• شهروند خبرنگار
  • شهروند خبرنگار آرشیو
امروز: -
  • صفحه نخست
  • سیاسی
  • اقتصادی
  • اجتماعی
  • علمی و فرهنگی
  • استانها
  • بین الملل
  • ورزشی
  • عکس
  • فیلم
  • شهروندخبرنگار
  • رویداد
پخش زنده
امروز: -
پخش زنده
نسخه اصلی
کد خبر: ۲۷۹۹۲۴۰
تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۷:۰۳
کرمان » اجتماعی
گزارش مکتوب :

نام هر آزاده مکتوب است دردیوان عشق

حکایت آن ۲۳ نفر حکایت دلدادگی و استقامت نوجوانانی است که مردانه رنج هشت سال و سه ماه اسارت را به جان و دل خریدند، اما عزت نفس و شرافت خودشان را به تاراج نگذاشتند.

به گزارش خبرگزاری صدا و سیمای مرکز کرمان؛در اولین ساعات صبح روز جمعه ۱۰ اردیبهشت ماه سال ۶۱ رزمندگان ایرانی پس از چند عملیات پیروزمندانه و غرور آفرین عملیات دیگری را با نام بیت المقدس آغاز کردند. عملیاتی که پس از ۲۳ روز پر از حادثه و التهاب بالاخره به ثمر نشست و با خبر خوش "خرمشهر آزاد شد"، کام مردم کشور هم شیرین شد،نام هر آزاده مکتوب است دردیوان عشق
 
 
اما گردانی  که اسیر شد
درست در همان روز جمعه یک گردان از لشکر ۴۱ ثارالله کرمان به فرماندهی شهید قاسم سلیمانی در محاصره دشمن گرفتار می‌شود.

شهید حاج قاسم سلیمانی در مورد این ماجرا می‌گوید: این گردان جانانه تا آخرین فشنگ خودشان با دشمن جنگیدند، آن‌ها نه راه پیش داشتندونه راهی برای برگشت بعثی‌ها که ناظر این ماجرا بودند از این فرصت استفاده کردند و حملات خودشان را بر این محور متمرکز کردند.

نتیجه کاراسارت تعدادی از نیرو‌های ایرانی شد که علی رغم همه فداکاری‌ها کاری از دستشان بر نیامد.

حالا ۳۸ سال از آن ماجرا می‌گذرد و به بهانه سالروز بازگشت آزادگان به سراغ چند نفری از آن ۲۳ نفر رفتم که روایتگر گزارش ما شدند.

احمد یوسف زاده


او که خودش نویسنده کتاب آن بیست و سه نفر نیز هست می‌گوید: من بزرگترین فرد این مجموعه بودم با شانزده سال سن، وقتی تانک‌ها محاصره ات کرده باشند، پیاده نظام دشمن لوله تفنگش را به سویت گرفته، تن دادن به اسارت تنها چاره تو است.
لحظه اول اسارتم احساس عجیبی داشتم، اولین باری بود که دشمن را از نزدیک می‌دیدم.نام هر آزاده مکتوب است دردیوان عشق
دشمنی که مدت‌ها با او جنگیده بودی، خمپاره و فشنگ به سویش پرتاب کردی، حالا درست در روبرویت ایستاده و حتی زبانش را هم نمی‌فهمی.

دوستم حسن آرام به من گفت: احمد اسیر شدیم، شاید یک سالی زندانی بکشیم گفتم:نه مگر می‌شود، یک سال زندان برویم.

در این گفتگو یکی از سربازان بعثی می‌خواست دوست دیگر زخمی ما را بکُشد.

اوماشه را هم کِشید، به همین راحتی، اما به سرعت خودم را جلویش انداختم آن قدر التماسش کردم تا بالاخره منصرف شد.


اکبر دانشی
او ۱۴ سالش بود که اسیر شد، می‌گوید: روز اسارت تا عصر کتک خوردیم، عصر ما را در یک ماشین انداختند و بر روی هم تلمبار شدیم.
دست‌ها بسته چشم‌ها بسته لب‌ها خشک و داغ بسته، سرنوشت نامعلوم.

مقصد ما بعد گفته شد بصره است.

آقای دانشی می‌گوید: در آن گرما، جنب و جوش زیاد و ترسی دائم، تشنگی آنقدر فشار آورده بود که اکنون فکرش را می‌کنم باز هم عذاب آور است، نمی‌دانم چی شد زنده ماندم.

بقیه هم که برخی زخمی بودند حال و روزشان از من بدتر بود، فقط یادم می‌آید که عراقی‌ها به شدت عصبانی بودند، عصبانی از شکستی که در عملیات خورده بودند، تلافی آن را سر ما در می‌آوردند.نام هر آزاده مکتوب است دردیوان عشق


حسن اسکندری


یکی دیگر از آن ۲۳ نفر، او هم در موقع اسارت ۱۴ ساله بود.‌
می‌گوید:چند روزی در بصره بودیم، صدام وقتی فهمید که تعدادی نوجوان اسیر شده‌اند گفت:آن‌ها را به بغداد ببرند.
از این تعداد ۲۳ نفر ۱۶ نفر آن کرمانی و از یک گردان بودیم.
حاج حسن می‌گوید:ما روحمان هم خبر نداشت که می‌خواهند ما را پیش صدام ببرند.
چند روزی در بغداد از ما پذیرایی کردند، حتی لباس نو هم به ما دادند.
صبح روز ۱۶ اردیبهشت سال ۶۱ ما را به یک کاخ مجلل بزرگ بردند.
باور کن اولین باری بود که من کاخ می‌دیدم و البته دیگر هم ندیدم.
یک فرد نظامی آنجا نشسته بود او را نشناختم یکی از بچه‌ها گفت:او صدام است گفتم، خب کار ما تمام است
او مغرورانه نگاهی کرد و شروع کرد از خودش گفتن.
سعی داشت چهره‌ای مظلوم وار نشان دهد.
گفت:شما هنوز بچه اید و کم سن و سال به دخترش "حلا" که در کنارش نشسته بود دستور داد که به هر کدام ازما گل دهد.
بعد گفت:"کُل اطفال عالم اطفالنا" یعنی "همه بچه‌های دنیا بچه‌های ما هستند" صدام سپس گفت:شما را به زور به جنگ فرستاده اند و من این را می‌دانم، می‌خواهم به شما کمک کنم و شما را به ایران برگردانم.
سپس با ما عکس گرفت و البته هدیه‌ای هم به ما داد.

محمد ساردویی

در زمان اسارت ۱۳ سال داشت می‌گوید: دیدار صدام با ما آنهم در اوج جنگ از تلویزیون عراق بار‌ها پخش شد و سر و صدای زیادی به پا کرد.
او سعی داشت بر موج تبلیغات سوار شود و به آن هدفی که می‌خواست برسد.
ما تازه متوجه شدیم که‌ای بابا، در کنار جنگ سخت، توپ، تفنگ و فشنگ جنگ دیگری هم به نام جنگ رسانه‌ای وجود دارد که از آن غافلیم.
محمد آقا ادامه می‌دهد: چندین روز او ما را در بغداد نگه داشت و می‌خواست شکستی را که در صحنه نبرد داشت جای دیگر آن را جبران کند، و کجا بهتر از نوجوانانی که فکر میکرد بچه اند.
او به دنیا اینگونه می‌خواست وانمود کندکه ایران به زور بچه‌های کم سن و سال را به جبهه می‌فرستد و دیگر کسی حاضر به جنگیدن نیست.

آقای ساردویی می‌گوید: آن‌ها به ما به عنوان بچه نگاه می‌کردند و حتی در اوایل اسارت، سربازی یکی از بچه‌های ما را می‌بوسد و به او "طفل صغیر "می‌گوید: چرا که هیچ کدام از ما حتی مویی هم بر روی صورتمان نروییده بود.
اما پس از اینکه بعثی‌ها جواب رد پیشنهاد صدام را از ما می‌شنوند به شدت ما را مورد شکنجه قرار می‌دهند.
روی دیگر سکه را به خوبی با تمام وجود حس کردیم وچندین ماه به زندان می‌افتادیم.
او به تصمیم بزرگ آن ۲۳ نفر برای اعتصاب غذا به عنوان اعتراض اشاره می‌کند و می‌گوید: برای این کار اتحاد و یکدلی کاملی بین ما وجود داشت.نام هر آزاده مکتوب است دردیوان عشق

منصور محمود آبادی


یکی دیگر از آن مردان آهنین که به قول خودش بعد از چهار ماه اسارت تازه ۱۴ سالش شده بود.
آقا منصور می‌گوید: روز اول اعتصاب غذا تا شب آنقدر کابل بر سر و بدن مان زدند که تا روز بعد همه بیهوش شدیم، اما لب به غذا نزدیم.
این کار تا چهار روز ادامه داشت به طوریکه هر لحظه امکان مرگ یکی از ما وجود داشت، اما سر عهد و پیمانی که بسته بودیم ماندیم.
روز پنجم، اعتصاب ما بالاخره جواب داد، و آن‌ها به نقشه خود نرسیدند.
بعثی‌ها که خود را شکست خورده دیدند حاضر شدن ما را به اردوگاه برگرداند گوی خرمشهر را دوباره از دست صدام گرفته بودیم.‌
می‌گوید: درست یادم هست که" ابو وَقاص "فرمانده زندان، موقع رفتن ما از خشم آب دهانش را بر روی ما انداخت و حسابی فحش می‌داد، اما راهی که انتخاب کردیم ۸ سال و ۳ ماه اسارت برای ما در پی داشت.

سلمان زادخوش


نوجوان ۱۳ ساله‌ای دیگری که میگوید فحش‌هایی که از بعثی‌ها خوردیم بیشتر در ذهن مانده تا کتک هایشان، زجری که از شکنجه کردن دوستان در جلوی چشمان میکشیدیم بیشتر از زجری بود که خودت را شکنجه می‌دادند.
اواضافه می‌کند: بله ما نوجوان بودیم و حتی نوع تفکر مان هم نوجوانانه بود، اما تصمیم و اراده‌ای که از خود نشان دادیم چنان بزرگ بود که به تمام حیله‌ها، تطمیع وبه وعده‌های صدام پشت کرد، بازیچه آن‌ها نشدیم.نام هر آزاده مکتوب است دردیوان عشق

مردان تاریخ ساز


احمد یوسف زاده می‌گوید: دو سیلی که تو ان سن و سال خوردم برایم دردآور بود.
اولین سیلی در خاک خودمان بود، همان لحظات اولیه اسارت، دستان سنگین سرباز عراقی آنچنان به گوشم خورد که حس غریبی داشتم.
تحقیرشدنش بدتر بود، سیلی از کسی میخوری که توی خانه ات و بر روی خاک وطنت راه می‌رود، دلم را به درد آورد.
اما سیلی دوم در بازجویی بود که دل مرا به درد نیا ورد، اما گوشم را دچار مشکل کرد.
او می‌گوید: دو سالی که ازاسارت ما گذشته بود، شبی در یک آیینه زِوار در رفته، جوانکی لاغر و استخوانی دیدم که گونه هایش بدجوری فرو رفته.نام هر آزاده مکتوب است دردیوان عشق
با کمی دقت چند موی سیاه ونرم روی صورتم دیدم، خدای من... من ریش دراورده بودم، بلاخره مرد شدم.
یوسف‌زاده می‌گوید: وقتی وارد خاک ایران شدم حسن اسکندری کنارم بود، گفتم حسن، یادت هست موقع اسارت گفتی احمد شاید یک سال زندانی بشیم.
گفت:ها، یادم هست، اما چطور این هشت سال و سه ماه گذشت.
اولین کاری که کردیم همه ما خاک ایران را بوسیدیم.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
گزارش خطا
Bookmark and Share
X Share
Telegram Google Plus Linkdin
ایتا سروش
عضویت در خبرنامه
نظر شما
آخرین اخبار
برگزاری مراسم بزرگداشت شهدای مدافع حرم در تبریز
خلق نقدینگی بانک‌ها زیر ذره‌بین مجلس
تاسیسات حساس نظامی اسرائیل زیر ضربات موشک‌های ایران
تجلیل نماینده مردم بروجرد از فرزندان وخانواده های شهدای جنگ ۱۲ روزه
بیش از ۹۰ درصد سد کرج خالی است
روز حماسه‌ساز سیزده آبان نقطه اوج استکبارستیزی
اوقات شرعی اهواز، ۱۲ آبان ۱۴۰۴
تجلیل از برگزیدگان جشنواره شهیده ریحانه سلطانی نژاد
فرآوری غلات و حبوبات زنجان با ۵۰ واحد بوجاری فعال
ممیزی و ارزیابی زیرساخت‌ها و عملیات فرودگاه بین‌المللی کیش
اطلاعیه قطعی گاز در روستای کبیر ۳
نمایش قدرت پتروشیمی ایران در جزیره کیش
تقویم روز و اوقات شرعی گیلان، ۱۲ آبان ۱۴۰۴
آغاز عملیات برگردان از کابل مسی به فیبر ملی بازار بزرگ تبریز
زنجان؛ روایت یک تیم فناور در حوزه هوش مصنوعی
تقویم و اوقات شرعی دوشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۴ به افق قم
هدف اصلی امریکا، تجاوز به کشورها با هدف چپاول و غارت
لیوا: تیم والیبال ایران واقعا قدرتمند است
وحدت فرماندهی و تصمیم‌گیری پایه پدافند غیرعامل
سوزارا: آینده والیبال زنان ایران روشن است
  • پربازدیدها
  • پر بحث ترین ها
ایران به دنبال صلح در سودان؛ غرب و صهیونیسم در پی تجزیه
هفته نهم سوپرلیگ یونان؛‌ پیروزی المپیاکوس با گلزنی طارمی
تصادف مرگبار در محور فرعی دهگلان - قروچای
نیم صفحه نخست روزنامه‌های ورزشی ۱۱ آبان
افشای هویت جانیان صهیونی به دست گروه سایبری حنظله
عکس‌های منتخب خبری جهان / ۱۱ آبان
آخرین وضع مصدومان سپاهان
کرملین: مسکو از نزدیک تحولات ونزوئلا را زیر نظر دارد
قانون کاهش مصرف کیسه‌های پلاستیکی در انتظار اجرا
پزشکیان: اراده ایران بر گسترش صنعت هسته‌ای است
لاریجانی: «خواسته‌های دشمن ته ندارد»
سردار وحیدی: پدافندهوایی مقتدرانه پای دفاع از آسمان ایران ایستاد
تظاهرات مخالفان رئیس جمهور صربستان
پیگیری مشکلات نوبت دهی در درمانگاه‌های بیمارستان‌ها
تشییع پیکر مطهر آیت الله موسوی از علمای بزرگ خوزستان
پیش ثبت نام ۷۳۰ نفر برای تشرف به حج تمتع ۱۴۰۵  (۱ نظر)
تصادف در اتوبان تهران کرج با ۱۱ مصدوم و ۳ فوتی  (۱ نظر)
قطع درختان صنوبر در چمستان قانونی بود  (۱ نظر)
پیام تسلیت رئیس مجلس در پی درگذشت مادر شهیدان عاکفی  (۱ نظر)
بازی‌های آسیایی جوانان؛ ایران در رده چهارم آسیا قرار گرفت  (۱ نظر)
یادواره شهدای سلامت در خرم‌آباد  (۱ نظر)
کشور فلسطین ظرف ۵ سال تشکیل می‌شود  (۱ نظر)
قصه آموزش در تنها مدرسه روستای نرگس‌زمین ساری  (۱ نظر)
افشای هویت جانیان صهیونی به دست گروه سایبری حنظله  (۱ نظر)
کرملین: مسکو از نزدیک تحولات ونزوئلا را زیر نظر دارد  (۱ نظر)
تظاهرات مخالفان رئیس جمهور صربستان  (۱ نظر)
قهرمانی تیم رباتیک دانش آموزی ایران در آسیا  (۱ نظر)
دیدار عراقچی با پدر زندانی ایرانی در ترکیه  (۱ نظر)
بلیت فروشی دیدار تراکتور_الشرطه  (۱ نظر)
بازتاب درخشش طلایی والیبال دختران ایران در تارنمای شورای المپیک آسیا  (۱ نظر)