• شهروند خبرنگار
  • شهروند خبرنگار آرشیو
امروز: -
  • صفحه نخست
  • سیاسی
  • اقتصادی
  • اجتماعی
  • علمی و فرهنگی
  • استانها
  • بین الملل
  • ورزشی
  • عکس
  • فیلم
  • شهروندخبرنگار
  • رویداد
پخش زنده
امروز: -
پخش زنده
نسخه اصلی
کد خبر: ۳۵۳۵۲۴۱
تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۴۰۱ - ۰۸:۳۱
اردبیل » اجتماعی
واقعه کربلا

هل من ناصر ینصرنی

باز این چه شورش است که در خلق عالم است...

 

هل من ناصر ینصرنی

به گزارش خبرگزاری صداوسیمای مرکز اردبیل؛ واقعه کربلا یا واقعه عاشورا نبرد امام حسین(ع) و یارانش در کربلا با سپاه کوفه است. واقعه کربلا در دهم محرم سال ۶۱ قمری و به دنبال بیعت‌نکردن امام حسین(ع) با یزید رخ داد که به شهادت آن امام و یارانش و نیز اسارت اهل بیتش انجامید.

واقعه کربلا دلخراش‌ترین واقعه در تاریخ اسلام دانسته شده است؛ از این‌رو شیعیان بزرگترین مراسم عزاداری خود را در سال‌روز آن برگزار می‌کنند و به سوگواری می‌پردازند.

واقعه کربلا با مرگ معاویة بن ابی‌سفیان در ۱۵ رجب سال ۶۰ قمری و شروع حاکمیت فرزندش یزید آغاز شد و با بازگرداندن اسیران کربلا به مدینه پایان یافت. حاکم مدینه تلاش کرد از امام حسین برای یزید بیعت بگیرد؛ از این‌رو حسین بن علی برای گریز از بیعت، شبانه از مدینه خارج شد و به طرف مکه حرکت کرد. در این سفر، خانواده امام حسین، شماری از بنی‌هاشم و برخی از شیعیان او را همراهی می‌کردند.

امام حسین(ع) حدود چهار ماه در مکه ماند. در این مدت نامه‌های دعوت اهالی کوفه به دست او رسید. امام برای اطمینان از محتوای نامه‌ها مسلم بن عقیل را به سمت کوفه و سلیمان بن رزین به سمت بصره فرستاد. با وجود احتمال ترور امام حسین(ع) در مکه به دست عاملان یزید و نیز دعوت کوفیان و تایید سفیر امام از درست بودن دعوت کوفیان، امام در ۸ ذی‌الحجه راهی کوفه شد.

امام پیش از رسیدن به کوفه، از پیمان‌شکنی کوفیان باخبر شد و پس از برخورد با سپاه حر بن یزید ریاحی به سمت کربلا رفت و در آنجا با لشکر عمر بن سعد روبه‌رو شد که عبیدالله بن زیاد، آن را به سمت امام فرستاده بود. دو سپاه در ۱۰ محرم معروف به روز عاشورا با هم جنگیدند. پس از آن که امام حسین و یارانش شهید شدند، لشکریان عمر بن سعد، با اسب بر بدن آنان تاختند. همچنین در عصر روز عاشورا سپاه یزید به خیمه‌های امام حسین حمله کرد و آنها را آتش زد و سپس بازماندگان امام را به اسارت برد. امام سجاد(ع) که به علت بیماری درگیر جنگ نشده بود و حضرت زینب(س) در میان اسیران بودند. سپاهیان عمر بن سعد سرهای شهیدان را به نیزه زدند و به همراه اسیران به کوفه نزد عبیدالله بن زیاد و از آنجا به شام نزد یزید بردند.

بدن شهدای کربلا پس از رفتن سپاه عمر سعد توسط اهالی قبیله بنی اسد شبانه به خاک سپرده شد.

محتویات

  • ۱خودداری امام حسین(ع) از بیعت با یزید
  • ۲حرکت از مدینه به مکه
  • ۳امام در مکه
    • ۳.۱نامه کوفیان و دعوت از امام برای قیام
    • ۳.۲سفیر حسین(ع) در کوفه
  • ۴حرکت از مکه به سمت کوفه
    • ۴.۱مسیر مکه به کوفه
    • ۴.۲فرستادن قیس بن مُسهر به کوفه
    • ۴.۳فرستادن عبدالله بن یقطر به کوفه
    • ۴.۴سفیر حسین(ع) در بصره
  • ۵تغییر مسیر به سمت کربلا
    • ۵.۱برخورد با سپاه حر بن یزید ریاحی
    • ۵.۲رسیدن پیک عبیدالله
  • ۶امام در کربلا
    • ۶.۱ورود امام حسین (ع) به کربلا
    • ۶.۲ورود عمر بن سعد به کربلا
    • ۶.۳آغاز گفت و گوهای امام حسین(ع) و عمر بن سعد
    • ۶.۴تلاش ابن زیاد برای فرستادن سپاه به کربلا
    • ۶.۵تلاش حبیب بن مظاهر برای گردآوری نیرو
    • ۶.۶هفتم محرم و بسته شدن آب
    • ۶.۷آخرین گفتگوهای امام حسین(ع) با عمر بن سعد و اتمام حجت ابن زیاد با عمر بن سعد
    • ۶.۸روز تاسوعا
    • ۶.۹وقایع شب عاشورا
      • ۶.۹.۱تجدید پیمان یاران امام حسین
      • ۶.۹.۲نگرانی حضرت زینب(س)
    • ۶.۱۰وقایع روز عاشورا
      • ۶.۱۰.۱شهادت امام حسین
  • ۷وقایع پس از شهادت امام
    • ۷.۱غارت خیمه‌ها
    • ۷.۲تاختن اسب بر بدن امام
    • ۷.۳فرستادن سرهای شهدا به کوفه
    • ۷.۴اسارت اهل بیت امام
    • ۷.۵دفن شهدا
  • ۸جستارهای وابسته
  • ۹پانویس
  • ۱۰منابع

خودداری امام حسین(ع) از بیعت با یزید

تابلوی عصر عاشورا.jpg
سوگواری محرم
رویدادها

واقعه کربلا • اسیران کربلا • روزشمار واقعه عاشورا • روز عاشورا • نامه‌های کوفیان به امام حسین(ع) • واقعه عاشورا (از نگاه آمار)

افراد

امام حسین(ع)

علی اکبر • علی‌اصغر • عباس بن علی • حضرت زینب(س) • سکینه بنت حسین • فاطمه دختر امام حسین • مسلم بن عقیل • شهیدان کربلا • اسیران کربلا
جای‌ها
حرم امام حسین(ع) • تل زینبیه • حرم حضرت عباس(ع) • گودال قتلگاه • بین‌الحرمین • نهر علقمه
مناسبت‌ها
تاسوعا • عاشورا • دهه محرم • اربعین • دهه صفر
مراسم
مرثیه‌خوانی • نوحه • تعزیه • روضه • زنجیرزنی • سینه‌زنی • سقاخانه • سنج و دمام • دسته عزاداری • شام غریبان • تشت‌گذاری • نخل‌گردانی • قمه‌زنی • راهپیمایی اربعین • تابوت‌گردانی • مراسم تابوت
 

با تلاش معاویه[۱] و پس از مرگش (۱۵ رجب سال ۶۰ق)، برای یزید از مردم بیعت گرفته شد؛[۲] در حالی که براساس قرارداد صلح امام حسن(ع) با معاویه، معاویه حق نداشت برای خود جانشین تعیین کند.[۳] یزید تصمیم گرفت از چند تن از بزرگان مسلمانان که دعوت معاویه را برای بیعت با یزید نپذیرفته بودند، بیعت بگیرد.[۴] به همین دلیل به حاکم وقت مدینه -ولید بن عتبه- نامه‌ای نوشت و او را از مرگ معاویه مطلع ساخت و در نامه بسیار کوتاه دیگری خطاب به ولید نوشت: «از حسین بن علی و عبدالله بن عمر و عبدالرحمن بن ابی بکر و عبدالله بن زبیر به زور بیعت بگیر و هر کس نپذیرفت گردنش را بزن.»[۵] پس از آن، نامه دیگری نیز از طرف یزید آمد که در آن تأکید کرده بود:نام موافقان و مخالفان را برای من بنویس و سر حسین بن علی را نیز با جواب نامه به سوی من بفرست».[۶] ولید با مروان بن حکم مشورت کرد[۷] و سپس عبدالله بن عمرو را به دنبال امام حسین(ع)، ابن زبیر، عبدالله بن عمر و عبدالرحمن بن ابی‌بکر فرستاد.[۸]

حسین(ع) به همراه سی نفر[۹] از نزدیکان خود به دارالاماره مدینه رفت.[۱۰] ولید خبر مرگ معاویه را به امام حسین(ع) داد و سپس نامه یزید را برای او قرائت کرد که در آن از ولید خواسته شده بود از حسین بن علی(ع) برایش بیعت بگیرد. حسین(ع) به ولید فرمود: «آیا تو راضی می‌شوی که من در پنهانی با یزید بیعت کنم؛ به گمانم هدف تو این است که بیعت من در حضور مردم باشد.» ولید جواب داد: «نظر من نیز همین است.»[۱۱] امام(ع) فرمود: «پس تا فردا به من فرصت بده تا نظر خود را اعلام کنم.»[۱۲] حاکم مدینه عصر روز بعد، مأموران خود را به خانه حسین(ع) فرستاد تا جواب ایشان را دریافت کند.[۱۳] حسین(ع) آن شب را هم مهلت خواست که با موافقت ولید همراه بود.[۱۴] بعد از این مهلت‌خواهی، امام(ع) تصمیم گرفت مدینه را ترک کند.[۱۵]

حرکت از مدینه به مکه

امام حسین(ع) شب یکشنبه، دو شب مانده از ماه رجب و به نقلی دیگر سوم شعبان سال ۶۰ قمری[۱۶] به همراه ۸۴ نفر از اهل بیت و یارانش، مدینه را به قصد مکه ترک کرد.[۱۷] بنابر برخی منابع، ایشان شب‌هنگام نزد قبر مادر و برادر رفت و نماز خواند و وداع کرد و صبح به خانه برگشت.[۱۸] در برخی دیگر از منابع آمده است حضرت(ع) دو شب متوالی را در کنار قبر رسول خدا(ص) بیتوته کرد.[۱۹] در این سفر به جز محمد بن حنفیه[۲۰] بیشتر خویشاوندان امام حسین(ع) از جمله فرزندان، برادران، خواهران و برادرزاده‌های آن حضرت(ع)، ایشان را همراهی می‌کردند.[۲۱] علاوه بر بنی‌هاشم، بیست و یک نفر از یاران امام حسین(ع) نیز با ایشان در این سفر همراه شدند.[۲۲]

محمد بن حنفیه برادر امام حسین(ع) پس از اطلاع از سفر امام، برای خداحافظی نزد ایشان آمد. حسین(ع) وصیتنامه‌ای برای او نوشت که در آن آمده است:

إنّی لَم اَخْرج أشِراً و لا بَطِراً و لا مُفْسِداً و لا ظالِماً وَ إنّما خَرجْتُ لِطلبِ الإصلاح فی اُمّةِ جَدّی اُریدُ أنْ آمُرَ بالمَعْروفِ و أنْهی عن المُنکَرِ و أسیرَ بِسیرةِ جدّی و سیرةِ أبی علی بن أبی طالب
من از روی ناسپاسی و زیاده خواهی و برای فساد و ستمگری، خروج نکردم؛ بلکه اصلاح امّت جدّم را می‌جویم. می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره جدّم و پدرم علی بن ابی طالب(ع) رفتار کنم....[۲۳]
 
نقشه مسیر کاروان امام حسین(ع) از مدینه تا مکه و از مکه تا کربلا

امام حسین(ع) با همراهانش از مدینه خارج شد و بر خلاف خواسته نزدیکانش راه اصلی مکه را پیش گرفت.[۲۴] در میان راه مکه، امام حسین(ع) با عبدالله بن مطیع برخورد کرد. او از مقصد امام پرسید. امام فرمود: «اکنون آهنگ مکه دارم. چون آنجا برسم، از خداوند متعال برای پس از آن، طلب خیر خواهم کرد». عبدالله امام را از مردم کوفه برحذر داشت و از ایشان خواست در مکه باقی بماند.[۲۵]

امام حسین(ع) بعد از پنج روز، در سوم شعبان سال ۶۰ قمری به مکه رسید[۲۶] و با استقبال گرم مردم مکه و حاجیان بیت الله الحرام روبرو شد.[۲۷] مسیر حرکت حسین(ع) از مدینه تا مکه شامل این منازل است: ذوالحلیفه، ملل، سیاله، عرق ظبیه، زوحاء، انایه، عرج، لحر جمل، سقیا، ابواء، گردنه هَرشا، رابغ، جحفه، قدید، خلیص، عسفان و مر الظهران.[۲۸]

امام در مکه

امام حسین(ع) بیش از چهار ماه از (سوم شعبان تا هشتم ذی‌الحجه) در مکه ماند. ساکنان مکه با شنیدن خبر حضور حسین(ع) خوشحال شدند و صبح و شام، نزد حضرت(ع) در رفت‌ وآمد بودند و گفته‌اند که این بر عبدالله بن زبیر سخت گران آمد؛ چرا که امید داشت مردم مکه با وی بیعت کنند. وی می‌دانست که تا امام حسین(ع) در مکه است، کسی با او بیعت نمی‌کند.[۲۹]

نامه کوفیان و دعوت از امام برای قیام

نوشتار اصلی: نامه‌های کوفیان به امام حسین(ع)

مدت چندانی از ورود حسین(ع) به مکه نگذشته بود که شیعیان عراق خبر مرگ معاویه را دریافت کردند و از بیعت نکردن امام حسین(ع) و ابن زبیر با یزید باخبر شدند. از این رو در منزل سلیمان بن صُرَد خُزاعی گرد آمدند و اقدام به نوشتن نامه‌ای به امام و دعوت از ایشان به کوفه نمودند.[۳۰] دو روز پس از ارسال این نامه، کوفیان ۱۵۰ نامه دیگر (که هر نامه شامل امضای یک تا چهار نفر بود) به سوی حسین(ع) فرستادند.[۳۱]

 
 
 

حسین(ع) از پاسخ دادن به نامه‌ها خودداری می‌کرد تا اینکه حجم نامه‌ها بسیار زیاد شد، آن گاه در نامه‌ای به کوفیان چنین نوشت:

...من، برادرم، عموزاده‌ام و فرد مورد اعتماد از اهل بیتم را می‌فرستم. به او گفته‌ام تا از حال و کار و عقیده شما مرا آگاه سازد. اگر او به من نوشت که آرای شما همان است که در نامه‌هایتان آمده، نزد شما خواهم آمد... امام، فقط کسی است که به کتاب خدا عمل کند، عدالت را اجرا نماید، به دین حق باور داشته باشد و خود را وقف خداوند کند.[۳۲]

 

نامه سلیمان بن صُرَد به امام حسین(ع)
...سپاس خدای را که دشمن جبّار تو را شکست؛ کسی که بر این امّت شورید؛ اموال آن را غصب کرد و بدون رضایت بر آن حاکم شد؛ پس از آن، بهترین‌ها را کشت و بدترین‌ها را برجای گذاشت و مال خدا را میان ثروتمندان بگرداند؛ دور باد همان‌گونه که ثمود؛ اما اکنون امامی نداریم، بیا، شاید خداوند همه ما را زیر سایه رهبری تو بر راه حق، وحدت بخشد...
طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۳۵۱.

سفیر حسین(ع) در کوفه

امام حسین(ع) نامه‌ای را به پسر عمویش مسلم بن عقیل داد تا عازم عراق شود و اوضاع و احوال آنجا را بررسی کند و به ایشان گزارش دهد.[۳۳] مسلم پس از رسیدن به کوفه در خانه مختار بن ابی عبید ثقفی،[۳۴] و بنابر برخی روایات در خانه مسلم بن عوسجه ساکن شد.[۳۵] شیعیان به محل اقامت مسلم رفت و آمد می‌کردند و او نامه امام را برای آنان می‌خواند.[۳۶] مسلم شروع به گرفتن بیعت برای امام حسین(ع) کرد.[۳۷]در کوفه ۱۲۰۰۰[۳۸] یا ۱۸۰۰۰[۳۹] و به نقلی بیش از ۳۰۰۰۰ نفر[۴۰] با امام حسین(ع) بیعت کردند و برای همراهی امام اعلام آمادگی کردند. مسلم نامه‌ای به امام نوشت و پرشماری بیعت‌کنندگان را تأیید کرد و امام را به کوفه فراخواند.[۴۱]

یزید هنگامی که خبر بیعت مردم با مسلم و نرمش نعمان بن بشیر (حاکم آن زمان کوفه) با آنان را شنید، عبیدالله بن زیاد را (که آن هنگام حاکم بصره بود) به حکومت کوفه منصوب کرد.[۴۲] ابن زیاد پس از ورود به کوفه به جستجوی بیعت کنندگان پرداخت و سران قبایل را تهدید کرد.[۴۳] روایات تاریخی، از ترس مردم بر اثر تبلیغات همراهان عبیدالله و پراکنده شدن سریع آنان از اطراف مسلم حکایت دارند، تا جایی که شب‌هنگام مسلم تنها ماند و جایی برای خفتن نداشت[۴۴] و در نهایت پس از درگیری، با امان‌نامه محمد بن اشعث تسلیم[۴۵] و به قصر آورده شد؛ ولی ابن زیاد، امان پسر اشعث را بی‌جا خواند و دستور داد سر مسلم را از بدن جدا کنند.[۴۶]

بنابر برخی گزارش‌های تاریخی، مسلم که نگران امام حسین(ع) بود، به عمر بن سعد که قریشی بود وصیت کرد. نخستین وصیت مسلم این بود که عمر کسی را نزد امام بفرستد و آن حضرت را از آمدن به کوفه منع کند.[۴۷] در منطقه زباله پیام مسلم که هنگام شهادت به عمر بن سعد گفته بود، به دست امام رسید.[۴۸]

حرکت از مکه به سمت کوفه

 
مسیر حرکت امام حسین (ع) از مکه به کربلا (برای بزرگ‌نمایی موس را روی تصویر ببرید)
 
 
 
امام حسین(ع) در روز سه‌شنبه، هشتم ذی‌الحجه[۴۹] (همان روزی که مسلم در کوفه قیام کرد) به همراه ۸۲ نفر[۵۰] (که ۶۰ نفر آنان از شیعیان کوفه بودند)[۵۱]، مکه را به سوی کوفه ترک کرد.

برخی از مورخان و محدثان از جمله شیخ مفید نوشته‌اند امام حسین(ع) برای خارج شدن از مکه، حج خود را ناتمام گذاشت و نیت خود را از حج به عمره مفرده برگرداند و از احرام خارج شد؛[۵۲] اما برخی با تکیه بر شواهد تاریخی و روایی گفته‌اند امام حسین از ابتدا نیت عمره مفرده کرده‌ بود و پس از انجام اعمال آن، از مکه خارج شد.[۵۳]

در یک ماه آخر اقامت امام حسین(ع) در مکه که احتمال سفر آن حضرت به کوفه می‌رفت، برخی از جمله عبدالله بن عبّاس نزد حضرت آمدند تا ایشان را از سفر به کوفه منصرف کنند؛ ولی توفیقی نیافتند.[۵۴]

پس از خروج امام حسین(ع) و یارانش از مکه، یحیی بن سعید فرمانده پاسبانان عمرو بن سعید بن عاص -فرماندار مکه - با گروهی از یارانش، راه را بر حسین(ع) بستند؛ ولی حضرت اعتنایی نکرد و به راهش ادامه داد.[۵۵]

مسیر مکه به کوفه

منزلگاه‌های کاروان امام حسین(ع) از مکه به سمت کوفه به این ترتیب است: ۱. بستان بنی عامر، ۲. تنعیم (تصرف کاروانی که بحیر بن ریسان حمیری کارگزار یزید در یمن از صفایا –غنایم برگزیده- به شام می‌فرستاد)، ۳. صفاح (ملاقات حضرت با فرزدق شاعر)، ۴. ذات عرق (ملاقات حسین(ع) با بشر بن غالب و نیز با عون بن عبدالله بن جعفر...)، ۵. وادی عقیق، ۶. غمره، ۷. ام خرمان، ۸. سلح، ۹. افیعیه، ۱۰. معدن فزان، ۱۱. عمق، ۱۲. سلیلیه، ۱۳. مغیثه ماوان، ۱۴.نقره، ۱۵. حاجر (فرستادن قیس بن مسهر به کوفه)، ۱۶. سمیراء، ۱۷. توز، ۱۸. اجفر (برخورد حسین(ع) با عبدالله بن مطیع عدوی و نصیحت او به حسین(ع) برای بازگشت)، ۱۹. خزیمیه، ۲۰. زرود (پیوستن زهیر بن قین به کاروان حسین(ع) و دیدار با فرزندان مسلم و اطلاع از شهادت مسلم و هانی)، ۲۱. ثعلبیه، ۲۲. بطان، ۲۳. شقوق، ۲۴. زباله (اطلاع از شهادت قیس و پیوستن گروهی به حسین(ع) از جمله نافع بن هلال)، ۲۵. بطن عقبه (ملاقات حسین(ع) با عمرو بن لوزان و نصیحت او به حسین(ع) برای بازگشت)، ۲۶. عمیه، ۲۷. واقصه، ۲۸. شراف، ۲۹. برکه ابومسک، ۳۰. جبل ذی حسم (برخورد حسین(ع) با سپاه حر بن یزید ریاحی)، ۳۱. بیضه (خطبه معروف حسین(ع) برای یاران خود و حر)، ۳۲. مسیجد، ۳۳. حمام، ۳۴. مغیثه، ۳۵. ام قرون، ۳۶. عذیب (مسیر کوفه از عذیب به قادسیه و حیره بود، اما حسین(ع) راه را عوض کرده و در کربلا فرود آمد)، ۳۷. قصر بنی مقاتل (ملاقات حسین(ع) با عبیدالله بن حر جعفی و ردکردن دعوت حسین(ع) برای یاری)، ۳۸. قطقطانه، ۳۹. کربلا -وادی طف- (روز دوم محرم سال ۶۱ هجری ورود امام به کربلا).[۵۶]

امام در هر منزل برای جذب افراد یا روشن‌کردن ذهن‌ها تلاش می‌کرد؛ از جمله در ذات عرق، شخصی با نام بشر بن غالب اسدی به امام رسید و اوضاع کوفه را آشفته توصیف کرد. حضرت سخن او را تأیید کرد. آن شخص از امام حسین(ع) درباره آیه «یوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاس بِإِمَامِهِم»[۵۷] پرسید. حضرت فرمود: «امامان دو دسته‌اند: دسته‌ای که مردم را به هدایت می‌خوانند و گروهی که به ضلالت دعوت می‌کنند. کسی که امام هدایت را پیروی کند به بهشت می‌رود و کسی که امام ضلالت را پیروی کند، وارد جهنم می‌شود.[۵۸] بشر بن غالب با امام همراه نشد؛ ولی بعدها او را دیدند که سر قبر امام حسین(ع) گریه می‌کند و از یاری‌نکردن حضرت، اظهار پشیمانی می‌کند.[۵۹]

در منطقه ثعلبیه نیز فردی به نام ابوهرّه ازدی به امام رسید و علت سفر را جویا شد. حضرت فرمود:

امویان مالم را گرفتند، صبر کردم. دشنامم دادند، تحمّل نمودم. خواستند خونم را بریزند، گریختم.‌ای ابوهره! بدان که من به دست فرقه‌ای باغی(سرکش) کشته خواهم شد و خداوند لباس مذلّت را به طور کامل به تن آنان خواهد پوشاند و شمشیری بُرنده بر آنان حاکم خواهد کرد؛ کسی که آنان را ذلیل سازد.[۶۰]

فرستادن قیس بن مُسهر به کوفه

نقل شده چون امام حسین(ع) به منطقه بطنُ الرُّمّه رسید، برای کوفیان نامه‌ای نوشت و از حرکت خود به سمت کوفه خبر داد.[۶۱] امام نامه را به قیس بن مسهر صیداوی سپرد. او وقتی به قادسیه رسید، گروهی از ماموران عبیدالله بن زیاد راه را بر او گرفتند تا از او بازجویی کنند. قیس به ناچار نامه امام را پاره نمود تا دشمنان از مضمون آن آگاه نشوند. وقتی قیس را دستگیر کردند و نزد ابن زیاد آوردند، ابن زیاد به او گفت: «به خدا سوگند تو را هرگز رها نمی‌کنم؛ مگر آنکه نام افرادی که حسین(ع) برای آنها نامه فرستاده است، بگویی و یا اینکه بر روی منبر حسین(ع) و پدر و برادرش را ناسزا بگویی! در این صورت تو را رها می‌کنم وگرنه تو را خواهم کشت!» قیس قبول کرد و برفراز منبر رفت؛ ولی به جای سبّ حسین(ع) گفت: «همانا حسین بن علی(ع) بهترین خلق خداست و به سوی شما می‌آید، به ندای او لبیک گوئید و او را یاری کنید.» ابن زیاد دستور داد او را به بالای قصر دارالاماره بردند و به پایین افکنند.[۶۲]

فرستادن عبدالله بن یقطر به کوفه

روایت شده که «امام حسین(ع) قبل از اطلاع از شهادت مسلم، برادر رضاعی (برادر شیری) خود –عبدالله بن یقطر-[۶۳] را به سوی مسلم فرستاد، که به دست حصین بن تمیم گرفتار و به نزد عبیدالله بن زیاد برده شد. عبیدالله دستور داد عبدالله بن یقطر را به بالای قصر دارالاماره برده تا در برابر مردم کوفه، امام حسین(ع) و پدر بزرگوارش را لعن کند! هنگامی که فرزند یقطر، بالای قصر رفت خطاب به مردم گفت: «ای مردم! من فرستاده حسین(ع) فرزند دختر پیامبر(ص) شمایم؛ به یاری او بشتابید و بر پسر مرجانه بشورید.».[۶۴] عبیدالله چون چنین دید فرمان داد تا او را از بالای قصر به زیر انداختند. او در حال جان‌دادن بود که مردی آمد و او را به قتل رساند.[۶۵] خبر شهادت عبدالله بن یقطر به همراه خبر شهادت مسلم و هانی در منزل‌گاه زباله به امام رسید.[۶۶]

سفیر حسین(ع) در بصره

روزشمار واقعه عاشورا
سال ۶۰ قمری
۱۵ رجب مرگ معاویه
۲۸ رجب خروج امام حسین (ع) از مدینه.
۳ شعبان ورود امام(ع) به مکه.
۱۰ رمضان رسیدن نخستین نامه‌های کوفیان به امام(ع).
۱۲ رمضان رسیدن ۱۵۰ نامه از کوفیان به امام(ع) توسط قیس بن مُسْهِر، عبدالرحمان ارحبی و عُمارَة سَلُولی.
۱۴‌رمضان وصول نامه سران و اهالی کوفه به امام(ع) توسط هانی بن هانی سبیعی و سعید بن عبدالله حنفی.
۱۵ رمضان خروج مسلم از مکه به سوی کوفه.
۵ شوال ورود مسلم بن عقیل به کوفه.
۱۱ ذی‌القعده نامه مسلم‌بن عقیل به امام حسین و دعوت از ایشان برای آمدن به کوفه
۸ ذیحجه خروج امام حسین(ع) از مکه و قیام مسلم بن عقیل در کوفه.
۹ ذیحجه شهادت مسلم بن عقیل در کوفه.
سال ۶۱ قمری
۱ محرم یاری خواستن امام از عبیدالله بن حر جعفی و عمرو بن قیس در قصر بنی‌مقاتل
۲ محرم ورود کاروان امام(ع) به کربلا
۳ محرم ورود عمر بن سعد به کربلا با سپاه چهار هزار نفری.
۶ محرم یاری خواستن حبیب بن مظاهر از بنی اسد برای یاری امام حسین(ع) و ناکامی او در این مأموریت
۷ محرم بستن آب بر روی امام حسین(ع) و یارانش و پیوستن مسلم بن عوسجه به امام حسین(ع).
۹ محرم ورود شمر بن ذی الجوشن به کربلا و امان‌نامه شمر به فرزندان ام‌البنین.
۹ محرم اعلام جنگ لشکر عمر سعد به امام(ع) و مهلت خواستن حضرت از عمر سعد.
۱۰ محرم واقعه عاشورا و شهادت امام حسین(ع)، اهل بیت(ع) و یارانش.
۱۱ محرم حرکت اسرا به سوی کوفه و دفن شهدا توسط بنی اسد (از اهل غاضریه)
۱۲ محرم ورود کاروان اسیران کربلا به کوفه (دفن شهدا بنابر نقلی)
۱۹ محرم حرکت کاروان اسیران از کوفه به شام.
۱ صفر ورود اهل بیت(ع) و سر امام حسین(ع) به شام.
۲۰ صفر اربعین حسینی و بازگشت اهل بیت امام(ع) به کربلا(بنا به نقلی) و مدینه(به نقل دیگر)

امام حسین(ع) نامه‌ای نوشت و آن را به وسیله یکی از موالیان خود به نام سلیمان بن رزین، برای سران پنج قبیله بصره (یعنی قبایل: عالیه، بکر بن وائل، تمیم، عبد القیس و اَزْد) فرستاد.[۶۷] سلیمان به هر یک از سران بصره به نام‌های مالک بن مسمع بکری، احنف بن قیس، مُنذِر بن جارود، مسعود بن عمرو، قیس بن هَیثَم و عمرو بن عبیدالله بن مَعمَر نسخه‌ای از نامه امام را رساند.[۶۸] مضمون این نامه‌ها که با متنی واحد نگارش یافته بود، چنین بود:

«...شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر خدا(ص) فرا می‌خوانم. به راستی که سنّت، از میان رفته است و بدعت ها زنده شده‌اند. اگر سخنم را بشنوید و از فرمانم پیروی کنید، شما را به راه درست، هدایت می‌کنم.»[۶۹]

هر یک از بزرگان بصره که نسخه‌ای از نامه حسین(ع) را دریافت کردند آن را مخفی نگه داشتند به جز مُنذِر بن جارود که گمان بُرد این امر از نیرنگ‌های عبیدالله بن زیاد است.[۷۰] از این رو در شبی که فردای آن روز ابن زیاد قصد عزیمت به کوفه را داشت، موضوع را به وی گزارش داد.[۷۱] عبیدالله نیز فرستاده حسین(ع) را به حضور طلبیده او را گردن زد.[۷۲]

تغییر مسیر به سمت کربلا

امام حسین(ع) پس از رسیدن به منزلگاه عذیب الهجانات مجبور شد به سمت کربلا تغییر مسیر دهد. [۷۳]

برخورد با سپاه حر بن یزید ریاحی

ابن زیاد چون از حرکت امام حسین(ع) به سوی کوفه آگاه شد، حصین بن تمیم -رئیس شرطۀ خود- را همراه با چهار هزار نفر مرد نظامی به «قادسیه» اعزام کرد تا حد فاصل بین قادسیه تا «خفّان» و «قُطقُطانیه» تا «لَعلَع» را دقیقاً زیر نظر بگیرند تا از عبور و مرور کسانی که در این مناطق در تردد بودند، مطلع گردند.[۷۴] حر بن یزید ریاحی و هزار سرباز تحت امر او نیز بخشی از این لشکر چهار هزار نفری بودند که از سوی حصین بن تمیم برای جلوگیری از حرکت کاروان امام حسین به منطقه اعزام شده بودند.[۷۵]

ابومخنف از دو مرد اسدی که امام را در این سفر همراهی می‌کردند، نقل کرده است که: «چون کاروان امام حسین(ع) از منزل‌گاه شراف حرکت کرد، در میانه روز به طلایه‌داران لشکر دشمن رسید. پس حسین(ع) به طرف ذو حُسَم روان شد.»[۷۶]

حر بن یزید و سپاهیانش به هنگام ظهر، در برابر امام حسین(ع) و یارانش قرار گرفتند. حسین(ع) به یاران خود دستور دادند که سپاهیان حر و اسبانشان را سیراب کنند! هنگام نماز ظهر فرا رسید، امام به مؤذن خود -حَجّاج بن مسروق جعفی- دستور داد تا اذان بگوید. چون هنگام اقامه نماز شد، امام حسین(ع) پس از حمد و ثنای الهی فرمود:

«ای مردم! این، عذری است به درگاه خداوند عزوجل و شما. من به سوی شما نیامدم مگر پس از آنکه نامه‌های شما به من رسید و فرستادگان شما نزد من آمدند و از من خواستند که به نزد شما آیم و گفتید که ما امام نداریم، باشد که به وسیله من خدا شما را هدایت کند، پس اگر بر سر عهد و پیمان خود هستید من به شهر شما می‌آیم و اگر آمدنم را ناخوش می‌دارید، باز گردم.» حر و سپاهیانش سکوت اختیار کردند و هیچ نگفتند. پس امام حسین به مؤذن دستور داد که اقامه نماز ظهر را گفت. نماز جماعت برپا شد و حر و سپاهیانش نیز به امام اقتدا کردند.[۷۷]

عصر همان روز امام حسین(ع) به یارانش فرمود تا برای حرکت، آماده شوند. سپس از خیمه بیرون آمد و به مؤذن خویش دستور فرمودند تا اعلان نماز عصر نماید. پس از اقامه نماز عصر، حسین(ع) رو به مردم کردند و پس از حمد و ثنای الهی فرمودند:

«ای مردم! اگر تقوای الهی پیشه سازید و حق را برای کسانی که اهلیت آن را دارند بشناسید، مایه خشنودی خداوند را فراهم می‌سازید. ما اهل بیت نسبت به مدّعیانی که ادعای حقّی را می‌کنند که مربوط به آنها نیست و رفتارشان با شما بر اساس عدالت نیست و در حقّ شما جفا روا می‌دارند، سزاوارتر به ولایت بر شما هستیم. اگر شما برای ما چنین حقّی را قائل نیستید و تمایلی به اطاعت از ما ندارید و نامه‌های شما با گفتارتان و آراءتان یکی نیست، من از همین جا باز خواهم گشت.»

حر بن یزید گفت: من از این نامه‌هایی که شما گفتید، اطلاعی ندارم! ما جزو نویسندگان این نامه‌ها نبودیم. ما مأموریت داریم به محض روبه‌رو شدن با شما، شما را به نزد عبیدالله بن زیاد ببریم.[۷۸]

حسین(ع) به همراهانش فرمود: «باز گردید!» چون خواستند بازگردند حر و همراهانش مانع شدند. حر گفت: «شما را باید نزد عبیدالله بن زیاد ببرم!» حسین(ع) فرمود: «به خدا سوگند به دنبال تو نخواهم آمد.» حر گفت: «من مأمور به جنگ با شما نیستم؛ ولی مأمورم از شما جدا نگردم تا شما را به کوفه ببرم، پس اگر شما از آمدن خودداری می‌کنید، راهی را در پیش گیرید که شما را نه به کوفه برساند و نه به مدینه؛ تا من نامه‌ای برای عبیدالله بنویسم؛ شما هم در صورت تمایل نامه‌ای به یزید بنویسید تا شاید این امر به عافیت و صلح منتهی گردد و در پیش من این کار بهتر است از آنکه به جنگ و ستیز با شما آلوده شوم.»[۷۹]

امام حسین(ع) از ناحیه چپ راه «عذیب» و «قادسیه» حرکت کردند؛ در حالی که فاصله آنها تا «عذیب» سی و هشت میل بود، و حر هم با آن حضرت(ع) حرکت می‌کرد.[۸۰]

رسیدن پیک عبیدالله

حسین(ع)، در منزل‌گاه «بیضه»[۸۱] پس از اقامه نماز صبح، با یاران خود حرکت کرد تا اینکه نزدیک ظهر به سرزمین «نینوا» رسیدند.[۸۲] پیک عبیدالله بن زیاد نامه‌ای برای حر آورد که در آن خطاب به حر نوشته شده بود: «چون نامه من به تو رسید و فرستاده من نزد تو آمد، بر حسین(ع) سخت گیر و او را فرود نیاور مگر در بیابان بی‌حصار و بدون آب. به فرستاده‌ام دستور داده‌ام از تو جدا نگردد تا خبر انجام دادن فرمان مرا بیاورد، والسلام.»[۸۳]

حرّ، نامه ابن زیاد را برای امام(ع) قرائت کرد و حسین(ع) به او فرمود: «بگذار در نینوا و یا غاضریه فرود آییم.»[۸۴] حر گفت: «ممکن نیست، زیرا عبیدالله آورنده نامه را بر من جاسوس گمارده است!». زهیر بن قین گفت: «به خدا سوگند چنان می‌بینم که پس از این، کار بر ما سخت‌تر گردد، یابن رسول الله(ص)! اکنون جنگ با این گروه[حر و یارانش] برای ما آسان‌تر است از جنگ با آنهایی که از پی این گروه می‌آیند، به جان خودم سوگند که در پی اینان کسانی می‌آیند که ما را طاقت مبارزه با آنها نیست.» حسین(ع) فرمود: «درست می‌گویی‌ای زهیر؛ ولی من آغازکننده جنگ نخواهم بود.»[۸۵] سپس حرکت کردند تا به کربلا رسیدند. حُر و یارانش، جلوی کاروان امام حسین(ع) ایستادند و آنان را از ادامه مسیر، باز داشتند.[۸۶]

امام در کربلا

ورود امام حسین (ع) به کربلا

بیشتر منابع، در گزارش‌های خود از روز پنج شنبه، دوم محرّم سال ۶۱ق، به عنوان روز ورود امام حسین(ع) و یارانش به کربلا یاد کرده‌اند.[۸۷] اما دینوری، مورخ قرن سوم قمری، روز ورود امام به کربلا را روز چهارشنبه، اول محرم ذکر کرده است.[۸۸]

وقتی که حُر به حسین(ع) گفت: «همین جا فرود‌ آی که فرات نزدیک است»، امام حسین (ع) فرمود: «نام اینجا چیست؟» گفتند: کربلا. امام فرمود: اینجا، جایگاه کَرْب (رنج) و بَلاست. پدرم هنگام حرکتش به سوی صفّین، از اینجا گذشت و من با او بودم. ایستاد و از نام آن را پرسید. نامش را به او گفتند. پس فرمود: «اینجا، جایگاه فرود آمدن مَرکب‌هایشان، و جایگاه ریخته شدن خون‌هایشان است». موضوع را پرسیدند. فرمود: «کاروانی از خاندان محمد (ص)، اینجا فرود می‌آیند.»[۸۹] سپس امام حسین (ع) فرمود: «اینجا، جایگاه مَرکب‌ها و خیمه‌گاه ما و قتلگاه مردان‌ ما و جای ریخته شدن خون‌هایمان است.»[۹۰] آنگاه فرمان داد که بارهایشان را در آنجا فرود آوردند.

نقل شده پس از منزل گرفتن در کربلا، امام حسین (ع) فرزندان و برادران و اهل بیتش را جمع کرد و به آنان نگاهی کرد و گریست؛ سپس فرمود: «خداوندا بدرستی که ما عترت و خاندان پیامبرت محمد (ص) هستیم که [از شهر و دیارمان] اخراجمان کردند و پریشان و سرگردان از حرم جدمان [رسول خدا(ص)] بیرون شدیم و بنی امیه به ما تعرض کردند. خدایا پس حق‌مان را از آنان بگیر و ما را برابر ظالمان یاری ده». پس رو به اصحاب کرده فرمود:

اَلنَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْیا وَالدِّینُ لَعْقٌ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ یحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیانُونَ
 (ترجمه: مردم بندگان دنیا هستند و دین لقلقه زبانشان؛ حمایت و پشتیبانی از دین تا آنجاست که زندگی‌شان در رفاه است پس هر‌گاه بلاء و سختی حادث شود دینداران کم می‌شوند.‌)

خوارزمی، مقتل‌الحسین (ع)، مکتبة المفید، ج۱، ص۳۳۷


پس از آن امام، زمین کربلا را که چهار میل در چهار میل وسعت داشت، از ساکنان آنجا به شصت هزار درهم خرید و با آنان شرط کرد که مردم را به سوی قبرش راهنمایی کنند و از زائرانش سه روز پذیرایی کنند.[۹۱]

حر بن یزید ریاحی نامه‌ای به عبیدالله بن زیاد نوشت و او را از فرود آمدن حسین(ع) در این سرزمین با خبر ساخت.[۹۲] در پی این نامه، عبیداللّه نامه‌ای خطاب به امام حسین (ع) نوشت:

«امّا بعد،‌ای حسین از فرود آمدنت در کربلا با خبر شدم؛ امیرمؤمنان -یزید بن معاویه- به من فرمان داده که لحظه‌ای چشم بر هم ننهم و شکم از غذا سیر نسازم تا آن که تو را به خدای دانای لطیف ملحق ساخته یا تو را به پذیرش حکم خود و حکم یزید بن معاویه وادار نمایم. والسّلام».[۹۳]

نقل شده حسین(ع) پس از خواندن این نامه، آن را به کناری پرتاب کرد و فرمود: «قومی که رضایت خود را بر رضایت آفریدگارشان مقدّم بدارند رستگار نخواهند شد.» پیک ابن زیاد به حضرت(ع) عرض کرد: یا ابا عبدالله پاسخ نامه را نمی‌دهی؟ امام حسین(ع) فرمود: «پاسخش عذاب دردناک الهی است که به زودی او را فرا می‌گیرد.» پیک نزد ابن زیاد بازگشت و سخن حضرت را به او بازگفت. عبیدالله نیز دستور تجهیز سپاه برای جنگ با حسین(ع) را داد.[۹۴]

ورود عمر بن سعد به کربلا

عمر بن سعد روز سوم محرم، به همراه چهار هزار نفر از مردم کوفه وارد کربلا شد.[۹۵] درباره چگونگی آمدن عمر بن سعد به کربلا گفته شده: عبیدالله بن زیاد، عمر بن سعد را فرمانده چهار هزار تن از کوفیان کرده و به او دستور داده بود به ری و دَستَبی رفته با دیلمیانی که بر این منطقه چیره شده بودند، مبارزه کند. عبیداللَّه، فرمان حکومت ری را نیز به نام ابن سعد نوشته و او را به سمت فرمانداری این شهر برگزیده بود. پسر سعد به همراه یاران خود در منطقه‌ای در بیرون کوفه به نام حمام اعین اردو زد. او برای رفتن به ری آماده می‌شد که چون امام حسین (ع) به سوی کوفه حرکت کرد، ابن زیاد، به عمر بن سعد دستور داد به جنگ امام حسین (ع) برود و پس از فارغ شدن از آن، به سوی ری حرکت کند. ابن سعد جنگ با امام حسین (ع) را خوش نمی‌داشت. از این‌ رو از عبیدالله خواست تا او را از این کار معاف بدارد؛ اما ابن زیاد معافیت او را منوط به پس دادن حکومت ری کرد.[۹۶] عمر بن سعد چون اصرار عبیدالله بن زیاد را دید، رفتن به کربلا را پذیرفت[۹۷] و با سپاهش به سمت کربلا حرکت کرد و فردای روزی که امام حسین(ع) در نینوا فرود آمده بود، به آن جا رسید.[۹۸]

آغاز گفت و گوهای امام حسین(ع) و عمر بن سعد

عمر بن سعد پس از آمدن به کربلا، خواست پیکی سوی امام بفرستد تا از او بپرسد برای چه به این سرزمین آمده است و چه می‌خواهد؟ این کار را به عزره بن قیس احمسی و دیگر بزرگانی که نامه دعوت به آن حضرت نوشته بودند، پیشنهاد کرد؛ اما آنان از انجام این کار خودداری کردند.[۹۹] اما کثیر بن عبدالله شعیبه پذیرفت و به سوی اردوگاه امام حسین (ع) حرکت کرد. چون ابوثمامه صائدی نگذاشت کثیر همراه با سلاح خود نزد حسین(ع) برود، بی‌نتیجه پیش عمر بن سعد بازگشت.[۱۰۰]

پس از بازگشت کثیر بن عبدالله، عمر سعد از قرة بن قیس حنظلی[۱۰۱] خواست تا نزد امام حسین(ع) برود و او پذیرفت. حسین(ع) در جواب پیام عمر سعد به قرة فرمود: «مردم شهرتان به من نامه نوشتند که بدین جا بیایم. اکنون اگر مرا نمی‌خواهند باز می‌گردم». عمر سعد از این پاسخ شاد شد.[۱۰۲] پس نامه‌ای به ابن زیاد نوشت و او را از سخن حسین (ع) آگاه کرد.[۱۰۳] عبیدالله بن زیاد در جواب نامه عمر سعد، بیعت حسین(ع) و یارانش با یزید را خواست.[۱۰۴]

تلاش ابن زیاد برای فرستادن سپاه به کربلا

پس از آمدن امام حسین (ع) به کربلا، عبیدالله بن زیاد، مردم را در مسجد کوفه جمع کرد و عطایای یزید- تا چهار هزار دینار و دویست هزار درهم- را در میان بزرگان‌شان تقسیم کرد و آنان را به یاری عمر بن سعد در جنگ با امام حسین (ع) فرا خواند. [۱۰۵]

عبیدالله بن زیاد عَمرو بن حُرَیث را به کارگزاری کوفه گماشت و خود نیز با یارانش از کوفه بیرون آمد و در نُخَیله اردو زد و مردم را وادار به حرکت به نخیله کرد.[۱۰۶] و [جهت جلوگیری از پیوستن کوفیان به سپاه امام حسین(ع)] پل کوفه را در اختیار گرفت و اجازه نداد کسی از آن عبور کند.[۱۰۷]

 
تصویر سازی نبرد در کربلا

به دستور عبیدالله بن زیاد، حصین بن تمیم و چهار هزار سپاهی تحت امر او از قادسیه به نخیله فرا خوانده شدند.[۱۰۸] محمد بن اشعث بن قیس کندی و کثیر بن شهاب و قعقاع بن سوید نیز از سوی ابن زیاد مأموریت یافتند تا مردم را آماده نبرد با اباعبدالله الحسین (ع) کنند.[۱۰۹] ابن زیاد همچنین سوید بن عبدالرحمن منقری را به همراه چند سوار به کوفه فرستاد و به او دستور داد تا در کوفه جستجو کند و هر کس را که از رفتن به جنگ اباعبدالله (ع) خودداری کرده است، پیش او بیاورد. سوید در کوفه به جستجو پرداخت پس مردی از شامیان را که برای مطالبه میراث خود به کوفه آمده بود، بازداشت کرده، نزد ابن زیاد فرستاد. ابن زیاد نیز [جهت ترساندن مردم کوفه] دستور قتل او را صادر کرد. مردم که چنین دیدند همگی حرکت کردند و به نخیله رفتند.[۱۱۰]

با گردآمدن مردم در نخیله، عبیدالله به حُصَین بن نُمَیر و حَجّار بن اَبجَر و شَبَث بن رِبعی و شمر بن ذی‌الجوشن دستور داد تا جهت یاری ابن سعد به لشکرگاه او بپیوندند.[۱۱۱] شمر اولین نفری بود که فرمان او را اجرا کرد و آماده حرکت شد[۱۱۲] پس از شمر، زید (یزید) بن رَکاب کلْبی با دو هزار نفر، حُصَین بن نُمَیر سَکونی با چهار هزار نفر، مصاب ماری (مُضایر بن رهینه مازِنی) با سه هزار تن[۱۱۳] و حصین بن تمیم طهوی با دو هزار سپاهی[۱۱۴] و نصر بن حَربه (حَرَشه) با دو هزار تن از کوفیان حرکت کردند و به سپاه عمر بن سعد پیوستند.[۱۱۵] آن‌گاه ابن زیاد، مردی را به سوی شَبَث بن رِبعی ریاحی فرستاد و از او خواست که به سوی عمر بن سعد حرکت کند. شبث نیز با هزار سوار، به عمر بن سعد پیوست.[۱۱۶] پس از شبث، حجّار بن اَبجَر با هزار سوار[۱۱۷] و پس از او محمد بن اشعث بن قیس کندی با هزار سوار[۱۱۸] و حارث بن یزید بن رویم نیز از پی حجار بن ابجر روانه کربلا شدند.[۱۱۹] عبیدالله بن زیاد هر روز صبح و ظهر، گروهی از نظامیان کوفی را در دسته‌های بیست، سی، پنجاه تا صد نفری، به کربلا می‌فرستاد[۱۲۰] تا این که در ششم محرم تعداد نفرات سپاه عمربن سعد به بیش از بیست هزار تن رسید.[۱۲۱] عبیدالله، عمربن سعد را فرمانده همه آنان نمود.

تلاش حبیب بن مظاهر برای گردآوری نیرو

پس از گرد آمدن سپاهیان دشمن در کربلا، حبیب بن مظاهر اسدی با دیدن یاران اندک حسین (ع) با اجازه امام خود را به طور ناشناس به طایفه‌ای از قبیله بنی اسد رساند و درخواست یاری فرزند دختر پیامبر خدا(ص) را خواستار شد. بنی اسد، همراه حبیب بن مظاهر اسدی شبانه به سوی لشکرگاه امام حسین (ع) در حرکت بودند که چهارصد یا پانصد سوار از سپاه عمر بن سعد به سردستگی ازرق بن حرب صیداوی در کناره فرات راه را بر آنان بستند. کار به درگیری کشیده شده و بنی اسد به خانه‌هایشان بازگشتند و حبیب به تنهایی نزد حسین (ع) بازگشت. [۱۲۲]

هفتم محرم و بسته شدن آب

در هفتم محرم، عبیدالله بن زیاد در نامه‌ای به عمر بن سعد، خواستار بسته شدن آب به روی امام حسین (ع) و یارانش شد. چون نامه به دست عمر بن سعد رسید، به عَمْرو بن حَجّاج زُبَیْدی فرمان داد تا با پانصد سوار به کنار شریعه فرات برود و مانع دسترسی حسین(ع) و یارانش به آب شود.[۱۲۳]

در برخی منابع نقل شده پس از بسته‌شدن آب و شدت‌گرفتن تشنگی، امام حسین (ع) برادرش عباس را با سی سوار و بیست پیاده به همراه بیست مشک به طلب آب فرستاد. آنان شبانه در حالی که نافع بن هلال بَجَلی با پرچم در پیشاپیش گروه در حرکت بود، به راه افتادند و خود را به نهر فُرات رساندند. عمرو بن حجّاج که مأمور حراست از فرات بود، به مقابله با یاران امام حسین (ع) برخاست. گروهی از یاران حسین (ع) مشک‌های آب را پر کردند و گروهی دیگر از جمله حضرت ابوالفضل العباس (ع) و نافع بن هلال مشغول جنگ شدند و از آنان در برابر هجوم دشمنان محافظت می‌کردند تا بتوانند آب را به سلامت به خیمه‌ها برسانند. یاران حسین (ع) موفق شدند آب را به خیمه‌های حسین (ع) برسانند.[۱۲۴]

آخرین گفتگوهای امام حسین(ع) با عمر بن سعد و اتمام حجت ابن زیاد با عمر بن سعد

با فرود آمدن پی در پی لشکرها در اردوگاه عمر بن سعد، امام حسین(ع)، عمرو بن قرظه انصاری را نزد عمر بن سعد فرستاد و به او پیغام داد که می‌خواهم امشب تو را در میان دو اردوگاه ملاقات کنم. شب هنگام، حسین(ع) و ابن سعد هر یک با همراهی بیست سوار به محل ملاقات آمدند. به نقل برخی منابع در این دیدار حسین(ع) به ابن سعد فرمود: «... از این خیال و اندیشه ناصواب در گذر و راهی که صلاح دین و دنیای تو در آن است، اختیار کن...»؛[۱۲۵] اما عمر قبول نکرد. حسین(ع) چون چنین دید فرمود: «خداوند تو را هلاک سازد و در روز قیامت نیامرزد؛ امید دارم که به فضل خدا از گندم ری نخوری!» سپس بازگشت.[۱۲۶]

گفتگوهای مکرر حسین(ع) و ابن سعد، سه یا چهار بار تکرار شد.[۱۲۷] به گفته برخی منابع، در پایان یکی از این گفتگوها، عمر بن سعد طی نامه‌ای خطاب به عبیدالله بن زیاد چنین نوشت: «... حسین بن علی(ع) با من پیمان بست که از همان جا که آمده، به همان جا بازگردد یا به یکی از مناطق مسلمین برود و در حقوق و تکالیف همانند دیگر مسلمانان باشد، یا به نزد یزید برود تا هر چه او حکم داد درباره او اجرا کنند و این مایه رضای شما و صلاح امت است».[۱۲۸] عبیدالله، چون نامه را خواند گفت: «به درستی که این نامه مردی است که‌اندرزگوی امیر خویش و مشفق قوم خویش است!» او درصدد بود این پیشنهاد را بپذیرد که شمر بن ذی الجوشن مانع شد. آنگاه عبیدالله، شمر را پیش خواند و گفت:

«این نامه را پیش عمر بن سعد ببر تا به حسین(ع) و یارانش بگوید به حکم من تسلیم شوند. اگر پذیرفتند آنها را به سلامت پیش من بفرستد و اگر نپذیرفتند با آنان بجنگد. اگر عمر بن سعد جنگید، شنوا و مطیع او باش و اگر از جنگیدن خودداری ورزید، تو با حسین(ع) بجنگ که سالار قوم تویی؛ سپس گردن پسر سعد را بزن و سرش را پیش من بفرست.»[۱۲۹]

آنگاه عبیدالله طی نامه‌ای به عمر بن سعد، رفتار مسالمت‌آمیز او با حسین(ع) را توبیخ کرد و نوشت:

«... اگر حسین(ع) و همراهانش به حکم من گردن نهادند [و با یزید بیعت کردند] ایشان را به سلامت نزد من بفرست و اگر نپذیرفتند بر آنان هجوم آور و خونشان را بریز و بدن‌هایشان را مُثله کن؛ چرا که مستحق چنین کاری هستند. چون حسین(ع) کشته شد اسب بر سینه و پشت وی بتاز که او سرکش است و ستمکار و من گمان ندارم که این کار پس از مرگ زیانی رساند؛ ولی من با خود عهد کرده‌ام که اگر او را کشتم با وی چنین کنم. پس اگر تو به این دستور عمل کردی پاداش مردی فرمانبردار و مطیع را به تو می‌دهیم و اگر آن را نپذیری دست از کار ما و لشکر ما بکش و لشکر را به شمر بن ذی الجوشن واگذار؛ زیرا ما او را امیر بر کار خود کردیم. والسلام.»[۱۳۰]

روز تاسوعا

نوشتار اصلی: روز تاسوعا

شمر بن ذی الجوشن بعد از ظهر روز پنجشنبه، نهم محرم سال ۶۱ق. پس از نماز عصر، نزد عمر بن سعد رسید و پیغام ابن زیاد را به او رساند.[۱۳۱] عمر بن سعد به شمر گفت: من خود عهده‌دار این کار خواهم بود.[۱۳۲]

بنا به یک روایت، شمر و طبق روایتی دیگر عبدالله بن ابی المحل، برادرزاده ام البنین، از ابن زیاد برای فرزندان ام البنین امان نامه گرفته بودند.[۱۳۳] عبدالله، امان نامه خود را توسط غلامش به کربلا فرستاد و خود پس از ورود به کربلا، متن آن را برای فرزندان ام البنین خواند؛ اما آنها مخالفت کردند.[۱۳۴] بنا به روایت دیگر، شمر امان نامه را به کربلا آورد و به نزد عباس(ع) و برادرانش برد؛[۱۳۵] اما عباس(ع) و برادرانش همگی امان نامه را رد کردند.[۱۳۶] به گفتهشیخ مفید شمر گفت: ای خواهرزادگان من، شما در امانید. آنها پاسخ دادند: خدا تو را و امانت را لعنت کند، ما را امان می‌دهی و فرزند رسول خدا(ص) بی‌امان است؟![۱۳۷]

عصر تاسوعا، عمر بن سعد ندا داد:‌ ای لشکریان خدا! سوار شوید و بشارت دهید. پس لشکریان سوار شدند و به سوی اردوگاه امام حرکت کردند.[۱۳۸] وقتی حسین(ع) از نیت دشمن آگاه شد، به برادرش عباس فرمود: «اگر می‌توانی آنها را راضی کن که جنگ را تا فردا به تأخیر اندازند و امشب را به ما مهلت دهند تا با خدای خود راز و نیاز کنیم و نماز بگزاریم. خدا می‌داند که من نماز و تلاوت قرآن را بسیار دوست می‌دارم».[۱۳۹] عباس نزد سپاهیان دشمن رفت و آن شب را از آنان مهلت خواست. ابن سعد با مهلت یک شبه موافقت نمود.[۱۴۰] در این روز، خیمه‌های امام حسین(ع) و اهل بیت و یارانش محاصره گردید. [۱۴۱]

وقایع شب عاشورا

نوشتار اصلی: شب عاشورا (وقایع)

سخن حسین(ع) در شب عاشورا درباره یارانش:
أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي وَ لَا أَهْلَ بَيْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَجَزَاكُمُ اللَّهُ عَنِّي خَيْرا.
 (ترجمه: همانا من یارانی باوفاتر و بهتر از یاران خود، و خاندانی نیکوکارتر و مهربان‌تر از خاندان خودم سراغ ندارم؛ خدایتان از جانب من پاداش نیکو دهد.)

مفید، الارشاد، ۱۳۹۹ق، ج۲، ص۹۱

تجدید پیمان یاران امام حسین

امام حسین(ع) در اوایل شب عاشورا، یاران خود را جمع کرد و پس از حمد و ثنای خداوند خطاب به آنان گفت: «به گمانم این، آخرین روزی است که از سوی این قوم مهلت داریم. آگاه باشید که من به شما اجازه (رفتن) دادم. پس همه با خیال آسوده بروید که بیعتی از من بر گردن شما نیست. اینک که سیاهی شب شما را پوشانده، آن را مَرکبی برگیرید و بروید». در این هنگام ابتدا اهل بیت امام و سپس یاران امام هر یک در سخنانی حماسی، اعلام وفاداری کردند و بر فدا کردن جان خویش در دفاع از امام تأکید کردند. منابع تاریخی و مقاتل برخی از این سخنان را ضبط کرده‌اند.[۱۴۲]

نگرانی حضرت زینب(س)

پس از اظهار وفاداری یاران حسین(ع)، او به اردوگاه برگشت و وارد خیمه زینب(س) شد. نافع بن هلال در بیرون خیمه منتظر حسین(ع) نشسته بود که شنید حضرت زینب(س) به حسین(ع) عرض کرد: «آیا شما یارانتان را آزموده‌اید؟ از این نگرانم که آنان نیز به ما پشت کنند و در هنگامه درگیری شما را تسلیم دشمن کنند.» حسین(ع) در پاسخ فرمود: «به خدا سوگند، این‌ها را امتحان کرده‌ام و آنان را مردانی یافتم که سینه سپر کرده‌اند، به گونه‌ای که مرگ را به گوشه چشمان‌شان می‌نگرند و به مرگ در راه من چنان شیرخواره به سینه مادرش انس دارند.» نافع هنگامی که احساس کرد اهل بیت امام حسین(ع) نگران وفاداری و استقامت اصحاب هستند، نزد حبیب بن مظاهر رفته و با مشورت او، تصمیم گرفتند با همراهی بقیه اصحاب به حسین(ع) و اهل بیت ایشان اطمینان دهند که تا آخرین قطره خون از ایشان دفاع خواهند کرد.[۱۴۳]

حبیب بن مظاهر، یاران حسین(ع) را ندا داد تا جمع شوند. سپس به بنی هاشم گفت: به خیمه‌های خویش باز گردند؛ بعد رو به اصحاب کرد و آن چه را که از نافع شنیده بود، بازگو کرد. همگی گفتند: «به آن خدایی که بر ما منت نهاد که در این جایگاه قرار بگیریم، اگر انتظار فرمان حسین(ع) نبودیم، اکنون با شتاب بر آنان حمله می‌کردیم تا جان خویش را پاک و چشم را روشن سازیم». حبیب به همراه اصحاب با شمشیرهای کشیده و یک صدا به نزدیک حرم اهل بیت(ع) رسیده و گفت: «ای حریم رسول خدا(ص)! این شمشیرهای جوانان و جوانمردان شماست که به غلاف نخواهد رفت تا این که گردن بدخواهان شما را بزند. این نیزه‌های پسران شماست، سوگند یاد کرده‌اند که آن را تنها در سینه کسانی که از دعوتتان سر بر تافته‌اند فرو برند.»[۱۴۴]

وقایع روز عاشورا

نوشتار اصلی: روز عاشورا (وقایع)

امام حسین(ع) پس از اقامه نماز صبح،[۱۴۵] صفوف نیروهای خود (۳۲ تن سواره و ۴۰ تن پیاده)[۱۴۶] را منظم کرد. حسین(ع) برای اتمام حجت، سوار بر اسب شد و همراه با گروهی از یاران به سوی لشکر دشمن پیش رفت و آنان را موعظه نمود.[۱۴۷] پس از سخنان حسین(ع)، زهیر بن قین آغاز به سخن کرد و از فضایل حسین(ع) گفت و به موعظه پرداخت.[۱۴۸]

یکی از وقایع صبح عاشورا کناره گیری حر بن یزید ریاحی از لشکر عمر بن سعد و پیوستن به اردوگاه حسین(ع) است.[۱۴۹]

در ابتدای جنگ، حملات به صورت گروهی انجام شد. طبق بعضی روایات تاریخی، تا ۵۰ تن از یاران امام، در اولین حمله به شهادت رسیدند. پس از آن، یاران امام به صورت فردی و یا دو نفری به مبارزه رفتند. اصحاب اجازه نمی‌دادند کسی از سپاه دشمن به حسین(ع) نزدیک شود.[۱۵۰] پس از شهادت یاران غیرهاشمی امام حسین(ع) در صبح و بعداز ظهر عاشورا، یاران بنی‌هاشمی حسین(ع) برای نبرد پیش آمدند. اولین کسی که از بنی هاشم از حسین(ع) اجازه میدان طلبید و به شهادت رسید، علی اکبر بود.[۱۵۱] پس از او دیگر خاندان امام نیز یکی پس از دیگری به میدان رفتند و به شهادت رسیدند. ابوالفضل العباس(ع)، پرچمدار سپاه و محافظ خیمه‌ها نیز در نبرد با نگهبانان شریعه فرات به شهادت رسید.[۱۵۲]

پس از شهادت بنی‌هاشم، امام حسین(ع) عازم نبرد شد، اما از سپاه کوفه تا مدتی کسی برای رویارویی با آن حضرت پا پیش نمی‌نهاد. در میانه نبرد، علیرغم تنهایی حسین(ع) و زخم‌های سنگینی که بر سر و بدن او وارد شده بود، حسین(ع) بی‌مهابا شمشیر می‌زد.[۱۵۳]

شهادت امام حسین

پیادگان تحت امر شمر بن ذی‌الجوشن، حسین(ع) را احاطه کردند؛ ولی همچنان پیش نمی‌آمدند و شمر آنها را به حمله تشویق می‌کرد.[۱۵۴] شمر به تیراندازان دستور داد امام را تیرباران کنند. از فراوانی تیرها، بدن امام پر از تیر شد.{{|عبارات مقاتل این است ...ولما أثخن الحسين بالجراح ، وبقي كالقنفذ...بدن شریف امام مانند خار پشت شد. شعرانی دمع السجوم، ترجمه نفس المهموم، ۱۳۷۴ق، ص۱۹۴. }}[۱۵۵] حسین(ع)، عقب کشید و آنان در برابرش صف بستند.[۱۵۶] جراحات وارده و خستگی، حسین(ع) را به شدت کم توان کرده بود. ازاین‌رو ایستاد تا اندکی استراحت کند. در این هنگام، سنگی به پیشانی‌اش اصابت کرد و خون از آن جاری شد. همین که امام خواست با لبه پیراهن،(با دستمال یا پارچه ای)[۱۵۷] خون صورتش را پاک کند، تیر سه‌شعبه و مسمومی به سویش پرتاب شد و بر قلبش نشست.[۱۵۸] مالک بن نُسَیر، با شمشیر، چنان ضربتی بر سرِ حسین(ع) زد که بند کلاه‌خود امام، پاره شد.[۱۵۹] سید بن طاووس [۱۶۰] افتادن امام ازروی مرکب بر زمین را پس از تیر باران کمانداران دانسته و حمله تعداد زیادی از سپاهیان را با دستور شمر در این صحنه دانسته که ضعف بدنی حضرت در حدی بوده که (كان قد أعيى يَنوء ويَكبو) یعنی افتان و خیزان بود، به مشقت بر می خاست باز می افتاد. [۱۶۱]

چون صبا افتان و خیزان می‌روم تا کوی دوست   وز رفیقان ره استمدادا همت می کنم

[۱۶۲] مردی به نام زرعة بن شریک تمیمی نیز ضربتی سخت به شانه چپ امام زد. سنان بن انس نخعی هم تیری به گلوی او زد. سپس صالح بن وهب جعفی (به نقلی سنان بن انس) پیش آمد و چنان با نیزه بر پهلوی حسین(ع) زد که با گونه راست از اسب به زمین افتاد.[۱۶۳]

 
تابلوی عصر عاشورا اثر محمود فرشچیان

شمربن ذی الجوشن با گروهی از سپاهیان عمر سعد از جمله سنان بن انس و خولی بن یزید اصبحی، به سوی حسین(ع) آمدند. شمر آنان را به تمام کردن کار حسین(ع) تشویق کرد؛[۱۶۴] اما کسی نپذیرفت. او به خولی دستور داد تا سر حسین(ع) را جدا کند. وقتی خولی وارد گودال قتلگاه شد، دست و بدنش لرزید و نتوانست این کار را انجام دهد. شمر[۱۶۵] و به نقلی سنان بن انس[۱۶۶] از اسب پیاده شد و سر حسین(ع) را جدا کرد و به دست خولی داد.[۱۶۷]

علامه طهرانی در لمعات الحسین [۱۶۸] براین باور است که نیرتبریزی در شعر معروفش اوضاع موجودات مختلف در جهان هستی ( هر کدام را به اندازه ظرفیت و استعدادش) هنگام شهادت امام (ع)خوب مجسم کرده است. فراز هایی از شعر نیّر در دیوانش(آتشکده نیّر) این است.

 

جان فدای تو! که از حالت جان‌بازی تو   در طف ماریه از یاد بشد، شور نشور
قدسیان سر به گریبان به حجاب ملکوت   حوریان دست به گیسوی پریشان ز قصور
گوش خضرا، همه پُر غلغله‌ی دیو و پری   سطح غبرا، همه پُر ولوله‌ی وحش و طیور
غرق دریای تحیّر ز لب خشک تو، نوح   دست حسرت به دل از صبر تو، ایّوب صبور
مرتضی با دل افروخته، «لا حَول» کنان   مصطفی با جگر سوخته، حیران و حصور
کوفیان، دست به تاراج حرم کرده دراز   آهوان حرم از واهمه، در شیون و شور
انبیا محو تماشا و ملائک، مبهوت   شمر، سرشار تمنّا و تو، سرگرم حضور

[۱۶۹]

وقایع پس از شهادت امام

پس از آنکه سنان بن انس، سر امام را به خولی داد. سپاهیان عمر سعد هر چه را که حضرت به تن داشت، غارت کردند. قیس بن اشعث و بحر بن کعب، (لباس‌)[۱۷۰]، اسود بن خالد اودی (نعلین‌)، جمیع بن خلق اودی (شمشیر)، اخنس بن مرثد (عمامه)، بجدل بن سلیم (انگشتر) و عمر بن سعد، (زره)[۱۷۱] آن حضرت را ربودند.

غارت خیمه‌ها

پس از شهادت حسین(ع)، سپاه دشمن به خیمه‌ها هجوم بردند و آنچه بود به غنیمت گرفتند. آنان در این امر بر یکدیگر سبقت می‌رفتند.[۱۷۲] شمر به قصد کشتن امام سجاد(ع) همراه گروهی از سپاهیان، وارد خیمه‌گاه شدند که زینب(س) مانع این کار شد. به نقلی دیگر برخی از سپاهیان عمر بن سعد به این امر اعتراض کردند.[۱۷۳] عمر بن سعد دستور داد زنان حرم را در چادری جمع کردند و تعدادی را بر محافظت آنان گماشت.[۱۷۴]

تاختن اسب بر بدن امام

به دستور عمر بن سعد و در راستای اجرای فرمان ابن زیاد، ده نفر داوطلب از سپاهیان کوفه، با اسبان‌شان بدن امام حسین(ع) را لگدکوب کردند و استخوان‌های سینه و پشت آن حضرت را درهم شکستند.[۱۷۵] این ده تن عبارتند از:

  • اسحاق بن حویه[۱۷۶]
  • اخنس بن مرثد[۱۷۷]
  • حکیم بن طفیل
  • عمرو بن صبیح
  • رجاء بن منقذ عبدی
  • سالم بن خیثمه جعفی
  • واحظ بن ناعم
  • صالح بن وهب جعفی
  • هانی بن شبث خضرمی
  • اسید بن مالک[۱۷۸]

فرستادن سرهای شهدا به کوفه

عمر بن سعد در همان روز سر حسین(ع) را به همراه خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی به سوی عبیدالله بن زیاد فرستاد. او همچنین دستور داد سر شهدای کربلا را نیز از بدن جدا کنند و آنها را که هفتاد و دو سر بودند با شمر بن ذی الجوشن و قیس بن اشعث، عمرو بن حجاج و عزره بن قیس روانه کوفه کرد.[۱۷۹]

اسارت اهل بیت امام

نوشتار اصلی: اسیران کربلا

امام سجاد(ع) که بیمار بود، به همراه حضرت زینب(س) و بقیه بازماندگان، به اسارت گرفته و به کوفه نزد ابن زیاد و سپس به دربار یزید در شام فرستاده شدند.[۱۸۰]

دفن شهدا

به دستور عمر بن سعد اجساد لشکریان کوفه دفن شدند؛ اما پیکرهای حسین(ع) و یارانش بر زمین ماند.[۱۸۱] یازدهم محرم[۱۸۲] یا سیزدهم محرم[۱۸۳] را زمان دفن شهدای کربلا بیان کرده‌اند. بنابر برخی اقوال، پس از بازگشت عمر بن سعد و یارانش، جماعتی از بنی‌اسد که در نزدیکی کربلا منزل داشتند، به صحنه کربلا وارد شدند و در موقعی از شب که ایمن از دشمن بودند، بر امام حسین(ع) و یارانش نماز گزاردند و آنان را دفن کردند.[۱۸۴] بنابر نقلی بدن امام حسین(ع) با حضور امام سجاد(ع) به خاک سپرده شد.[۱۸۵]

جستارهای وابسته

  • قیام امام حسین(ع)
  • روز شمار واقعه عاشورا
  • واقعه عاشورا (از نگاه آمار)
  • وقایع ماه محرم الحرام
  • اربعین حسینی
  • روز عاشورا
  • مقتل
منبع: ویکی شیعه
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
گزارش خطا
Bookmark and Share
X Share
Telegram Google Plus Linkdin
ایتا سروش
عضویت در خبرنامه
نظر شما
آخرین اخبار
آزادی یک مادر بدهکار در روز مادر
انتقال مصدومان حادثه واژگونی اتوبوس به سمیرم
مسمومیت ۲ شهروند یاسوجی بر اثر نشت گاز مونوکسیدکربن
تقویم روز و اوقات شرعی بیست و یکم آذر به افق آبادان و خرمشهر
بارش باران در نقاط مختلف کشور، امروز جمعه ۲۱ آذر
تجلیل از مادران شهدا در یامچی
مشاوران املاک باید معاملات خود را در سامانه خودنویس ثبت کنند
پویش درخت‌کاری زیر سایه مادر
واژگونی اتوبوس مسافربری در مسیر سمیرم به یاسوج
سرمای شدید جان کودکان و سالمندان را تهدید می‌کند
عراقچی: خواهان «فصلی جدید» در روابط ایران و لبنان هستیم
اطلاعیه قطع برق در برخی مناطق استان سمنان
واژگونی اتوبوس مسافربری در مسیر سمیرم به یاسوج به سه کشته و ۱۵مصدوم
دوران جنگ‌های امپریالیستی و کودتا تمام شده است
آغاز تحقیقات در مورد جدیدترین پرونده مبارزه با فساد، صدای مفسدان را درآورد
شاخص ۲۱ درصدی مشارکت اقتصادی زنان در کیش
ظرفیت بالای راهگذر قزاقستان ـ ترکمنستان و ایران
بازدید استاندار خوزستان از روند مهار آتش در شرکت جلگه دز دزفول
زنجان میزبان پویش در سایه مادر
آب سالم با همت نذر خدمت ۸ هلال‌احمر زنجان به چم‌گرداب لرستان رسید
  • پربازدیدها
  • پر بحث ترین ها
میزان بارش برف در فریدونشهر
بارش نخستین برف و باران پاییزی در سپیدان
آبگرفتگی معابر شهری در آبادان
آخرین وضع بارش برف در محور‌های مواصلاتی اصفهان
میزان بارش‌های اخیر در کهگیلویه وبویراحمد تا ساعت ۶:۳۰ امروز
میزان بارش سامانه اخیر در چهارمحال و بختیاری
ثبت صد میلیمتر بارش در همدان
میزان بارش‌های اخیر تا ساعت ۱۲ و ۳۰ دقیقه امروز
پوتین حمایت خود را از دولت ونزوئلا اعلام کرد
شارژ اعتبار دهک‌های درآمدی ۱ تا ۳ از شنبه ۲۲ آذر
هدر رفتن آب در تصفیه آب خانگی
جشن نجات ۱۰ هزار جان با سلول‌های بنیادی
خوشحالی مردم کهگیلویه و بویراحمد از بارش باران
دشمن فهمیده ایران با فشار نظامی تسلیم و تصرف نمی‌شود
ادامه بازگرداندن اتباع فاقد مدرک افغانستانی از ایران
مخالفت شهرداری تهران با اجرای طرح ترافیک تا پایان سال  (۹ نظر)
شرط آمریکا برای استفاده ترکیه از جنگنده اف-۳۵  (۲ نظر)
برگزاری آزمون استخدامی صدا و سیمای خراسان جنوبی  (۲ نظر)
میزان بارش برف در فریدونشهر  (۱ نظر)
تألیف کتاب با موضوع کودکان دیرآموز در کهگیلویه و بویراحمد  (۱ نظر)
آمریکا نمی‌خواهد ایران قدرت تولید کند  (۱ نظر)
میزان بارش سامانه اخیر در چهارمحال و بختیاری  (۱ نظر)
نامه وزیر ارتباطات درباره سیم‌کارت‌های سفید  (۱ نظر)
بلیت سینما‌ برای بانوان نیم‌بها شد  (۱ نظر)
تخلیه و بارگیری ۶۶ هزار تُن گندم در بندر شهید رجایی  (۱ نظر)
لالی، اندیمشک و مسجدسلیمان، پربارش‌ترین نقاط خوزستان  (۱ نظر)
۱۳ مصدوم در پی انحراف اتوبوس در جاده دنا  (۱ نظر)
پیشنهاد میزان افزایش حقوق‌ها با دولت، اما تصویب با مجلس است  (۱ نظر)
دیدار رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست با وزیر محیط‌ زیست کنیا  (۱ نظر)
اجراي مرحله بيست و سوم طرح آرامش در شهر  (۱ نظر)