پخش زنده
امروز: -
کتاب «زندگی به وقت مردن» بیان خاطرات آزاده سرفراز ریحان جوانمردی به چاپ رسید .

به گزارش خبرگزاری صدا و سیمای کهگیلویه و بویراحمد، با حمایت ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و مقاومت استان کتاب «زندگی به وقت مردن» با حمایت ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و مقاومت استان کهگیلویه و بویراحمد به چاپ رسیده است.
کتاب «زندگی به وقت مردن» به نویسندگی «منوچهر نیاکان اصل» خاطرات پیشکسوت و آزاده دفاع مقدس «رحمان دستمردی» است که سال ۱۴۰۳ در ۲۲۸ صفحه و در ۱۰۰ جلد توسط انتشارات مارون و با مشارکت حوزه هنری استان کهگیلویه و بویراحمد، کنگره ملی شهدای استان کهگیلویه و بویراحمد و ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس منتشر شده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
بعد از پایان تنبیه خورشید دستور میدادند که هر کس به طرفی برود و کسی حق نداشت حتی برای یک لحظه کنار کسی بایستد و یا حتی یک کلمه حرف بزند تجمع و نگاه کردن به همدیگر و حتی کادر اردوگاه ممنوع بود.
بعضی وقتها که سربازان یا افسران بعثی با خانواده یا مافوق خود مشکل داشتند ما قرص مسکنی میشدیم برای لحظات آنها با ایجاد بهانهای ما را به باد کتک میگرفتند تا کمی آرام شوند.
روزها به همین منوال میگذشت و حساب همه چیز را از یاد برده بودیم فکر به خانه و خانواده خوشبختی و رؤیا تنها باید به یک چیز فکر میکردیم و آن زنده ماندن و امید به پیروزی و اشغال کامل سرزمین عراق توسط نیروهای خودی برای آزاد سازیمان بود، پس باید شرایط را تاب میآوردیم.
یکی از روزها بالگردی از بالای سرمان گذشت من که کنجکاو دیدنش شدم سرم را به آسمان چرخاندم این عادتی بود که از کودکی با من همراه بود.
در روستا هر وقت صدای بالگردی را میشنیدیم همهی بچههای روستا بیرون میآمدیم و تا ناپدید شدن از نظر با نگاهمان آن را دنبال میکردیم.
این لحظات مرا به روستا و گذشتهی شیرین میبرد در همین حین یکی از افسران عراقی بالای سرم حاضر شد و با زبان فارسی گفت: داشتی به چی نگاه میکردی؟ برای یک لحظه اضطراب وجودم را فرا گرفت؛ شتابزده گفتم: گردنم درد میکرد سرم رو چرخوندم، گفت تو غلط کردی سرت را چرخوندی بعد مرا به باد فحش و ناسزا گرفت و با شلاقی که توی دستش بود محکم زد توی سرم، سرم گیج رفت و بعد با تمام توان مرا زیر ضربات کابل گرفت.