتقد است که «درک مسائل مهم برای مردم در میزان مشارکت مؤثر است. برای مثال ارائه راهکار در مورد یک مشکل اقتصادی خاص که دامنگیر یک جامعه است، نظیر کمبود مسکن، میتواند در افزایش مشارکت تأثیر مثبتی داشته باشد.» (Solijonov, ۲۰۱۶) در حقیقت در این حالت مخاطب حس میکند که توسط حاکمیت دیده میشود که این حس از طریق بازنمایی رسانهای امکانپذیر است. در حقیقت فقدان این حس میتواند عاملی برای عدم مشارکت باشد.
نگرانی از ابتلا به بیماری کرونا
همهگیری کووید ۱۹ یکی از موانعی است که در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری نسبت به دورههای پیشین مزید بر علت است. بسیاری از افراد به دلیل ترس از ابتلا به این ویروس ممکن است برای شرکت در انتخابات تردید داشته باشند. پیشنهاد کلی در این زمینه ایجاد سازوکارهایی مناسب جهت برگزاری یک انتخابات ایمن از لحاظ بهداشتی است، ولی آنچه مهمتر به نظر میرسد این است که رسانه به مخاطب این اطمینان خاطر را دهد که خطری آنها را تهدید نمیکند و با ایجاد امنیت روانی، موجبات حضور آنها در انتخابات را فراهم کند. نقلقولی از یک مقاله دراینباره جالب است که میگوید «با شیوع کووید ۱۹ سلامتی دموکراسی در خطر است.» (NALEO, ۲۰۲۰) و یا پیشتر از آن دایموند استدلال کرده بود که «نرخ پایین مشارکت رأیدهندگان، نشانهای دیگر از بیماری سخت دموکراسی است.» (Diamond, ۲۰۱۵) به بیاندیگر این جمله نشانگر ضرورت شرکت در انتخابات است چراکه همانطور که عدم شرکت در انتخابات به دلیل ترس از کرونا و به خطر افتادن سلامتی ممکن است دلیلی بهظاهر قانعکننده باشد، اما مخاطبان یک رسانه باید بدانند عدم مشارکت در انتخابات به دلیل تزلزل پایههای دموکراسی به همان اندازه میتواند سلامت سیاسی کشور و جامعه را به خطر بیندازد.
بیاعتقادی دینی مانعی برای مشارکت در انتخابات در جامعه ایرانی
اعتقاد به مبانی دینی با تأکید بر شاخصههای مناسکی و عبادی یکی از عوامل مؤثر بر شرکت در انتخابات است. «یافتههای یک پژوهش در سطح ملی در ایران نشان میدهد که دینداری و شرکت در انتخابات همبستگی مثبتی با مشارکت در انتخابات دارد.» (حیدرآبادی و صالحآبادی، ۱۳۹۹) بر این اساس میتوان گفت کاهش اعتقادات دینی نیز سبب کاهش مشارکت در انتخابات خواهد شد؛ بنابراین فقدان اعتقادات دینی خود بهعنوان یک عایق ذهنی برای عدم مشارکت محسوب میشود. توجه به این نکته ضروری است که منظور از اعتقادات دینی، استفاده از مفاهیم دینی در تبلیغات سیاسی برای افزایش مشارکت نیست بلکه منظور این است که درصورتیکه جامعه بهتدریج به سمت دیندارتر شدن پیش رود، احتمال شرکت در انتخابات افزایش پیدا میکند.
نتیجهگیری
خاستگاه عایقهای ذهنی که مانع از مشارکت در انتخابات میشود سهگانه هویت، امنیت و منفعت است. این سهگانه نیز خود از فضای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور منبعث شده است. شرکت در انتخابات یک رفتار سیاسی است. هر رفتاری از بینش و گرایش نشاءت میگیرد؛ بنابراین تمام موارد نامبرده بهعنوان مصادیق عایقهای ذهنی هستند که بر پایه تغییر بینش و گرایش بهنوعی سبب اختلال در سهگانه هویت، امنیت و منفعت میشوند.