پخش زنده
امروز: -
برای من دل کندن از فعالیتهایی که از صبح تا شب درگیرشان بودم و هرگز از آنها خسته نمیشدم سخت بود؛ اما این سختی شیرین بود؛ حالا امروز در قلب خانواده برای رشد و تکامل خودم تلاش میکنم.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما، راضیه یک دهه شصتی است؛ سی و دو ساله. تا پیش از ازدواج یک فعال فرهنگی- اجتماعی بود. به قول خودش عاشق فعالیت بود و در حاشیه اش درس هم میخواند؛ همین بود که از سال دوم دانشگاه وارد عرصه کاری شد.
میگوید: هر جایی کاری روی زمین مانده بود و میتوانستم انجام دهم و مطابق سلیقه ام بود همان جا حاضر میشدم؛ با شروع زندگی مشترک، اما میان او و علایق دوران مجردی اش فاصله افتاد: بچهها که کارشان بیشتر شد من تقریبا خانه نشین شدم؛ اتفاقی که میتوانست زمینه ناسازگاری، افسردگی و انواع اختلافات بین او و همسرش باشد به انتخاب راضیه جور دیگری رقم خورد.
خودش توضیح میدهد: برای من دل کندن از انواع و اقسام فعالیتهایی که از صبح تا شب درگیرشان بودم و هرگز از آنها خسته نمیشدم سخت بود؛ بخصوص اینکه بخواهم هر روز یک سری کارها و مادری کردن را تکرار کنم؛ اما این سختی شیرین بود؛ اگر برگردم عقب باز هم این کار را انجام خواهم داد به خاطر اینکه رشد خودم را در این دیدم که این پلان از زندگی ام را این جوری بچینم؛ و بعد ادامه میدهد: چیزی که من را نگه داشت اولویت بندی هایم بود؛ با خودم این جوری طی کردم الان که جوانم و میتوانم برای بچه هاوقت بگذارم همین کار را بکنم؛ زمان برای ادامه تحصیلم هست.
از برکتی که تولد فرزندانش در زندگی اش داشته میگوید: ما به عینه تجربه کردیم و دیدیم برکت وجود بچهها را؛ با به دنیا آمدن روح الله اولین بار مادری را تجربه کردم؛ درتولد راحیل به معنای واقعی اینکه دختر برکت زندگیست را درک کردم؛ و در تولد حورا برکت زندگی مان دوبرابر شد.
راضیه که تا دیروز به فعالیتهای بیرون از خانه دلخوش بود، حالا امروز در قلب خانواده برای رشد و تکامل خودش تلاش میکند. میگوید: چیزی که برای خودم در نظر گرفتم این است که تشکیل خانواده بدهم؛ اولویت اول را بزرگتر کردن هسته اصلی خانواده قرار داده ام؛ بخاطر اینکه هدف اصلی خلقت همین است؛ این که انسانها تربیت نسل کنند، دایرههای خودشان را بزرگتر کنند، جامعه و خانواده شان را بسازند و بعد از آن جامعه هم ساخته میشود.
ماموریتهای طولانی همسر راضیه، اگرچه مسئولیت او را در زندگی مشترک بیشتر کرده او، اما به نتیجه این دوریها امیدوار است.
برایمان توضیح میدهد: همسرم به شدت مشغله کاری و تحصیلی دارد؛ مقطع دکترا میخواند و من به شخصه تحسینشان میکنم. با این حال یکی از دغدغههای اصلی ایشان رسیدگی من به علایقم هست؛ و بعد ادامه میدهد: دوری ایشان اگر چه سخت است، اما بعد از گذشت ده سال از زندگی مشترکمان فهمیده ایم چه طور با این مشکلات کنار بیاییم. همه مان با هم داریم بزرگ میشویم. بچهها با هم من با بچه ها، همسرم با من. همه با هم وارد دههها و سالهای جدید زندگی مان میشویم.
برای خوشبختی و لذت بردن از لحظات در کنار خانواده اش فرمولهای سادهای پیدا کرده. میگوید: با هم بسازیم با هم بخریم با هم دانه دانه آجرها را روی هم بگذاریم تا پشت همه این آجرها اتفاقات خوب زندگی مان شکل بگیرد.
حرف زدن و ابراز محبت عادت معمول و پررنگ این خانواده است. میگوید: ما شبها قبل از خواب حتما از حالمان برای هم میگوییم. مثلا میگوییم امروز برایمان چه رنگی بود، خیلی حرف زدن را تمرین میکنیم؛ عادتی که در بچهها هم نهادینه شده.
خلاصه اینکه این روزها، شیرینیهای زندگی برای راضیه مادری کردن و ساختن یک خانواده خوب است. خانواده خوبی که با عادتها و رفتارهای خوب ساخته میشود. رفتارهایی که خیلی پیچیده نیستند و به سادگی خوب حرف زدن با هم و محبت کردن به همند.