میراث ماندگار حمدالله مستوفی؛ گنجینه هویت ایرانی در تاریخ و ادب
کارشناسان تاریخ و ادبیات، با واکاوی آثار حمدالله مستوفی قزوینی، مورخ و ادیب برجسته قرن هشتم هجری، بر نقش بیبدیل او در حفظ و اعتلای فرهنگ و هویت ایرانی، به ویژه در دوران پس از تهاجم مغول، تأکید کردند.
به گزارش
خبرگزاری صداوسیما مرکز قزوین، امیرحسین حاتمی، کارشناس حوزه تاریخ و ادبیات در برنامه گفت و گوی ویژه خبری شبکه قزوین، با اشاره به جایگاه برجسته حمدالله مستوفی، مورخ و ادیب قرن هشتم هجری، او را چهرهای کمتر شناخته شده در جامعه دانست و بر اهمیت آثار وی در پاسداشت فرهنگ و تمدن ایران تاکید کرد.
حاتمی با مقایسه دوران زندگی مستوفی و فردوسی، هر دو را نماد «ایرانگرایی» پس از هجوم بیگانگان (اعراب در قرون نخست اسلامی و مغولان در قرن هفتم هجری) دانست. وی معتقد است که در هر دو دوره، پس از فروکش کردن گرد و غبار فتوحات، شاهد ظهور نوعی ایرانگرایی بودیم که چهرههای برجسته ادبی، تاریخی و فرهنگی از دل آن برخاستند.
این کارشناس حوزه تاریخ و ادبیات، آثار حمدالله مستوفی را نوعی «دفاع مدنی و ادبی» برای حفظ هویت و فرهنگ ایران در قرنی که وی در آن میزیست، توصیف کرد و گفت: تکرار فراوان واژه «ایران» در آثار مستوفی، در میان مورخان و مولفان آن دوران، امری کمنظیر است و نشاندهنده تعهد او به حفظ آنچه امروز به نام ایران میشناسیم.
فرهنگ غنی ایران؛ سد مستحکم در برابر فروپاشی هویت ملی
حاتمی در تحلیل تاثیر هجوم بیگانگان بر ایران، بر نقش بیبدیل فرهنگ غنی ایرانی در حفظ هویت ملی تاکید کرد. کارشناس حوزه تاریخ و ادبیات با اشاره به اینکه در طول تاریخ، هجومهای خارجی همواره منجر به فروپاشی نظامهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شده است، خاطرنشان کرد که این امر در مورد ایران نیز صدق میکند. اما آنچه ایران را از سایر نقاط متمایز میسازد، مقاومت فرهنگ آن در برابر فروپاشی است.
حاتمی با ذکر مثالهایی، چون شاهنامه فردوسی و گلستان سعدی، غنای فرهنگ ایرانی را عامل اصلی حفظ این هویت در برابر تهاجم اعراب و مغولان دانست.
وی حمدالله مستوفی را نیز در همین راستا، ادامهدهنده سنت «شاهنامهگرایی» و نماد کمالبخشی به این جریان فرهنگی معرفی کرد و گفت: آثار مستوفی چیزی از ارزشهای فرهنگ ایرانی کم ندارد.
این کارشناس با بیان اینکه فرهنگ ایرانی، نیروی وحدتبخش ملت است، تصریح کرد: بیش از نژاد، رنگ و مرزها، این فرهنگ ایرانی است که ما را گرد هم آورده است.
وی در ادامه به دو سنت مهمی که حمدالله مستوفی در عصر خود به کمال رساند، اشاره کرد: سنت تاریخنگاری، که کتاب «تاریخ گزیده» یکی از جدیترین آثار آن محسوب میشود، و سنت جغرافینگاری فارسی، که وی آن را به اوج رساند.
حاتمی با تاکید بر پایداری و اعتبار روایتگری در آثار مستوفی، او را یکی از پایههای اصلی افتخار به ایرانی بودن و زبان فارسی دانست و گفت: ممکن بود هجوم بیگانگان در قرن هفتم، پایههای فرهنگی ما را متزلزل کند، اما ایرانیان به نحوی مغولها را وادار به پذیرش دین و زبان خود کردند که این امر منجر به نوعی «ایرانیزه شدن» بیگانگان شد.
حمدالله مستوفی؛ مورخ دیوانی و گنجینه تاریخ اقتصادی ایران
کارشناس حوزه تاریخ و ادبیات، در تحلیلی عمیق بر آثار حمدالله مستوفی قزوینی، مورخ و ادیب نامدار قرن هشتم هجری، بر جنبه کمتر دیدهشده او به عنوان یک چهره دیوانی و دولتی تأکید کرد.
حاتمی با اشاره به دوره تاریخ مغول، آن را به دو مرحله متمایز تقسیم کرد:مرحله نخست (دوره هجوم و ویرانی): این دوره که از ابتدای حمله مغول تا حدود سال ۶۵۴ هجری قمری (سال فتح قلعه حسن صباح) به طول انجامید، با کشتار، غارت و ویرانی گسترده همراه بود.
کارشناس حوزه تاریخ و ادبیات گفت: مرحله دوم (دوره سازندگی): پس از فتح ایران و بغداد توسط هولاکوخان، مغولان رویکرد خود را از ویرانگری به سازندگی تغییر دادند. این تحول، به ویژه در اواخر قرن هشتم و با روی کار آمدن «بازان خان» که مسلمان شد و اصلاحات جدی را آغاز نمود، به اوج خود رسید. در این دوره، مغولان با کمک وزرای توانمندی، چون خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی، به بازسازی کشور پرداختند.
حاتمی در ادامه به نقش کلیدی حمدالله مستوفی در این دوره اشاره کرد و گفت: یکی از دستیاران خواجه رشیدالدین، خود حمدالله مستوفی بود که بنا به درخواست خواجه، به او پیوست و مسئولیت حکومت مناطقی، چون قزوین، ابهر و زنجان را بر عهده گرفت. یکی از کارهای مهم او در این دوره، نگارش جامع الحساب»های متعدد بود که نشاندهنده درک عمیق او از امور دیوانی و دولتی است.
وی افزود: این جنبه دیوانی مستوفی، به طور محسوسی در آثارش منعکس شده است. برخلاف یک محقق دانشگاهی، یک فرد دیوانی مانند مستوفی به آمار و اطلاعات دقیق دسترسی داشته و این توانمندی، او را قادر ساخته تا آثاری، چون «نزهه القلوب» را با جزئیات اقتصادی بینظیری تدوین کند.
حاتمی تأکید کرد: «کتاب «نزهه القلوب» منبعی بیبدیل برای مطالعه تاریخ اقتصادی ایران در قرن هشتم است. مستوفی با ارائه آمارهای دقیق از میزان مالیات مناطق، تعداد دامها و سایر شاخصهای اقتصادی، تصویری روشن از وضعیت اقتصادی آن دوره به دست میدهد. این دقت آماری، باعث میشود که آثار او صرفاً جنبه جغرافیایی نداشته باشند، بلکه گنجینهای از اطلاعات اقتصادی محسوب شوند.
حاتمی ارزش آکادمیک آثار مستوفی را با توجه به این پیشینه تحقیق، بسیار بالا ارزیابی کرد و گفت: ارزش آثار حمدالله مستوفی در زمینه تاریخ اقتصادی ایران، با توجه به دسترسی او به منابع دست اول و سبک نگارش دیوانیاش، کاملاً مشخص و انکارناپذیر است و مطالعه سبک و سیاق او، دریچههای تازهای به روی پژوهشگران تاریخ اقتصادی ایران میگشاید.
شعر و ادب؛ ظرف ماندگاری علوم و هویت ایرانی در آثار حمدالله مستوفی
حمید عابدیها، کارشناس حوزه تاریخ و ادبیات هم، با اشاره به آثار حمدالله مستوفی قزوینی، مورخ و ادیب قرن هشتم هجری، بر نقش شعر و ادب به عنوان ظرفی برای ارائه علوم مختلف در ایران باستان تاکید کرد.
وی معتقد است که ارائه مفاهیم علمی در قالب ادبیات و شعر، نه تنها باعث جذابیت و ترغیب مخاطب برای مراجعه به متن میشود، بلکه به ماندگاری آن در ذهن کمک شایانی میکند.
عابدیها با ذکر مثالی از «ظفرنامه» مستوفی، توضیح داد که وی با ادامه دادن شاهنامه فردوسی در همان وزن و بحر، سعی کرده است تا افتخارات و سرافرازیهای ایران باستان را به مردم کشورش یادآوری کند و زخم ناشی از شکست ایرانیان از اعراب را التیام بخشد.
وی تاکید کرد که حتی پس از ورود اسلام به ایران، هویت و قدرت ایرانی همچنان پابرجاست و این موضوع از طریق ابزار شعر و ادب به نسلهای بعد منتقل شده است.
این کارشناس همچنین به جایگاه شعر در حکمت و منطق قدیم اشاره کرد و آن را در زمره «صنایع خمس» در کنار برهان، جدل، خطابه و مغالطه دانست که در انتقال مفاهیم نقش اساسی داشته است.
حمدالله مستوفی؛ گنجینه دانش، فراتر از یک شاعر درجه دو
عابدیها با وجود اذعان به اینکه حمدالله مستوفی در شمار شاعران تراز اول ایران قرار نمیگیرد، بر «اثربخشی درجه یک» او تاکید کرد.
وی با توضیح این نکته که اثربخشی در مخاطب، فراتر از کیفیت ادبی صرف است، آثار مستوفی را به مثابه یک «مجله دانشی» یا «دانشنامه» دانست که دو دوره مهم تاریخی و جغرافیایی را پوشش داده است.
کارشناس حوزه تاریخ و ادبیات با تشبیه آثار مستوفی به یک مجله علمی امروزی، بیان داشت که این آثار، دانش بشری را در قالبهای متنوعی، چون زمینشناسی، جانورشناسی، گیاهشناسی، نجوم، روانشناسی، طب و جغرافیا ارائه میدهند.
وی به طور خاص به کتاب «نصرت القلوب» اشاره کرد و گفت که بخش سوم و مقاله سوم این اثر، که به جغرافیا اختصاص دارد، خود شامل بخشهای متعددی است و به توصیف عجایب و جغرافیای ربع مسکون میپردازد.
این کارشناس حوزه تاریخ و ادبیات عنوان داشت که مستوفی تنها به تاریخنگاری و جغرافینگاری نپرداخته، بلکه در علمالنفس و طب نیز قلم زده است.
ظفرنامه حمدالله مستوفی؛ دفاعی فرهنگی در برابر هجوم مغول
عابدیها در ادامه مباحث مطرح شده در خصوص حمدالله مستوفی، بر اهمیت اثر سترگ او، «ظفرنامه»، به عنوان یک «دفاع فرهنگی» در برابر تهاجم ویرانگر مغول تأکید کرد.
وی با اشاره به ادعای مستوفی مبنی بر بررسی پنجاه نسخه خطی شاهنامه برای تدوین اثر خود، بیان داشت: برای مستوفی، احیای شاهنامه فردوسی به شکلی صحیح و منقح، هدفی والا بود. او در «ظفرنامه» تاریخ ایران را از آغاز اسلام و تولد پیامبر گرامی اسلام (ص) در همان وزن و بحر شاهنامه ادامه داده و سپس به بیان فجایع دوران مغول پرداخته است. این اقدام، در واقع نوعی «انتقام فرهنگی» از مهاجمان اولیه مغول محسوب میشود.
کارشناس حوزه تاریخ و ادبیات با رد تقدم و تأخر میان هویت ملی، مذهبی و زبانی، اظهار داشت: هویت ما از سه مولفه اصلی ملیت، مذهب و زبان تشکیل شده است. هیچکدام از این سه بر دیگری برتری ندارد؛ چه بگوییم «مسلمان ایرانی» و چه «ایرانی مسلمان»، هر دو بیانگر یک حقیقت واحد هستند. در حالی که زبان و ملیت انتخاب ما نبودهاند (چون در قزوین به دنیا آمده و از خانوادهای فارسزبان بودهایم)، اما انتخاب دین و مذهب (اسلام شیعه) انتخابی آگاهانه بوده است.
وی در ادامه به نقش شخصیتهای برجسته تاریخ ایران در شکلگیری هویت ملی، مذهبی و زبانی اشاره کرد و گفت: در حوزه زبان، ما وامدار ابوالقاسم فردوسی هستیم. در حوزه مذهب، شیخ طوسی (شیخ الطائفه) با تدوین کتب و رسالات متعدد، تشیع را رسمی کرد؛ و در حوزه ملیت، چهرههایی، چون خواجه نظامالملک طوسی و خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی، در کنار مغولان مهاجم ایستادند و با رسوب دادن آنها در فرهنگ ملی-میهنی ما، به حفاظت از هویت ایرانی کمک کردند.
کارشناس حوزه تاریخ و ادبیات افزود: این تلاشها و در کنار هم قرار گرفتن عناصر فرهنگ ایرانی و اسلامی، محصولاتی، چون «نزهه القلوب» و «ظفرنامه» را به ارمغان آورد. «ظفرنامه» نه تنها رویدادهای تاریخی را ثبت کرده، بلکه با یادآوری افتخارات ایران باستان، مرهمی بر زخم شکست از اعراب بوده و به عنوان گنجینهای از دانش در زمینههایی، چون زمینشناسی، جانورشناسی، نجوم، روانشناسی، طب و جغرافیا، همچنان ارزشمند است. اگرچه ممکن است جایگاه او در شاعری به اندازه فردوسی نباشد، اما اثربخشی آثارش در انتقال دانش و حفظ هویت ملی، درجه یک و بینظیر است.
وی با تأکید بر نقش برجسته قزوین در احیای فرهنگ ایرانی-اسلامی پس از حمله مغول، خاطرنشان کرد: ما مدعی نیستیم که قزوین به تنهایی همه بار احیای فرهنگ را بر دوش کشیده، اما سهم این شهر در این عرصه، بسیار عظیم و قابل تقدیر است.